بصیرت سرا
ولا یحمل هذه العَلَم الا اهل البصر و الصبر




آذر 1394
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        




جستجو





رتبه


 
  وظیفه شیعیان در زمان غیبت امام زمان (عج) ...

 

به نام خدا

 

 

با توجه به تبلیغات مسموم مفرضین ومخالفان و با عنایت به وظیفه سنگین شیعیان لازم است در زمینه‌ای مختلف فعالیت‌ها باهوشیاری کامل انجام گیرد، یکی از مسائل،وظایف مسلمانان در عصر غیبت امام زمان می‌باشد.

 

چکیده:
تحولات روز افزونی که در زمینه پیشرفت علوم و فنون در قرن اخیر و ورودبه هزاره سوم پدید آمده است باعث تفکرات فلسفی و سیاسی و اجتماعی در بین جوامع شدهاست باورهای دینی مردم را دچار شک و تردید نموده و از نظر شیعیان این مسأله مطرحاست که وظایف ما در زمان غیبت حضرت امام زمان چیست؟ به طور کلی شیعه عصر غیبت ازنظر هویت تاریخی و عقاید احکام فرعی و وحدت کلمه و محاسن اخلاقی و حقیقت طلبی وانجام وظایف شرعی و دینی چه وظایف مهمی را باید به عهده داشته باشد؟ در این مقالهسعی شده است به عمده‌ترین این وظایف اشاره گردد.

 

وظایف شیعیان در عصرغیبت با شیعیان صدر اسلام که کنار پیامبر (ص) و ائمه طاهرین زندگی می‌کردند علاوهبر آنکه تغییر نکرده حساس‌تر و سنگین‌تر هم شده است زیرا به هنگام انجام فرائض ووظایف در آن زمان امام و رهبر در کنار آنها به صورت عینی و ملموس بود و امروز درحجاب غیبت است.وظیفه شیعه در عصر غیبت آن است که بر آنچه از حق و حقیقت به او رسیدهثبات قدم داشته باشد و چنگ بزند به آن حبل متین تا محفوظ بماند این وظایف عصر غیبتدر قرآن کریم و روایات و سنت پیامبر (ص) و ائمه با الفاظ مختلف مشخص شده است که بهاهم آن می‌پردازیم:

 

۱-شناخت امام زمان (عج)
شناخت امام زمان (عج) یکی از اهم وظایف مسلمانان است زیرا وقتی او را بشناسیم و به صفات و خصوصیات آنحضرت آشنا شویم بهتر به وظایف خود به عنوان یک مسلمان می‌پردازیم. این شناخت تا آناندازه اهمیت دارد که بنا به قول حضرت پیامبر (ص) و معصومین هر کس بمیرد و امامزمان خود را نشناسد چون کسی است که زمان جاهلیت مرده باشد «من مات و لم یعرف امامزمانه مات میتاً جاهلیه » (مجلسی / ج ۳ ص ۳۸۲)

 

 

 

 

 

این شناخت باید ما رامصون بدارد از شک و شبهه نسبت به وجود آن بزرگوار و ما را از اقوال و اعمال وتبلیغات گمراه کننده مدعیان دروغین نجات دهد، «برای چنین شناختی باید دو نوع معرفتداشت اول شناخت نسبت به شخص امام زمان (عج) از نظر نام و نشان و زندگی و … و دومشناخت صفات و ویژگیهای آن حضرت (موسوی اصفهانی – ج ۱ ص ۵۱۲)

 

شناختویژگیها و صفات آن حضرت در زمان حاضر اهمیت بسیار زیاد دارد. زیرا وقتی شناخت حاصلشد دیگر امام زمان خود را از یاد نمی‌بریم و هر گاه از او یاد می‌کنیم فقط یک نامدر ذهن ما نقش نمی‌بندد بلکه یک شخصیت کامل باصفات عالیه مجسم می‌گردد که حتی نام والقاب ایشان الگو دهنده به شیعیان خواهد بود.

 

این شناخت بر ساخت زندگیفردی و اجتماعی تأثیر می‌گذارد و به دلها گرمی می‌دهد و به همین علت است که بایددعا کنیم که : «الهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک خللت عن دینی» (کلینی / ج ۵ /۳۳۷)

 

۲- انتظار فرج:
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین » به سند خوداز عبدالعظیم حسنی روایت می‌کند روزی بر آقایم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بنمحمدبن علی بن الحسین بن ابی طالب وارد شدم و می‌خواستم که دربارة قائم از آن حضرتسؤال کنم که آیا همان مهدی است یا غیر او، پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و گفت « یاابا القاسم، ان القائم منا هوالمهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبه و یطاع فی ظهوره هوالثالث من ولدی» (شیخ صدوق / ج ۲/ص ۳۷۷)

 

یعنی ای ابوالقاسم به درستی کهقائم از ماست و اوست مهدی که واجب است در زمان غیبتش انتظار کشیده شود و در ظهورشاطاعت گردد و او سومین (امام) از فرزندان من است.

 

امام خمینی (ره) درصحیفة نور می‌فرمایند : انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرتاسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور آن انشاء الله تهیه شود.«امام خمینی / ج ۲/ ۱۹۸)

 

برای منتظران موعود آخر الزمان در روایات معصومین چنان مقام ومنزلتی بر شمرده‌اند که انسان تعجب می‌کند منجمله شیخ صدوق از قول امام صادق (ع) نقل کرده است : « المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله » (شیخ صدوق / ج ۲ ص ۳۷۸) یعنی منتظر امر (حکومت) ما مثل آن است که در راه خدا در خون خود غلتیده باشد.

 

در همان کتاب به نقل از امام صادق (ع) روایت دیگری به این شرح در فضیلتمنتظران آن حضرت نقل شده است « طوبی لشیعه قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبه والمطیعین له فی ظهوره اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا یحزنون » (شیخصدوق / ج ۲ ص ۳۷۵)

 

یعنی خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتشمنتظر ظهور اویند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او آنان اولیای خدا هستند، همانهاکه نه ترسی بر ایشان هست و نه اندوهگین شوند.

 

انتظار فرج امام زمان (عج) تا آن اندازه با ارزش است که مقام شیعه را تا اولیاء الله بالا می‌برد و چنانحالتی به انسان دست می‌دهد که ترس و اضطراب و اندوه در درون او نخواهد بود و به قولحضرت امیرالمؤمنین (ع) بهترین اعمال در نزد خداوند بزرگ انتظار فرج است.

 

مرحوم مجلسی از قول حضرت علی (ع) نقل کرده است : « انتظروا الفرج ولاتیأ سوا من روح الله فان احب الاعمال الی الله عزوجل انتظار الفرج» (مجلسی / ج ۱۸ص ۱۲۶) یعنی منتظر فرج باشید و از رحمت خداوند نا امید نشوسید به درستی کهخوشایند‌ترین اعمال نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است.

 

۳- تهذیب وخودسازی:
وظیفه شیعه منظر صاحب الزمان خود سازی برای اساس معیارهای اصلی است،گوهر وقتی پاک شد قابل فیض می‌شود و انسان وقتی مهذب گردید شایسته خدمت به حضرتامام زمان می‌گردد. خودسازی و تهذیب نفس خود به خود انجام نمی‌گیرد این وظیفه دردوران کودکی و از دامان مادر باید شروع شود و نظامهای تعلیم وتربیت و جامعه بایدمیدانی را فراهم سازند که در بستر آن افراد به سجایای اخلاقی و معیارهای اسلامیآشنا شوند و متخلق به صفات نیکو گردند.

 

در توقیع شریفی از جانب آن حضرتبه شیخ مفید صادر شده است عامل طولانی شدن غیبت ایشان گناهان و اعمال ناشایسته‌ایاست که از شیعیان آن حضرت صادر می‌شود « فما یحسبنا عنهم الا ما یتصل بنا عمانکرهه، و لا نؤئره منهم» (النعمانی / ج ۱۶ ص ۲۰۰)یعنی تنها چیزی که ما را از آنان (شیعیان) پوشیده می‌دارد همان چیزهای نا خوشایند است که از ایشان به ما می‌رسد وخوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمی‌رود.

 

۴- پیوند با مقام ولایت:
از حضرت امام محمد باقر (ع) نقل شده که در تفسیر «یا ایها الذین آمنوا اصبروا وصابروا و رابطوا و اتقو الله لعلکم تفلحون» (آل عمران – آیه ۲۰۰) فرمودند : « اصبروا علی اداء الفرائض و صابروا عدولکم و رابطوا امامکم (المنتظر) » (نعمانی ص ۱۹۹) یعنی : بر انجام واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید و پیوند خود رابه امام منتظر مستحکم نمایید.

 

پیرو آن حضرت باید دائم به فکر تجدید وادامه عهد و پیمان با آن حضرت باشد ائمه ما سفارش به بیعت و وفای به عهد با امامزمان کرده‌اند پیوند دائمی شیعیان با ولایت حجت خدا دائمی و نا گسستنی است.هنگامیکه هر روز دعا برای فرج امام زمان می‌خوانیم و با او تجدید بیعت می‌کنیم متوجهوظایف خود نسبت به امام زمان می‌شویم هرگز تن به خواری و بی عدالتی و سستی و رکود وگناه نخواهیم داد و از خود بیگانه نخواهیم شد و هویت خود را از دست نمی‌دهیم.

 

۵- الگو قرادادن آن حضرت:
کسی که امام زمان خود را شناخت بایدرفتار وکردار اورا سرمشق خود قرار دهد. کلمات، فرمایشات ایشان را آویزة گوش کند. اهداف و آرمانهای او را بشناسد حتی به معانی و مفاهیم القاب ایشان توجه داشته باشد. اقتدا و تأسی همراه با شناخت ایشان عین اطاعت از فرامین خدا و حضرت رسول الله (ص) است.

 

وقتی آن حضرت را مظهر عدالت گستری می‌دانیم، عدالتخواهی را پیشهمی‌کنیم، هنگامی که می‌فهمیم ایشان زهد پیشه هستند و بی توجه به مادیات،ما نیز آنرا سرمشق قرار می‌دهیم. زمانی که متوجه می‌شویم ایشان از وظیفه شناسی و مسؤولیتپذیری و وفای به عهد خوشحال می‌شوند آن را الگو قرار می‌دهیم.

 

۶- تکریمو احترام:
امام زمان (عج) که رهبری و هدایت ما را به عهده دارد شایسته تکریماست، او را که دوست می‌داریم و به او عشق می‌روزیم برای ما ارزشمند و قابل احتراماست، تنها بزرگواری که با ذکر نام او همه از جا بلند می‌شوند و مستحب است اینبرخاستن امام زمان است. حضرت امام رضا (ع) هنگام ذکر نام مبارک ایشان از جا بلندمی‌شدند و دست بر سر می‌نهادند و می‌فرمودند: خدایا فرجش را نزدیک فرما و قیامش راآسان گردان. (صافی ص ۵۰۶)

 

این برخاستن و تعظیم کردن و تکریک کردن فقطاحترام گذاشتن تنها نیست. بلکه نشانه‌ای از بیسج شیعه است جهت قیام و همراهی و همسوئی ما در احترام گذاشتن به ایشان حرمت نهادن به ارزشهای اخلاقی است حرمت نهادن بهترویج اعتقادات است. تکریم خوبیها و بزرگواریهاست بزرگداشت امام و مولی و ولیشیعیان است.

 

۷-به یاد امام عصر (عج) بودن
حضرت امام زمان (عج) خطاببه شیعیان می‌فرمایند «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا سنین لذکرکم» (طبرسی / ج ۲ ص ۵۹۸) ما در مراعات حال شما کوتاهی نمی‌کنیم و یادتان را از خاطر نمی‌بریم.

 

وقتی آن حضرت به یاد شیعیان است ما نیز به ایشان که ذخیره هستی و ثمرههمه رسالتها و کمالات و سر چشمه همه خوبیها و خیرات و زیبائیهاست باید یاد کنیم،وظیفه شیعیان است که با ذکر نام او و دعا برای سلامتی و فرج و بیان خصال ونیکوئیهای او هر روز از ایشان یاد کنند هر چه این یاد آوری همراه با آگاهی زیادترباشد شناخت بیشتر خواهد بود.

 

۸-محبت و دوستی:
در قرآن کریم خداوندفرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» (شوری – آیه ۲۳) یعنی: بگواز شما جز مودت و محبت خویشاوندانم اجر و مزدی برای رسالت نمی‌خواهم لذا محبت نسبتبه پیامبر واهل بیت اوواجب است این دوستی سبب ارتباط روحی، روانی و معنوی در راهخداست.

 

محبت نسبت به حضرت امام زمان (عج) سبب اطاعت همراه با عشق وعلاقه به اوست این محبت نسبت به معصومین پایه دین است بلکه به قول امام صادق (ع) برابر با آن است « هل الدین الا الحب » (عیاشی ج۱ / ص ۱۶۷) دوستی اهل بیت سبباستقرار دین خداوند و جهانی شدن آن خواهد بود.

 

۹-اشتیاق به دیدار آنحضرت:
حضرت امام صادق (ع) که خود را از مشتاقان دیدار جمال امام موعود هستند دردعای ندبه با سوز و گداز ار این اشتیاق فرازهای فروانی گفته‌اند « عزیز علی ان اریالخلق و لا تری» یعنی برای من دشوار است که مردم را ببینم و تو دیده نشوی « متیترانا و تراک » کی شود که ما تو را ببینیم و تو ما را ؟ کسی که شوق دیدار آن حضرترا دارد جز به دیدار او نمی‌اندیشد و همیشه به یاد اوست و در رفتار و اعمال خودرضای او را می‌طلبد که رضای خداوند در خشنودی اوست.

 

۱۰-تحقیق و پژوهش:
تحقیق و پژوهش در شناخت ویژگیهای حضرت امام زمان یکی دیگر از وظایف شیعیان استتا متوجه شود آن که مایه رستگاری بشریت و گسترش عدالت و ریشه کن کننده ظالمان وستمگران است کیست ؟باید جستجو کرد که او چه نقشی در حیات ما دارد. ؟آن که خداونداین جایگاه رفیع و این نقش بزرگ را به او عطا فرموده است چه کسی است؟ این جستجو وتحقیق نوعی تکلیف است که شیعه در دوران غیبت وظیفه دارد که بنا به تعهدات خویش درمسیر اهداف ولایت که همان غایت رسالت است تلاش کند. زیرا جستجو برای شناخت حضرتامام زمان (عج) به منظور تحقق همان اهداف است.

 

۱۰-خدمت کردن به امامعصر (عج)
حضرت امام زمان (عج) در جهان حاکمی است عدالت گستر، برقرار کنندهحکومت توحیدی با شایستگیهای ویژه که نظیر آن در جهان مشاهده نشده است. پیامبرانبزرگی چون حضرت عیسی (ع) در رکاب او جهت خدمت کردن خواهند بود. حضرت امام صادق (ع) می‌فرمایند : «لو ادرکته لخدمه ایام حیاتی » (مجلسی / ج ۵۱ ص ۱۴۸) یعنی اگر دوراناو را درک می‌کردم برای همه عمر خدمت او را می‌کردم.

 

وقتی پیامبرانمشتاق خدمت کردن به او هستند وظیفة شیعیان مشخص است که باید کمر بسته در خدمت ایشانباشند. زیرا آنان که در دوران غبیت از جان و دل در خدمت افکار و اندیشه‌های امامزمان هستند قطعاً در زمان ظهور نیز شایستگی حضور در خدمت ایشان را خواهند داشت.

 

۱۱-ادای حقوق:
در دعای ندبه می‌خوانیم: «واعنا علی تأدیه حقوقالیه» ما را در دای حقوق او یاری فرما. حقوقی که آن حضرت دارند حق هدایت وراهنمایی، حق امامت، مواظبت بر اطاعت از ایشان، نرنجانیدن قلب مبارکشان پاسداری ازآرمانهایشان، پرداخت حقوق شرعیه که ادای این حقوق به نفع شیعیان است زیرا رعایت اینحقوق دراستحکام بخشیدن به حفظ دین و ایمان شیعیان تأثیر مثبت خواهد داشت.

 

۱۲-تقوا و خودسازی و ساختن دیگران:
در زمره شیعیان حضرت مهدی (عج)بودن با شعار تحقق پذیر نیست و باید انتظار کشید و در عرصه عمل و تلاش پرهیزکارو متقی بود. این تلاش با پذیرفتن مسئوولیت و بر اساس تقوا و ورع باید باشد نه بهخاطر هوای نفس و مال و ثروت و مقام و جاه. حضرت امام صادق (ع) فرمودند : « من سرهان یکون من اصحاب القائم فلینتظرو لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر » (مجلسی ج ۵۲ / ص ۱۴۰)

 

هر کس می‌خواهد از یاران حضرت قائم باشد بایدانتظار بکشد و در عین انتظار به تقوا و خوش خلقی رفتار نماید.

 

با بیمبالاتی و عدم پرهیز از گناه و خود فراموشی عدم تزکیه نفس و باور نداشتن نمی‌توانخود را یاور همیشه حضرت دانست، شیعه امام زمان (عج) مبادی آداب است، از گناه پرهیزمی‌کند هویت خود را می‌شناسد، خود را سرباز امام زمان می‌داند از جان ایثار می‌کنداز وسوسه‌های شیطانی دوری می‌گزیند. در راه ارزشهای ولایت از مال و توانائیهای خودمایه می‌گذارد و اسیر فریبندگیهای دنیا نمی‌شود.

 

شیعه امام زمان (عج) علاوه بر خود سازی به آگاه سازی دیگران می‌پردازد، دیگران را به تقوا دعوت می‌کنداهل امر به معروف و نهی از منکر است. می‌کوشد تا جامعه رااصلاح کند و دیگران را بهصلاح و تقوا و تزکیه دعوت کند. رفتار او از نظر شوق و تقوا و تزکیه برای دیگرانالگوست. غافلان را هدایت می‌کند، بیچارگان را دستگیر است، گناهکاران را ارشادمی‌کند و خود را مسئول می‌داند.

 

۱۳- پرهیز از شک و تردید:
از حضرتامام صادق نقل شده است : «… فایاکم و اولئک و الاریتاب انفو عن انفسکم الشکوک وقد حذرتم فأحذروا من الله … » (صدر الاسلام همدانی ص ۲۷۹) پس بپرهیزید از شکودودلی و تردید. شکها را از خود برانید و به تحقیق که شما بر حذر داشته شدید پس ازخدا پرهیز کنید….

 

با توجه به سیطره بی اعتقادی و لا مذهبی در جوامعبشریت و وجود و توسعه مکاتب مادی گرایی و فضل فروشی عالمان غیر متعهد و تک بعدی واظهار نظر اشخاص غیر متخصص عوامل متعدد سبب تخریب عقاید مسلمانان شده است و آنهارادچار شک و تردید می‌کند. البته اگر شک مقدمه‌ای برای تحقیق و شناخت بهتر باشد خوباست ولی اگر شک سبب پشت پا زدن به حقایق دینی باشد مخرب است. پس در صورت بروز شکباید مسأله را از علمای فاضل و آگاه و مسئوول سؤال کرد و به تحقیق و مطالعه پرداختتا یقین حاصل شود.

 

نتیجه:
با توجه به تبلیغات مسموم مفرضین ومخالفان و با عنایت به وظیفه سنگین شیعیان لازم است در زمینه‌ای مختلف فعالیت‌ها باهوشیاری کامل انجام گیرد، یکی از مسائل،وظایف مسلمانان در عصر غیبت امام زمان می‌باشد.

 

مهمترین این وظایف در درجه اول شنلخت نسبت به آن حضرت است هرچه شناخت کاملتر گردد شور و اشتیاق و ارادت و محبت شیعه آگاه نسبت به آن حضرتزیادتر می‌شود آنگاه سفارش شده است به انتظار فرج آن حضرت و آمادگی کامل داشتن کهباید به تهذیب نفس پرداخت و پویند خود را با ولایت بیشتر کرد و رفتار و کردار آنامام همام را سر مشق قرار داده دائم به یاد ایشان بود که این به یاد بودن شوق واشتیاق را زیادتر و آتش عشق و محبت به دیدار را شعله ورتر می‌سازد در نتیجه صبر،خدمت کردن را پیشه می‌سازد و حقوق ایشان را ادا می‌کند و از شک و تردید رهامی‌گردد.

 

فهرست منابع:

 

۱-قرآن کریم :ترجمه الهی قمشه‌ای

 

۲- امام خمینی (ـــ) صحیفه نور مجموعه رهنمودهای امام زمان ج ۲۰

 

۳- جعفریمیرزا محمد تقی عیوز (ـــ) مکیال المکارم ج ۲

 

۴- حائری قزوینی سید مهدی (ـــ) سیمای حضرت مهدی در قرآن

 

۵- شیخ عباس قمی ( ۱۳۸۰ ) مفاتیح الجنان

 

۶- شیخ صدوق (ابن بابویه) ابو جعفر علی بن الحسین « کمال الدین، اتمامالنعمه ج ۲

 

۷- شیخ مفید « کلمه الامام المهدی (عج) » / ج ۲

 

۸- صدرالاسلام همدانی « پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الانام فی غیبه الامام)

 

۹- طبرسی « احتجاج » ج ۶

 

۱۰- عیاشی « تفسیر قرآن ج ۱

 

۱۱- کلینی، محمد بن یعقوب « اصول کافی » ج ۵

 

۱۲- مجلسی ملا محمد باقر « بحارالانوار » ج ۳

 

۱۳- مجلسی ملا محمد باقر « بحار الانوار » ج ۱۸

 

۱۴- مجلسی ملا محمد باقر « بحار الانوار » ج ۵۱

 

۱۵- النعمانی محمد بن ابراهیم « الغیبه » ج ۱۶
برگرفته از سایت :المهدویه

موضوعات: بصیرت
[دوشنبه 1394-09-30] [ 01:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  خود سازی از دیدگاه آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) ...

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از مهر، بر اساس آیات قرآن و روایات، گام اول خودسازی و سیر و سلوک، ترک محرمات و انجام واجبات است. باید واجبات الهی را به اندازه ­ای که علم دارد، انجام داده و محرمات الهی را نیز به اندازه ای که می داند، ترک کند. این مسئله باعث می شود خداوند علم های جدیدی به ما عطا کند.

مفهوم شناسی خودسازی

در قرآن کریم از مسئله خودسازی با عنوان تزکیه و تزکی یاد شده است و معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی ها. در آیات متعددی از قرآن مجید بر اهمیت این پاک­سازی تأکید شده است؛ مثلاً در سورۀ شمس می خوانیم: “به تحقیق کسانی که نفس خود را پاک کردند، به رستگاری رسیدند و کسانی که آن را آلوده و ضایع کردند، ضرر دیدند”؛ همچنین در آیه ۱۹ سوره فاطر و آیات ۱۴ و ۱۵ سوره اعلی، بر این مسئله تأکید شده است.

مراحل آغازین خودسازی و تزکیۀ نفس

نقطه شروع خودسازی و تزکیه نفس برای افراد مختلف، متفاوت است. برای فرد غیر مسلمان، اوّلین راه و نقطه شروع، اسلام آوردن است. به طوری که عده ای از علمای اخلاق، همین مطلب را درجه بندی کرده و گفته اند: اول اسلام، بعد ایمان، در مرحله سوم هجرت و بعد از آن جهاد فی سبیل الله است که در این راه وجود دارد”.

اما نسبت به کسانی که وارد حریم امن اسلام و ایمان شده اند و مورد خطاب آیات قرآنی: “ای مؤمنان به فکر خود باشید” و یا آیه ای که می فرماید:  “ای ایمان آوردندگان ایمان خود را تجدید کنید”. قرار گرفته اند، باید گفت اوّلین مرحله خودسازی، تنبه و بیداری است. به این که باید شروع کرد و خود را از ناپاکی ها جدا کرد. بعد از این تنبه و آگاه شدن، این سؤال پیش می آید که از کجا باید شروع کرد؟ می توان گفت کسی که اوّلین مرحله را گذرانده است؛ با فکر و عقل، به این نتیجه رسیده است که “این عالم جای ماندن نیست و این همه امکانات و بعثت انبیا برای حیوانی زیستن نیست”.

بعد از این مرحله (تفکر و تنبه) نوبت به مرحله «توبه» می رسد؛ یعنی جبران آن چه از دست رفته است. جبران حقوق دیگران که ضایع کرده ایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است. البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آن چه کرده ایم و عزم به سوی آن چه می خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده ای از علمای اخلاق، منزل دوم را توبه و عده ای عزم گفته اند.مرحله بعدی برای  این امر ترک معصیت و انجام واجبات است.

آیت الله بهجت در جواب سؤالی که پرسیده شده: تصمیم به سیر و سلوک دارم، چه کنم؟ می گوید: ترک معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است، اگرچه هزارسال باشد. پس در این مرحله باید واجبات الاهی را به اندازه ­ای که علم داریم، انجام داده و محرمات الاهی را نیز به اندازه علم­مان ترک کنیم. این مسئله باعث می شود خداوند علم های جدیدی به ما عطا کند و به این وسیله، در سیر و سلوک خود رشد پیدا کنیم. ما هر چه می دانیم عمل می کنیم و خداوند علم به ندانسته ها را به ما عنایت می کند و تا وقتی که ما به وظیفۀ خود عمل کنیم، این چرخه ادامه دارد. پیامبر (صلی الله علیه واله) فرموده اند: هر کس آن چه را می داند انجام دهد، خداوند علم مجهولات را به او می فهماند. این روایت، مطابق با آیه قرآنی است که می­ فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند، راه های خود را به آنان نشان داده و هدایت شان می کنیم”. علاوه بر این، باید دانست انسان تا زنده است، هیچ گاه ساکن نیست؛ یا به سوی نور (هدایت) در حرکت است و یا به سوی ظلمت (گمراهی)، و مطلب مهم، رهبری این حرکت به سوی نور است .

لزوم وجود استاد در مسیر تزکیه و خود­سازی

مسلماً وقتی علوم ظاهری و تجربی؛ مانند طبابت جسم نیاز به استاد داشته باشد، طبابت روح که سخت تر و دقیق تر است حتماً به طبیب و استاد احتیاج دارد. اما این، مسیری است که در پیمودن آن بزرگ ترین استاد، انسان را راهنمایی می کند. استاد اوّلیه برای همۀ انسان ها و راهنمای آنان، خداوند است. در قرآن آمده است: “خداوند سرپرست ایمان آورندگان است و آنها را از تاریکی ها به سوی نور می کشاند”. و  یا می فرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند قطعاً آنها را  به راه­های خود هدایت می کنیم”.  پس با استعانت و توکل بر او می توان در این راه گام نهاد و اگر در این مسیر، خداوند شخصی وارسته، صالح و متقی را در مسیر انسان قرار داد، از او استفاده می کند، اما اگر چنین نعمتی نبود، این راه تعطیل نمی شود، بلکه با عمل به آن چه می دانیم خداوند علم به مجهولات را به ما عنایت می کند.

در سؤالی از محضر آیت الله بهجت پرسیده شد: آیا این مسیر نیاز به استاد دارد؟ در جواب فرمودند: “استاد تو علم تو است، به آن چه می دانی عمل کن، آن چه را نمی دانی کفایت می شود”. پس استاد اوّلیه خداوند است و به همین جهت پیامبرانش را برای هدایت خلق فرستاده است و پس از آنها ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و بعد از آنها انسان های وارسته، متقی و راه پیموده، سمت استادی خواهند داشت. انسان در نبود استاد خاص می تواند با استعانت از خداوند متعال و روح پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) راه را شروع نموده و ادامه دهد و علم خود را مانند معلمی بداند که او را به نیکی ها راهنمایی کرده و از معاصی باز می دارد و همین ترک معصیت و انجام واجبات، موجب رشد در این مسیر خواهد شد.

بهترین راه قرار گرفتن در زمره یاران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)

برای این کار باید دید که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که خود یکی از امامان و پیشوایان دینی ما است چه اعمالی انجام می دهد و زمانی که ظهور کند چه برنامه هایی را اجرا می کند. همان گونه که می دانیم در دین اسلام بهترین چیز برای رشد و تعالی و رسیدن به خدا، ایمان و عمل صالح است، لذا برای اینکه بتوانیم یار و یاور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شویم همان اجرای دستورات دینی؛ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات بهترین کار و آغاز راه برای خود سازی و تهذیب نفس است.

موضوعات: بصیرت
[شنبه 1394-09-28] [ 10:23:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  آسیب شناسی فضای مجازی (اعتیاد به اینترنب و روش های درمان آن) ...
جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۷ ب.ظ

 

 

آسیب شناسی فضای مجاز/ قسمت اول (اعتیاد به اینترنت و روش های درمان آن)
دو مورد از آسیب های فضای مجازی که مخصوصا جوانان را تحت تاثیر قرار می دهد شامل اعتیاد به اینترنت و هرزه نگاری اینترنتی می باشد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا،به نقل از آل نور،دو مورد از آسیب های فضای مجازی که مخصوصا جوانان را تحت تاثیر قرار می دهد شامل اعتیاد به اینترنت و هرزه نگاری اینترنتی می باشد.

اعتیاد به اینترنت

 

اکثر مردم با شنیدن کلمه اعتیاد، به سراغ اعتیاد به مواد مخدر می روند مثل اعتیاد به تریاک، هرویین، حشیش وسایر اعتیادها را در نظر نمی گیرند.با این حال متخصصان دامنه ی مواد اعتیاد آور را بسیار گسترده می دانند.با پیشرفت علوم و تکنولوژی اعتیادهای جدیدی هم در رابطه با آنها شناخته شده اند مثل اعتیاد به خرید یا اعتیاد به اینترنت. روانشناسان ترجیح می دهند به جای کلمه ی اعتیاد از اصطلاح وابستگی استفاده کنند.این اصطلاح در مورد اینترنت شاید رساتر باشد ولی در این مقاله از همان اصطلاح مرسوم اعتیاد استفاده می کنیم. با رشد و اهمیت کامپیوتر و اینترنت در زندگی روزمره مردم هر روز بیشتر و بیشتر به اینترنت دسترسی پیدا می کنند.این شبکه جهانی آگاهی بخش، مهیج، سرگرم کننده و بسیار جذاب است.افراد از طریق اینترنت فعالیت های بسیار متنوعی را می توانند انجام دهند.اینترنت در کنار فواید بسیار فراوانی که دارد،مضراتی هم می تواند داشته باشد. که یکی از این مضرات اعتیاد به اینترنت می باشد.اختلال اعتیاد به اینترنت، یک اختلال روانشناختی است که با تاب و تحمل فرد و گوشه گیری او در ارتباط است(فریس،2001)و اختلالات عاطفی و قطع روابط اجتماعی ره آورد اعتیاد به اینترنت است.

 

 

عقاید مختلف و گاه متضادی در مورد اعتیاد به اینترنت ابراز می شود.برخی معتقدند به خاطر این که اینترنت می تواند زندگی عادی فرد را مختل سازد اعتیاد زا است.در مقابل برخی دیگر منکر وجود اختلالی به نام اعتیاد به اینترنت هستند.این گروه استدلال می کنند که آن لذت و خوشی که افراد از کوکایین و دیگر مواد مخدر به دست می آورند، قابل مقایسه با لذتی که افراد از اینترنت به دست می آورند نیست.با این وجود، خواه یک اختلال جدی و وخیم وجود داشته باشد یا خیر، اعتیاد به اینترنت زندگی بسیاری از مردم را مختل کرده است.افراد معتاد به اینترنت همانند سایر معتادان همه ی فکر و ذکرشان را معطوف به اینترنت کرده اند و از کارهای روزمره ی خودشان غافل شده اند و همین اختلال در زندگی کافی است که به این پدیده بیشتر توجه کنیم و به فکر راه و چاره باشیم.

 

 

همانطور که گفته شد اعتیاد به اینترنت گستره ی وسیعی را شامل می شود .در میان این گستره ی وسیع نمونه های متفاوت و متمایزی پیدا می شوند.نوجوانی که با شور و اشتیاق زیاد از مدرسه به خانه بر می گردد تا به سراغ بازی های کامپیوتری و اینترنتی برود، یا زن میان سالی که ماهانه مقادیر زیادی از در آمدش را صرف چت کردن می نماید و یا برعکس تاجری که به دنبال برنامه های مالی اش به طور مستمر ان لاین است و نمی تواند خودش را از آن فارغ سازد، همگی نمونه های متفاوتی از اعتیاد به اینترنت می باشند.همچنین نوع فعالیت هایی که افراد معتاد به اینترنت انجام می دهند ممکن است متفاوت باشد مثل بازی های کامپیوتری، چت کردن، وبگردی و حالت وسواسی بررسی ایمیل.

 

 

افراد زیادی هستند که وقت زیادی را به اینترنت اختصاص می دهند ولی لزوما همه ی آنها معتاد به اینترنت نیستند .عامل زمان فقط یکی از شاخص های اعتیاد به اینترنت می باشد.شخص معتاد به اینترنت اغلب مشکلات روانشناختی مختلفی را نیز دارا است.این مشکلات ممکن است که در زمینه ی ارتباط با همسر، اععضای خانواده، رییس و همکاران باشد.ویا همراه با مشکلات کاری، دانشگاهی،یا اضطراب جدایی باشد.استفاده از اینترنت به شخص کمک می کند از مشکلات اجتناب کرده و سپری بین ناخودآگاه ذهن و افکار و احساسات منفی که پایه و اساس مشکل می باشند ایجاد نماید.بنابراین جای تعجب نیست که اغلب اوقات اینترنت برای این افراد به عنوان یک وسیله ی فرار از مشکلات باشد.البته واضح است که درگیری زیاد فرد با اینترنت نه تنها مشکلات وی را حل نکرده بلکه گاهی اوقات اوضاع بدتر هم می شود.ولی این باطن قضیه است و در ظاهر فرد آرامش موقت و لذت بخشی را تجربه می کند. این حالت بیشتر شبیه به تاثیر داروهای مخدر و الکل می باشد که فرد با خود تجویزی این مواد، آرامش ظاهری را تجربه می نماید.اگر اینترنت اولین و تنهاترین مکانیسم کنار آمدن با این احساسات منفی باشد، به احتمال زیاد فرد شدیدا به اینترنت اعتیاد پیدا می کند.با این توصیف مکانیسم اعتیاد به اینترنت تفاوت اندکی با اختلالات اعتیادی-وسواسی مثل قمار بازی،الکلیسم، وابستگی دارویی و…خواهد داشت.

 

 

نشانه های اعتیاد به اینترنت

 

اعتیاد به اینترنت مثل سایراعتیادها، نشانه های خاص خودش را دارد.متخصصین هم با توجه به همین نشانه ها آزمونهای تشخیص اعتیاد را تهیه می کنند.فرینگ(1999)هشت نشانه ی اساسی را برای اعتیاد به اینترنت به شرح زیر بر می شمرد:

 

1-فقدان کنترل-شخص دارای اعتیاد به اینترنت بر روی میزان وقتی که به اینترنت اختصاص می دهد کنترلی ندارد. یعنی قادر نیست که استفاده ی خود را از اینترنت متوقف یا محدود سازد.چنین شخصی همیشه به خود یا دیگران قول می دهد که استفاده از اینترنت را متوقف ساخته یا کاهش می دهد ولی در عمل قادر به این کار نیست و همیشه قولش را زیر پا می گذارد.

 

2-دروغ گفتن-فرد معتاد به اینترنت با دیگران صادق نیست.و همیشه راجع به زمانی که به اینترنت اختصاص می دهد یا نوع فعالیت هایش در اینترنت به اطرافیان دروغ می گوید.

 

3-پیامدهای منفی-فرد معتاد به اینترنت به خاطر این که زمان زیادی را به اینترنت اختصاص می دهد پیامدهایی منفی هم برای خودش و هم برای نزدیکان و خانواده اش به ارمغان خواهد آورد.

 

4-رفتار نادرست-شخص معتاد که از طریق اینترنت با دیگران ارتباط برقرار می کند .معمولا این کار را به صورت بی نام و یا با یک نام مستعار انجام می دهد.در این گونه ارتباطات فرد هیچ گونه ملاحظه ای که افراد در ارتباطات واقعی با یکدیگر رعایت می کنند،رعایت نکرده و این عامل باعث می شود اخلاق و ارزش هایش به مخاطره بیفتد.

 

5-کامپیوتر به عنوان اولین اولویت زندگی-فرد معتاد به اینترنت برای کامپیوتر در زندگی روزانه اش ارزش فوق العاده ای قائل می شود.هر چند که اطرافیانش نسبت به استفاده از کامپیوتر نظری مخالف با نظر وی داشته باشند. شخص وجود مشکل را انکار کرده و اعمال خود را همواره توجیه می نماید.

 

6-افسردگی و ناامیدی-هروقت چیزی باعث محرومیت فرد از اینترنت شود و یا دسترسی او را به اینترنت محدود سازد،احساس افسردگی یا اضطراب و ناامیدی به فرد دست می دهد.

 

7-شیفتگی-هنگامی که فرد از کامپیوتر استفاده نمی کند، تمایل و شیفتگی زیادی به کامپیوتر یا فعالیت های وابسته به کامپیوتر از خود نشان می دهد.فرد معتاد به اینترنت موقعی که مشغول انجام کارهای دیگری مثل شام خوردن، کار روی یک پروژه و …است، دائما به کامپیوتر، اینترنت و سایر فعالیت های وابسته به آن فکر می کند.

 

8-بالا رفتن مخارج-افرادمعتاد به اینترنت در زندگی با مشکلات مالی زیادی روبرو می شوند که همه ی این مشکلات ناشی از هزینه های صرف خرید سخت افزارهای کامپیوتری، سرویس های اینترنت، تلفن ویا هر هزینه ی دیگری که مرتبط با کامپیوتر باشد،بر وی تحمیل می گردد.

 

پیامدهای اعتیاد به اینترنت

 

عموما کاربران اعتیاد به اینترنت 40 تا 50 ساعت در هفته را به اینترنت اختصاص می دهند.برای تطبیق دادن زندگی با این استفاده ی مفرط ، الگوهای خواب این افراد به هم می خورد.چون اکثر شبها بیدار می مانند وصبح هم برای رفتن به مدرسه یاسرکار خود به کمبود خواب دچار می شوند واین بی خوابی بر عملکردهای شغلی یا تحصیلی آنان صدمه وارد می کند.

 

کسانی که دچار اعتیاد اینترنتی شدید هستند معمولا از کافئین استفاده می کنند تا بر خواب خود غلبه نمایند.وقتی به این صورت خواب از بین می رود، خستگی جسمانی ظاهر می گردد و بر عملکرد تحصیلی یا شغلی فرد تاثیر منفی می گذارد.سیستم ایمنی بدن فرد هم آسیب دیده و وی را در برابر امراض آسیب پذیر می سازدبه علاوه نشستن های طولانی فرد پشت کامپیوتر، منجر به کاهش حرکات ورزشی مناسب شده و خطر پذیری فرد را در برابر امراض مچی و ضرب دیدگی پشت یا خستگی چشم را افزایش می دهد.علاوه بر عوامل خطرزای جسمانی که به آنها اشاره شد، استفاده زیاد از اینترنت به روابط خانوادگی، تحصیلی وشغلی فرد آسیب می رساند که در اینجا به طور مبسوط تری مورد بررسی قرار می گیرد.

 

مسائل خانوادگی

 

در موارد متعددی استفاده ی زیاد از اینترنت باعث از هم گسیختگی ازدواج، روابط زناشویی وروابط والدین –فرزندی گردیده است.افراد معتاد به اینترنت وقت کمتری از زندگی شان را به مردم اختصاص می دهند و در عوض بیشتر اوقاتشان را در انزوا صرف کامپیوتر می کنند.روابط زناشویی فرد معتاد به اینترنت بسیار تحت تاثیر قرار می گیرد و با مسوولیت ها و وظایف اودر خانه تداخل می کند.این افراد از اینترنت به عنوان بهانه ای برای طفره رقتن از ضروریات زندگی خانوادگی استفاده می کنند و از روی اکراه وظایف شخصی و وظایف خانوادگی خویش را انجام می دهند.افراد معتاد به اینترنت مثل الکلی ها سعی می کنند که اعتیادشان را مخفی کنند و درباره جلسات طولانی که به اینترنت اختصاص می دهند دروغ می گویند.ویا هزینه هایی را که صرف اینترنت کرده اند را از دیگران مخفی می کنند.این چنین ویژگی های شخصیتی ورفتاری علاوه براین که هزینه های سنگینی را بر خانواده وفرد تحمیل می کندباعث بروز بی اعتمادی در خانواده می شود وبه کیفیت روابط خانوادگی نیز لطمه می زند(فرینگ، 1999).

 

مسائل تحصیلی

 

استفاده از اینترنت در محیطهای دانشگاهی تمامی کشورها در سالهای اخیر افزایش چشمگیری یافته است.طوری که دانشگاه همیشه در صف اول استفاده از اینترنت قرار دارد.قبلا تمرکز اصلی بر روی تحقیقات استادان و ارتباطات بود.با ورود سخت افزارها و نرم افزارهایی با کیفیت بالا و قیمت پایین و رشد محیط گرافیکی، استفاده از اینترنت در بین دانشجویان افزایش زیادی داشته است.اینترنت نقش بسیار گسترده ای در تولید علم و توزیع آن داشته است.به عبارت دیگر رابطه ی علم و تکنولوژی با اینترنت یک رابطه دو سویه و تعاملی می باشد.یعنی هردو بر پیشرفت یکدیگر تاثیر می گذارند.نقش مثبت اینترنت در زمینه های علمی و دانشگاهی بر هیچ کس پوشیده نیست ولی در این قسمت نقش اعتیاد به اینترنت و تاثیر آن برروی مسائل تحصیلی و دانشگاهی مد نظر می باشد.دانش آموزان یا دانشجویان و یا حتی معلمان و استادانی که دچار اعتیاد به اینترنت می شوند، دیگر از اینترنت به عنوان وسیله ای برای بالا بردن سطح علمی و پژوهشی خویش استفاده ای نمی کنند بلکه اینترنت برای آنان به عنوان یک هدف و یک منبع کسب لذت در می آید.بدیهی است که وقتی چنین حالتی پیش آید، این افراد نه علاقه و نه امکان استفاده از اینترنت را برای مقاصد علمی خواهند داشت.

 

 

درمان اعتیاد به اینترنت

 

 

اعتیاد به کامپیوتر و اینترنت ، تفاوت زیادی با انواع دیگر اعتیاد مثل اعتیاد به مواد مخدر ، سیگار و قمار بازی ندارد. همه اعتیادها دارای عناصر اساسی معین و معمولی هستند. در این قسمت قبل از اینکه روش‌های درمان اعتیاد اینترنتی ذکر شود ، ‌بعضی از عناصر معمول که در همه اعتیادها به چشم می‌خورد توضیح داده می‌شوند ، زیرا اعتقاد بر این است که شناخت این عناصر اساسی و پایه و تشخیص آنها در موقعیت شخصی فرد ، به وی در درمان اعتیاد کمک خواهد کرد. مورتن سی ارمان1 ( 1996 ) این عناصر اساسی و پایه را که در همه اعتیادها مشترک هستند به این صورت دسته‌بندی کرده و توضیح داده است :

1-انکار :

 

همه افرادی که به چیزی معتاد می‌شوند درجاتی از انکار را دارا هستند . هیچ اعتیادی بدون انکار تثبیت نمی‌شود انکار می‌تواند شکل‌های مختلفی داشته باشد. در یک حالت ملایمتر شخص ممکن است معتقد باشد که :‌« من می‌توانم این مشکل را کنار بگذارم و هر موقع که تصمیم گرفتم ، این کار را خواهم کرد.» در این حالت فرد واقعیت وجود مشکل را می‌پذیرد ولی این احساس وجود مشکل در پایین‌ترین حدخود است. شخص با این گفته به خود اطمینان می‌دهد که قدرت و توانایی آن را دارد که بتواند این مشکل را کنار بگذارد. در حالت دیگر ، انکار اغلب به صورت « کدام مشکل ؟ من که مشکلی ندارم.» اتفاق می‌افتد.

 

انکار بعضی اوقات به اندازه ای قوی است که کل زندگی شخص رو به زوال می‌رود و شخص همچنان اظهار می‌کند که همه چیز کاملاً خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد . فرد ممکن است شغلش را از دست بدهد ، روابط زناشویی‌اش از هم گسیخته شود ،سلامتی‌اش تحت تأثیر قرار بگیرد و همه این چیزها قبل از اینکه فرد مشکل را تشخیص بدهد اتفاق بیفتد .

 

2-قصور و کوتاهی در درخواست کمک

 

دومین عنصری که بیشتر معتادان را تحت تأثیر قرار می‌دهد این است که آنها زیاد تمایلی به کمک گرفتن از دیگران ندارند. تصور اکثر معتادان این است که : « من خودم می‌توانم بر این مشکل غلبه کنم.» معتادان اغلب افرادی مغرور هستند ، زیرا نه تنها از تقاضای کمک طفره می‌روند ، ‌بلکه هنگامی هم که دیگران می‌خواهند به آن‌ها کمک کنند ، به راحتی نمی‌پذیرند . اشتباه دیگر اکثر معتادان این است که هنگامی هم که تصمیم می‌گیرند از کسی کمک بگیرند ، معمو لاً سراغ افرادی می‌روند که اطلاعات زیادی ندارند. این افراد ممکن است اعضای خانواده یا دوستان فرد باشند که اغلب به تنهایی نمی‌توانند زیاد ثمری داشته باشند . بهترین کاری که این افراد باید انجام دهند این است که به متخصصین حرفه‌ای مراجعه نمایند که می‌دانند چگونه افراد معتاد را درمان کنند . به هر حال این افراد نیز زیاد نیستند و اگر کسی مدعی است که توانایی درمان اعتیاد را دارد ، باید به نتایج کارش نگاه کرد و مدت طولانی به آن فرد متکی نبود و چنانچه با این فرد پیشرفتی را در خود مشاهده نکرد ، باید در جستجوی فرد دیگری بود، تا سرانجام آن شخص مناسب را پیدا کرد.

 

3- نداشتن لذایذ و خوشی‌های دیگر

 

چیزی که در مورد اکثر معتادان یا همه آنها صدق می‌کند این است که آنها یا تنها یک لذت و خوشی واحد در زندگی شخصی دارند و یا اینکه یک منبع خوشی در آ نها قوی‌تر است. افراد غالباً به این خاطر معتاد می‌شوند که زندگی‌شان ارضا کننده نیست . به نظر می‌رسد که در زندگی این افراد کمتر لذت و خوشی به چشم می‌خورد . آنها مجبورند که چنین تجاربی را از راه‌های دیگری ایجاد نمایند ، خواه چنین میلی آنان را به طرف قمار بازی ، مواد مخدر و …. بکشد ، یا آنهارا درگیر اینترنت و سرگرمی‌های موجود درآن بکند. این عامل برای افرادی که می‌خواهند اعتیادشان را ترک کنند ، فوق‌العاده مهم است . اگر فردی سعی کند که منبع عمده لذت را در زندگی‌اش از بین ببرد، بدون اینکه قادر به یافتن منابعی دیگر برای کسب لذت جایگزین شود ، بعید است که بتواند اعتیاد را به مدت طولانی کنار بگذارد. هر کسی که قصد ترک اعتیاد را دارد ، در آغاز باید منابع کسب لذت مناسبی را در نظر بگیرد تا کم کم آنها را جایگزین رفتارهای اعتیادآور خویش سازد.

 

4-کمبود مهارتهای اساسی رویارویی و اداره زندگی

 

به اعتیاد هرگز نباید همچون رفتاری نگریسته شود که ذاتاً مشکل‌زاست و یا اینکه مشکلات در ذات آن است. اعتیادها نشانه‌ای از کمبودها و مشکلا ت زیر بنایی هستند. به همین خاطر است که بیشتر درمان‌های اعتیاد ناموفق هستند. برای درمان اعتیاد ، باید به اعتیاد فراتر از خود اعتیاد نگاه کرد و کمبودهای اساسی در مهارتهای رویارویی با چالش‌ها و اداره زندگی را که از علل اصلی اعتیاد محسوب می شوند ، مورد بررسی قرارداد . برای مثال ، افرادی که به الکل و مواد مخدر معتاد می‌شوند معمولاً‌ کمبودهایی اساسی در مدیریت زندگی ، مدیریت استرس و مهارتهای بین فردی دارا هستند. این افراد معمولاً در سنین کودکی و نوجوانی ناکامی و رنج زیادی را تجربه می‌کنند و ارتباط مؤ ثـر بـــا دیگران را نمی‌آموزند . آنها همواره به دنبال یک عامل بیرونی هستند که بتواند آنها را تسکین دهد. این عامل بیرونی ممکن است الکل ، هروئین ، اینترنت و … باشد. این الگوی رفتاری مدتها تکرار می‌شود و باعث ایجاد وابستگی جسمی یا روانی یا هر‌دو می‌گردد که در این صورت ترک اعتیاد هم بسیار مشکل می‌شود.

 

 

در مورد سیگار هم این موارد کاملاً صدق می‌کند ، زیرا بسیاری از افراد خیال می‌کنند که سیگار کشیدن به آنها کمک می‌کند تا با استرس کنار بیایند و تسکین یابند . بنابراین اگر کسی سعی کند که اعتیاد به اینترنت را در خود ریشه‌یابی کند باید از خود سئوال هایی نظیر سئوال‌های زیر بپرسد :

 

· کمبود کدام مهارت‌های اداره استرس و یا مهارت‌های زندگی باعث اعتیاد من گردیده است ؟

· من چه مشکلی در زندگی دارم که اعتیاد کمک می‌کند از آن دوری کنم ؟

· از رفتارهای اعتیاد آور چه فواید یا مزایایی نصیب من شده است ؟

 

 

5-وسوسه شدن :

 

هنگامی که فردی تصمیم به ترک اعتیاد می گیرد ، با موانعی مواجه خواهد شد که باید از قبل آنها را در نظر بگیرد. یکی از این موانع مقابله با وسوسه‌های بعدی است. وقتی فرد تصمیم می‌گیرد از چیزی که به او لذت زیادی می‌دهد جدا شود ، حتماً وسوسه خواهد شد که دوباره به طرف آن برگردد . برخی اوقات وسوسه ممکن است خیلی قوی باشد ، ولی به هر صورت فرد باید در برابر آن مقاومت کند . وسوسه در حقیقت بیش از یک میل درونی قوی نیست و اغلب با افکاری که فوران می‌کنند همراه است. وسوسه فرد را وادار می‌کند که بر گشته و این هوس‌های شدید درونی را ارضا کند.به هر حال اراده شما باید همیشه خیلی قوی‌تر از افکار درونی ، احساسات یا دیگر حالت‌هایتان باشد. شما دارای قدرت اراده و انتخاب هستید بنابراین می‌توانید یکی از آنها را انتخاب کرده و بقیه را نادیده بگیرید. افکار و احساسات شما در برابر اراده شما از قدرت خیلی کمی برخوردارند. هر چند بیشتر مردم به غلط تصور می‌کنند که افکار و احساساتشان قدرت بیشتری از اراده آنها دارند .

 

6-کوتاهی در انجام دادن آنچه که باید انجام شود.

 

بدیهی است که اگر مردم آنچه را لازم بود انجام می‌دادند، همه اعتیادها قابل درمان بودند . دلیل اینکه بیشتر اعتیادها بصورت علاج ناپذیر درآمده‌اند ، این است که مردم ازانواع اعمالی که اغلب لازم است انجام شوند طفره می‌روند .منظور از این اعمال چیست؟ این اعمال می‌توانند بی شمار، گوناگون و برای هر فردانواع ویژه‌ای داشته باشند. به عنوان مثال برای درمان اعتیاد اینترنتی ، موارد زیر را می‌توان در نظر گرفت که افراد انجام دهند.

 

· برای اوقاتی که به اینترنت اختصاص می‌دهید ، یک برنامه کامل با محدودیت زمانی داشته باشید.

· وادارکردن خود به دور ماندن از اینترنت برای روزهای متوالی.

· قرار دادن پیامدهای معنادار ( نه مضر )‌ برای مواقعی که از گفته خودتان پیروی نمی‌کنید.

· به جای گذراندن وقت در اینترنت ، خودتان را وادار به انجام کارهای دیگری نمایید.

· آموختن اینکه چگونه از منابع سالم لذت در زندگی استفاده کنید و این منابع را جایگزین اینترنت نمایید و حتی نسبت به اینترنت لذت بیشتری را نیز کسب کنید.

· تا موقعی که در کاهش وابستگی خود موفق نشده‌اید از دیگران کمک بگیرید.

· از قرار گرفتن در محیط‌هایی که ممکن است ، باعث بازگشت رفتارهای اعتیادآور شوند احتراز کنید.

 

هر چند این اعمال ، تنها اعمال لازم برای ترک اعتیاد اینترنتی نیستند ولی برای اکثر افراد مفید هستند . ممکن است موارد مذکور شدید یا ظالمانه به نظر برسند ولی برای درمان اعتیاد مؤثر هستند.اگر شما در گذشته مواردی از قصور در هر یک از اعمال را داشته‌اید ،‌ معنای آن این است که شما نخواستید آنچه را که لازم است انجام بدهید . همه معتادان سرانجام درمان خواهند شد فقط اگر بدانند که چه اعمال ویژه‌ای را باید انجام دهند ، هر چند این اعمال با افکار و احساسات آنها در تضاد باشد.

 

7-کنار آمدن با بازگشت ها :

 

در درمان اعتیاد ،‌ مخصوصاً‌ در اوایل راه همیشه بازگشت‌هایی به صورت ناخواسته رخ می‌دهد. در یک برنامه درمانی خوب بازگشت‌های معمول پیش بینی می‌شوند و افراد برای رویارویی موفق با این بازگشت ها از قبل آماده می‌شوند . نکته ای که در این جا خیلی مهم است این است که « برگشت » با « شکست» مترادف نیست . بازگشت به این معنا نیست که شما در کوشش‌هایتان برای درمان اعتیاد شکست خورده‌اید. مثلاً اگر شما برای 3 ماه از سیگار کشیدن خودداری کنید و دوباره برای 2 روز از آن استفاده کنید ، نباید این بازگشت را شکست قلمداد کنید و همه کوشش‌های خود را بی‌فایده تلقی کنید . بلکه باید روی این واقعیت متمرکز شوید که از 90 روز حداقل 88 روز یعنی 97/. درصد شما موفق بوده‌اید و این خیلی خوب است.

 

روش‌های درمان اعتیاد به اینترنت :

 

کندل1 (1998 ) روش‌هایی را پیشنهاد کرده است که به افراد کمک می‌کند تا بتوانند استفاده زیاد خود را از اینترنت تعدیل نمایند .

 

این روش‌ها عبارتند از :

 

1- شکستن عادات فردی -فرد باید دریابد که استفاده وی از اینترنت از حد متعارف خیلی بالاتر است و برای کاهش استفاده تا حد معمول ، روال عادی زندگی خود را عوض کند . این گونه افراد باید برای موقعی که به خانه می‌رسند و می‌خواهند کامپیوتر را روشن نمایند ،‌ کارهای دیگری را در نظر بگیرند و انجام دهند . همچنین این افراد می‌توانند از یک ساعت هشداردهنده استفاده کنند تا بعد از یک ساعت معین استفاده از اینترنت ، زنگ هشدار به صدا درآید و آنها استفاده از اینترنت را متوقف ساخته و به سراغ کارهای دیگری بروند و سپس اگر خواستند ، به سراغ کامپیوتر بروند .

 

2- برای پر کردن اوقات خود کارهای دیگری در نظر بگیرید -افراد دچار اعتیاد به اینترنت که می‌خواهند از این عادت رهایی یابند ، باید برای اوقات بیکاری‌شان و یا اوقاتی که روی خط اینترنت نیستند ، کارها و فعالیت‌های دیگری را در نظر بگیرند . به عنوان مثال عضو یک باشگاه شدن ،‌ آغاز یک برنامه تمرینی ، انجام کاری با دوستان ، ورزش کردن و …

 

3- پیدا کردن افرادی برای صحبت کردن با آنها -اکثر افراد بیشتر به این خاطر سراغ اینترنت می‌روند که با دیگران صحبت کنند . این افراد می‌توانند اشخاصی را در زندگی واقعی خود پیدا کنند که بتوانند با آنها صحبت کنند ، حتی اگر شده این کار را با چیزهای جزئی شروع کنند.

 

4- مسایل زیر بنایی را جستجو کردن -در بسیاری از موارد استفاده مفرط از اینترنت ، نشانه یک مشکل ریشه‌دارتر است . وبگردی[2] در اینترنت و اتاق‌های چت یک مکانیسم برای کنار آمدن با احساس پوچی ، خودتردیدی و سایر مشکلات روان‌شناختی است . فرد مبتلا به اعتیاد اینترنتی باید مسایلی را که از آنها طفره می‌رود پیدا کرده و علل ریشه‌ای این مشکلات را درمان نماید.

 

5- درخواست کمک از متخصصین -اگر فرد نتواند با استفاده از روشهایی که ذکر گردید مشکل خویش را حل نماید و یا اینکه در این زمینه کمک می‌ خواهد، بهتر است که با یک مشاور یا روانشناس تماس بگیرد. این متخصصین می‌توانند فرد را در کاهش وابستگی به اینترنت یاری نماید جیمز فرینگ (1999) نیز برای چیره شدن بر اعتیاد اینترنتی راه‌هایی را پیشنهاد کرده است که در قسمت زیر این روش‌ها به‌طور خلاصه آمده است.

 

·تمرین وارونه

 

این تمرین به این‌صورت است که مثلاً‌ اگر شما عادت کرده‌اید که هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید ، ایمیل خود را بررسی کنید این روند را تغییر دهید . شما می‌توانید به جای این کار ابتدا یک دوش بگیرید و یا صبحانه بخورید . یا اینکه اگر شما شبها بیشتر به سراغ اینترنت می‌روید و عادت کرده‌اید که به محض ورود به خانه کامپیوتر را روشن کنید ، دیگر این کار را نکنید در عوض شام بخورید ، اخبار گوش بدهید و… . با این کارها شما آن روال عادی را به هم می‌زنید.

 

·برنامه‌ریزی کردن

 

برای اینکه زیاد از اینترنت استفاده نکنید شما باید یک برنامه هفتگی برای خودتان تهیه کنید که در آن تعداد جلسات استفاده از اینترنت مشخص شده باشد و برای هر جلسه اهداف معقولی درنظرگرفته باشید به مرور می‌توان تعداد جلسات و مدت آن را در برنامه کم کرد ، مثلاً 20 ساعت به جای 40 ساعتی که اکنون استفاده می‌کنید.

 

·تنظیم پرسشنامه

 

از خودتان بپرسید : « موقعی که من از اینترنت استفاده می‌کردم چه چیزهایی را از دست دادم ؟» پاسخ و فعالیت‌هایی را که در جواب این سئوال پیدا می‌کنید زیر هم بنویسید. وقتی فهرست بی‌پایان این فعالیت‌ها را ببینید متعجب خواهید شد این کار شما را در رهایی از اعتیاد اینترنتی مصمم‌تر خواهد ساخت.

 

·ملحق شدن به یک گروه حمایتی

 

شما می‌توانید با صحبت کردن با دیگرانی که مثل شما هستند و دوستان واقعی‌تان که همانند شما گرفتار اعتیاد اینترنتی شده اند ، دریابید که در این مسیر تنها نیستید و افراد دیگری هم هستند که با اعتیاد نبرد می‌کنند . حمایت افراد در مبارزه با هر نوع اعتیاد خیلی مهم است .

 

·حمایت خانوادگی

 

از آن جایی که اعضای خانواده‌تان می‌دانند که شما بهتر از اکثر مردم هستید و شما را دوست دارند ، حمایت آنها کمک فراوانی به شما خواهد کرد تا از این وابستگی نجات پیدا کنید .

 

ابوالقاسم شکیبا/روانشناس

موضوعات: بصیرت
 [ 09:37:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  گروه بیلدربرگ ، چیستی و اعضا ایرانی این گروه ...
29. خرداد 1394 - 11:37   |   کد مطلب: 7943

s="node-subtitle">

امسال کنفرانس سری بیلدربرگ که تحت عنوان «مجمعی برای مباحثات غیررسمی» با حضور رهبران عمدتا غربی و سرمایه‌داران بانفوذ برپا می‌شود با نهایت پنهان‌کاری و حداکثر تمهیدات امنیتی به اتریش منتقل شد.





وبلاگ ” جوان منتظر ” نوشت :

 

گروه بیلدربرگ نام کنفرانسی غیررسمی است که هر ساله به صورت کاملاً خصوصی و محرمانه در نقطه‌ای از جهان برگزار می‌شود.بیلدربرگ یک سازمان جهانی سیاست گذاری ماسونی است که دو شاخه فرعی به نام لژ نیویورک و لژ منچستر دارد. لژ نیویورک روابط اروپا و آمریکا و مسائل آمریکای شمالی را مدیریت می کند و لژ منچستر نیز بخش اروپایی روابط با آمریکا را تحت کنترل دارد.

بیلدر برگ مانند کوه یخ که قسمت کوچک ان نمایان و بخش عظیم ان پنهان است

این نهاد مانند اکثر سازمان های بزرگ بین المللی تحت کنترل صهیونیست ها بوده و ابزارهای قدرتمند مالی، نظامی و نفوذ لازم برای رسیدن به اهداف خود در مدیریت اقتصاد و سیاست جهان را در اختیار دارد. این گروه اولین اجلاس خود را در سال 1954 در هتل بیلدربرگ واقع در هلند برگزار کرد.

File:Bilderberg - Oosterbeek.jpg

بیلدربرگ با بهره گیری از رسانه ها و منابع عظیم مالی اعضای خود و افراد دست نشانده اش در کشورهای مختلف، قدرت و حکومت در کشورها را به افراد مورد نظر خود می سپارد تا به وسیله آنها طرح های جهانی خود را عملی کند. در این راستا از اهرم هایی چون سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی، ناتو و… استفاده کرده و مناسبات نظامی همچون جنگ های مختلف و شرایط اقتصادی مانند قیمت نفت و طلای هر سال را تعیین می کند. از سوی دیگر از طریق بازوهای اجتماعی و حقوقی خود در کشورهای مختلف قوانینی را وضع می کند که هرگونه اقدام علیه اهداف صهیونیسم جهانی را خنثی کند.
 

نمودار ارتباط اعضا و سازمانها
(برای دیدن در سایز اصلی بر روی عکس کلیک کنید)

 

جلسات بیلدربرگ هر سال در یکی از هتل های پنج ستاره دنیا و تحت شدیدترین تدابیر امنیتی تشکیل می شود. از آنجایی که رمز موفقیت خود را «پنهان کاری» می داند، هیچ رسانه ای حق ورود به جلسات آن را ندارد. هتل مورد نظر 48ساعت قبل از شروع اجلاس قرق می شود. ماموران سیا و کشور برگزارکننده، در جای جای هتل مستقر می شوند. به آنها دستور داده می شود که هر جنبنده ای را در محدوده چند کیلومتری هتل تحت کنترل داشته باشند.
کشور برگزارکننده اجلاس، از سوی منابع مالی بیلدربرگ برای رزرو هتل تغذیه می شود. اسامی دعوت شدگان به اجلاس کاملا محرمانه می ماند و کشور میزبان برای دعوت شدگان ویزا هم صادر نمی کند تا نام آنها در جایی ثبت نشود. محتوای اجلاس کاملا محرمانه می ماند و هیچ یک از اعضا حق انتشار مطالب مطروحه در جریان نشست ها را ندارد.

کشورهایی که این اجلاس در انها برگزار شده

تاریخچه
اولین اجلاس بیلدربرگ از 29 تا 31 مه 1954 در هتل «بیلدربرگ» متعلق به پرنس «برنهارد» ولیعهد هلند برگزار شد. «جوزف ریتنگر» یهودی، مشاور سیاسی پرنس برنهارد که در سال 1948 «نهضت اروپا» را بنیان گذاری کرد، چند سال بعد از آن نیز، در راستای اهداف صهیونیسم، پیشنهاد تشکیل این گروه را داد. وی پس از جلب موافقت برنهارد، با سفر به اروپا و آمریکا، با نخست وزیران، روسای جمهور، رهبران کارگری، مدیران صنایع و حکام غیرکمونیست دیدار، و از آنها برای شرکت در یک نشست غیررسمی در هلند دعوت کرد. این نشست که برای نخستین بار در هتل بیلدربرگ برگزار شد، بعدها به همین نام به فعالیت خود ادامه داد.
رتینگر توانسته بود با این ابتکار خود اروپا و آمریکا را به هم پیوند زند. به طوری که «جرج مک گی» مقام برجسته وزارت خارجه آمریکا مدعی شد که «سوءتفاهم های موجود میان اروپا و آمریکا در اولین اجلاس بیلدربرگ از بین رفت.»
موفقیت نخستین نشست باعث شد که سازمان دهندگان آن در پی طرح ریزی برای برگزاری سالانه اجلاس «بیلدربرگ» باشند. یک کمیته سازماندهی دائمی تشکیل و رتینگر یهودی دبیرکل دائمی آن شد. این کمیته علاوه بر سازماندهی جلسات و ارسال دعوتنامه به اشخاص مورد نظر، اسامی شرکت کنندگان و اطلاعات دقیق آنها را جمع آوری می کرد. اینگونه بود که یک شبکه غیررسمی نیز تشکیل شد تا اعضای بیلدربرگ بتوانند به طور محرمانه با یکدیگر در تماس باشند.
حال صهیونیسم توانسته بود پا را از تشکیل «نهضت اروپایی» فراتر گذاشته و آمریکا را نیز برای دستیابی به اهداف خود، در کنار اروپا، به خدمت گیرد. از سال 1954 به بعد، تقریبا هر سال یکبار، صهیونیسم سران قدرت و سرمایه را در یکی از هتل های اشرافی جهان جمع کرده تا به واسطه آنها- که خود اغلب یهودی هستند- در مورد آینده جهان تصمیم گیری کند.
همان طوری که پیشتر نیز اشاره رفت، هر تصمیمی که در اجلاس بیلدربرگ گرفته می شود، به دلیل نفوذ و تأثیرگذاری بالای شرکت کنندگان، خود به خود ضمانت اجرایی پیدا می کند. از این رو آنگونه که خبرگزاری بی بی سی اعتراف کرده است، «بیلدربرگ هدایت گر سیاست های بین المللی از پشت درهای بسته» بوده و تمامی جلسات رسمی و علنی از جمله اجلاس گروه 8 و تصمیماتی که در آنها «اعلام می شود»، فقط یک «نمایش» است.

شرکت کنندگان بیلدربرگ
رتینگر که بیلدربرگ را بنیان نهاد و تا آخر عمرش (1960) دبیرکل آن بود، اساسنامه ای برای بیلدربرگ تهیه کرد. او سیمای شرکت کنندگان جلسات بیلدربرگ را اینگونه ترسیم می کند: «شهروند هر کشوری که به دفاع از اصول اخلاقی و ارزش های فرهنگی غرب اعتقاد داشته و در ترویج آن شخصا سهیم باشد، شایسته دعوت به اجلاس بیلدربرگ است. اما از آنجایی که موفقیت نشست ها به سطح شرکت کنندگان وابسته است، دعوت نامه ها برای افراد مهم و عمدتا سرشناسی ارسال می شود که از کانال تجارب، اطلاعات ویژه و نفوذشان در دوایر ملی و فوق ملی، می توانند اهداف مورد نظر بیلدربرگ را تحقق بخشند.»
شرکت کنندگان عمدتا بانکداران بزرگ، متخصصان جنگی، سران رسانه های تأثیرگذار و پرمخاطب، وزیران کلیدی، سرمایه گذاران بین المللی و رهبران سیاسی اروپا و آمریکای شمالی هستند. براساس اسناد موجود از اعضای فعال بیلدربرگ می توان به سران رسانه هایی چون «لوفیگارو»، «اکونومیست»، «تایمز»، «هرالدتریبیون» و…، افرادی چون دونالد رامسفلد وزیر جنگ سابق آمریکا، «دیوید راکفلر» میلیاردر و غول نفتی جهان، «هنری کیسینجر» از وزیران اسبق خارجه آمریکا، «پل ولفو ویتز» رئیس مستعفی بانک جهانی، دیک چنی معاون بوش، رئیسان شرکت های بزرگ بین المللی مانند نوکیا، کوکاکولا، مایکروسافت، پپسی و… اشاره کرد.در هر نشست لیست رسمی شرکت کنندگان منتشر می شود، اما همه ساله عده ای در این نشست حضور می یابند که نامشان در لیست رسمی ذکر نمی شود. بنا بر برخی گزارشها، افرادی که نامشان در لیست رسمی نشست سال جاری ذکر نشده است عبارتند از: “آندرس راسموسن ” دبیرکل ناتو، که البته با توجه به حضور وی در تمامی نشستها، چندان جای تعجب ندارد؛ “خوزه لوئیس زاپاترو “، نخست وزیر اسپانیا؛ “آنگلا مرکل “، صدر اعظم آلمان؛ “بیل گیتس ” عضو هیئت رئیسه موسسه “بیل اند ملیندا گیتس ” و مدیر عامل سابق “مایکروسافت “؛ “رابرت گیتس ” وزیر دفاع آمریکا. بنا به گزارش “گاردین ” این “میهمانان غیررسمی ” در نشست شناسایی شده یا حضورشان لو رفته بود. آنگلا مرکل قبلا نیز به دفعات در نشستها شرکت کرده بود، امری که سبب می شود حضور وی در این جلسه چندان شگفت آور نباشد.

 

File:Bilderberg Attendees.png

نقشه بر اساس تعداد اعضای شرکت کننده در گروه
((در این گروه محرمانه یک ایرانی نیز حضور دارد))

 

ایرانیان حاضر در بیلدربرگ
در اجلاس سال 1999 بیلدربرگ در پرتغال سید محمد خاتمی به همراه خانم معصومه ابتکار حضور داشته اند و می توان اینگون به نتیجه این حضور نگریست که طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها سال 1999 توسط خاتمی در بیلدربرگ طرح شد ،در سال 2000 در سازمان ملل مصوب شد و در سال 2001 سال گفت‌وگوی تمدن‌ها نامیده شد و در سال های بعد جنگ تمدنها در دستور کار امریکا قرار گرفت.

 

 

محمود سریع القلم نیز کسی است که به ادعای روزنامه کیهان در سال 2006 از او به عنوان نماینده ایران برای حضور در این جلسه سالانه دعوت به عمل امده بود. وی یکی از اولین ایرانیانی است که پس از انقلاب درباره موضوع بسیار مهم «روابط ایران و اسرائیل» به اظهارنظر رسمی پرداخته است.اما این تنها ارتباط زندگی سریع‌القلم با نهادهای وابسته به فراماسونری نیست. استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران، عضو هیات تحریریه «مرکز تحقیقاتی خلیج» نیز هست. این مرکز علاوه بر اینکه تحت حمایت شورای همکاری خلیج‌فارس و مجموعه‌ای از وزارتخانه‌های سعودی و اماراتی قرار دارد از حمایت بزرگ‌ترین خانواده‌های پدید آورنده فراماسونری همچون روچیلد و راکفلر نیز برخوردار است
 


چرا مشاور رئیس جمهور جمهور اسلامی ایران، ذوب در غرب است؟ + عکس
حضور سریع القلم در داووس

 

از سریع‌القلم در کیفرخواست مدعی‌العموم علیه متهمان فتنه 88 چنین نا‌م‌ برده شده است: «افراد دیگری مانند سریع‌القلم، ناصر هادیان و هادی سمتی با تفکرات خاصی شروع به تئوری‌سازی در زمینه تامین منافع آمریکا در ایران کردند. آنها موضوعاتی مانند انرژی اتمی و موشکی، حمایت از لبنان و فلسطین را آرام آرام مورد هجوم قرار می‌‏دادند. این تئوری‏‌ها در مراکز تحقیقاتی مختلفی در دولت اصلاحات پرداخته شد و در مطبوعات به‏صورت گسترده در جامعه پخش می‌‏شد»
سریع‌القلم بدون بهره‌بردن از هر سمت دولتی سال‌هاست توفیق دعوت و حضور در یکی دیگر از نهادهای جهانی سیاسی – اقتصادی را نیز دارد. اجلاس داووس که در هر دوره بیش از 2000 مدعو ندارد اما به دلایلی نامشخص سریع‌القلم همواره در این لیست جایگاهی ویژه به خود اختصاص داده است!
محمود سریع القلم سر کلاس درس خود اعلام کرده که در حاشیه اجلاس داووس با هنری کسینجر ملاقات داشته و در مورد موضوع هسته ای ایران گفتگو کرده است .

 

گروه بیلدربرگ تا کنون مورد توجه افراد زیادی از خبرنگاران و تحلیل گران قرار گرفته است. برخی از آنها در مسیر کندوکاو و کسب اطلاعات در مورد اهداف و خط مشی های این سازمان با مشکلات و هزینه هایی نیز مواجه شده اند. در زیر از روزنامه نگار آمریکایی “جیم تاکر” و نیز نویسنده و بیلدربرگ پژوه معروف “دانیل استولین” حقایقی را در مورد این کلوب می خوانیم.
 

جیم تاکر یک خبرنگار آمریکایی است که افشاگری‌ های فراوانی در مورد بیلدربرگ انجام داده است. او معتقد است که اعضای شرکت کننده در این اجلاس یک گروه سری از جنایت کاران بین المللی سیاسی و اقتصادی هستند. به باور او این گروه از سرمایه ‌داران بین ‌المللی و سیاست مداران بلند پایه دولت‌ های اروپایی و آمریکایی برای کنترل و مدیریت جهان تشکیل شده است.

 

وی سکوت خبری رسانه‏‌ها به خصوص رسانه های اصلی امریکایی درباره این اجلاس را به دلیل شرکت مقامات ارشد این رسانه‌ها در این اجلاس می داند و از جمله این رسانه ها به روزنامه های با نفوذی مانند “واشنگتن‌ پست‏"، “نیویورک تایمز” و “لس‌ آنجلس ‌تایمز” اشاره می‏ کند. او می گوید: “بیلدربرگی ها از سال 1954 تا کنون بر دنیا حکومت می کنند.” و معتقد است که اعضای کلوب بیلدربرگ در مورد زمان شروع، مدت ادامه و زمان پایان جنگ ها بر روی زمین تصمیم می گیرند.


 

 

دانیل استولین در لتونی متولد شده است و اصالت روسی دارد. نویسنده و سخنرانی است که حوزه اصلی مطالعاتی او گروه بیلدربرگ است. او معتقد است گروهی متشکل از طبقه اشراف جهان و سیاست مداران عمده که اجلاس های منظم سالانه ای را از سال 1954 به بعد تشکیل می دهند و در مورد سیاست ها، طرح های نظامی، رسانه ها و اقتصاد کل جهان تصمیم گیری هایی انجام می دهند. استولین کتابی در مورد اهداف و ساختار این گروه با نام – داستان واقعی بیلدربرگ- انتشار داده است که در آن می نویسد: “هدف اصلی، ایجاد یک دولت جهانی است که تحت حکم رانی یک طبقه ممتاز باشد که تلاش دارد منابع طبیعی زمین را تحت کنترل خود داشته باشد.”

 

این که این طبقه ممتاز متشکل از چه کسانی بوده و راهکارهای آنها برای رسیدن به این هدف چیست را از زبان استولین می شنویم:

 

بیلدربرگ یک شخص نیست. بلکه یک ایده است. ایده ای که انسان را ذاتا شیطانی می داند. بشریت نمی تواند خود را از دست “قدرت های متحد” نجات دهد مگر این که به مبارزه با ایده آلیسم ارائه شده توسط آن برخیزد. در واقع این ایده های دولت هاست که سیاست هایشان را ایجاد می کند و راس قدرت است که موجب کشاندن بشریت به جنگ می شود. از همین روست که باید گفت جنگ جهانی دوم برنده واقعی نداشت.

در این جنگ با هزینه شدن زندگی صدها میلیون انسان یک فرد واحد و دارو دسته اش شکست داده شد؛ اما با ایده ای که پشتوانه آن گروه بود مبارزه ای انجام نشد و امروز آن ایده دوباره در آمریکا ریشه دوانده و برای تسخیر خط مش های اقتصادی، کسب و کار، نظام آموزشی و در نهایت بالاترین نقطه قدرت دولتی خیز برداشته است. “هدف اصلی، ایجاد یک دولت جهانی است که تحت حکم رانی یک طبقه ممتاز باشد. این طبقه تلاش می کند منابع طبیعی زمین را کاملا تحت کنترل خود داشته باشد.”

 

 

روش های اجرایی بیلدربرگ

بیلدربرگ در همه جا، دولت، شرکت های اقتصادی بزرگ و هر سازمان بزرگ دیگری کارهایی را در خفا انجام می دهد. میتینگ هایی مانند اجلاس جهانی اقتصاد، بانک های مرکزی، جی 8، اجلاس شورای اروپا و… همیشه در پشت درهای بسته تشکیل می شود. تنها دلیل ممکن برای این کار این است که آنها نمی خواهند دیگران بدانند که آنها واقعا مشغول چه کاری هستند. وقتی در مورد موضوعی گفته می شود که “این مورد توجه عموم مردم نیست” در واقع منظور این است که قدرت ها علاقه ای به عمومی شدن این موضوع ندارند.

مثلا اجلاس جهانی اقتصاد در ماه های ژوئن/فوریه برگزار می شود، اجلاس جی 8 و بیلدربرگ در جون/جولای و کنفرانس سالانه بانک جهانی/ صندوق بین المللی پول در سپتامبر برگزار می گردد. اگر به توالی تاریخ ها دقت کنیم؛ یک توافق بین المللی وجود دارد که به نظر می رسد از یک اجلاس به اجلاس دیگر برده می شود. اما واقعا شخص خاصی رهبری آن را به عهده ندارد. موضوع این توافق، پیش زمینه نشست اقتصادی جی 8 را تشکیل می دهد و همان چیزی است که به صندوق بین المللی در مورد سیاست گزاری هایش ارائه می شود و در نهایت چیزی است که رئیش جمهور آمریکا آن را به کنگره پیشنهاد می کند.

بیلدربرگ صندوق بین المللی پول را کنترل می کند و بانک جهانی، سازمان ملل و تمامی بانک های مرکزی اروپا را در سیطره خود دارد. هر دولت مرد مهم اروپایی حداقل یک بار به اجلاس بیلدربرگ دعوت شده است و تمامی دبیران ناتو عضو بیلدربرگ بوده اند.

جرج بوش پدر در سال 1985 در این اجلاس شرکت کرد و در سال 1988 رئیس جمهور آمریکا شد.

برای مثال، بیل کلینتون برای اولین بار در سال 1991 در آلمان وارد اجلاس بیلدربرگ شد. در آنجا او توجیه شد که منافع (معاهده تجارت آزاد آمریکای شمالی NAFTA) در خدمت دیوید راکفلر است و کلینتون باید از آن حمایت کند. سال بعد کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود.

تونی بیلر در سال 1993 به بیلدربرگ دعوت شد سپس در جولای 1994 رهبر حزب شد و در ماه می 1997 نخست وزیر انگلستان بود.

رومانو پرودی درسال 1999 دراین اجلاس شرکت کرد و سال بعد به ریاست کمیسیون اتحادیه اروپا رسید.

جان ادوارد در سال 2004 جند هفته بعد از این که جان کری به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری اعلام شود؛ به بیلدربرگ دعوت شد.  دلیل این که او در سال 2005 به اجلاس دعوت نشد این است که دیگر برای بیلدربرگ ارزشی نداشت.

در اجلاس 2008 بیلدربرگ که از 5 تا 8 ماه ژوئن در شانتیلی ویرجینیا برگزار شد، اوباما و هیلاری کلینتون برای چندین ساعت از نظرها پنهان شدند و هیچ کس از موقعیت مکانی آنها هیچ خبری نداشت. حتی رسانه‌ها نیز سکوت کامل خبری کردند. درست 2 روز بعد یعنی 7 ژوئن هیلاری کلینتون از ادامه رقابت در کمپین ریاست جمهوری آمریکا کنار کشید و حمایت خود را از اوباما برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری این کشور اعلام کرد.

 

پاول جوزف واتسون تحلیلگر مسایل سیاسی مدیر و نویسنده وبسایت خبری تحلیلی (Prison Planet.com) چندی قبل در مطلبی فاش ساخت که طرح تغییر حکومت در سوریه و سرنگونی بشار اسد از برنامه های سال گذشته گروه بیلدربرگ بوده است.

این گزارش ابتدا به معرفی گروه بیلدربرگ، تحوه شکل گیری و تصمیم گیری های این تشکل می پردازد. سپس اهداف بحران آفرینی در سوریه را مورد بررسی قرار داده و در ادامه به مشارکت فعال معارضان اسد درکنفرانس بیلدربرگ، نقش کسینجر و بیلدربرگ در تحولات خاورمیانه و در نهایت به سکوت مرگبار رسانه های بزرگی چون تامدیا بزرگترین شرکت رسانه ای سوییس درباره بیلدربرگ پرداخته شده است.

 

https://www.agenceinfolibre.fr/wp-content/uploads/2015/06/hqdefault-480x291.jpg

 

بیلدبرگ 2015
امسال کنفرانس سری بیلدربرگ که تحت عنوان «مجمعی برای مباحثات غیررسمی» با حضور رهبران عمدتا غربی و سرمایه‌داران بانفوذ برپا می‌شود با نهایت پنهان‌کاری و حداکثر تمهیدات امنیتی به اتریش منتقل شد.

به گزارش راشا تودی، در شصت و سومین کنفرانس بیلدربرگ که طی روزهای یازدهم تا چهاردهم ژوئن در شهر «تلفس بوخن» اقامتگاهی کوهستانی در ایالت تیرول اتریش برگزار شد، جمعا حضور حدود 140 شرکت‌کننده از 22 کشور در کنفرانس سال جاری تایید شده است.

طبق اطلاعیه منتشره از سوی گروه بیلدربرگ، امسال طیف وسیعی از مباحث در اتریش به این شرح مورد بررسی قرار گرفت: هوش مصنوعی، امنیت سایبری، تهدید سلاح‌های شیمیایی، مباحث اقتصادی جاری، راهبرد اروپایی، جهانی‌سازی، یونان، ایران، خاورمیانه، ناتو، روسیه، تروریسم، انگلیس، آمریکا و انتخابات آمریکا و خود کنفرانس بیلدربرگ. این نشست‌ها غیررسمی است و کارگزاران سلطه سوگند یاد می‌کنند تا مباحث سری باقی بماند. خبرنگاران اجازه ورود و حضور در این کنفرانس را ندارند و در پایان آن نیز بیانیه‌ای صادر نمی‌شود. ظاهرا علت محرمانه بودن این کنفرانس آن است که شرکت‌کنندگان اطمینان داشته باشند می‌توانند آزادانه سخن بگویند و نگران انتشار اظهاراتشان در رسانه‌ها نباشند اما در عین حال محرمانه بودن باعث شده تا نظریات تئوری توطئه زمینه‌ای برای رشد داشته باشند و این گروه را متهم به برنامه‌ریزی برای سلطه بر جهان کنند. اما فعالان ضد بیلدربرگ و مخالفان سلطه پس از راهپیمایی‌ به برگزاری جلسات مخفی در این همایش که به زعم بسیاری از آنها اجتماع جنایتکاران و فاسدان است، اعتراض کردند.

خبرنگار راشاتودی از تیرول گزارش داد: «آنچه ما مشاهده کرده‌ایم، یک دیوار دفاعی فشرده پلیس بود. برای خیلی از افراد ورود به این ناحیه بسیار دشوار است. برخی روزنامه‌نگاران در معرض تکنیک‌های تحقیر‌کننده پلیس قرار گرفتند».

طبق اطلاعیه منتشرشده از سوی برگزارکنندگان برای اطمینان از امنیت برگزاری این نشست، یک ناحیه 50 کیلومتری امنیتی به همراه 2 ایست بازرسی در اطراف محل نشست ایجاد شده است. همچنین حدود 2100 افسر از سرتاسر اتریش به همراه 300 افسر پلیس آلمانی به حالت آماده‌باش درآمدند تا در صورت وقوع یک حادثه فوری طی این نشست 4 روزه، وارد عمل شوند.

از جمله سیاستمداران حاضر می‌توان به «یرون رنه ویکتور آنتون دایسیل بلوم» سیاستمدار هلندی اشاره کرد که ریاست او بر دیدارهای منطقه یورو وی را به مرکز توجهات درباره بحران یونان تبدیل کرده بود. همچنین جورج آزبورن وزیر خزانه‌داری انگلیس، مارک روته نخست‌وزیر هلند و هاینتز فیشر رئیس‌جمهوری اتریش از دیگر مقامات سیاسی حاضر بودند.

از دیگر سیاستمداران می‌توان به توماس آهرن کیل رئیس سرویس امنیتی دانمارک، جان آلن فرستاده ویژه رئیس‌جمهوری آمریکا در ائتلاف ضدداعش، خوزه مانوئل باروسو کمیسر اتحادیه اروپا و رئیس سابق آن، ویلیام برنز معاون سابق وزیر خارجه آمریکا و رئیس کنونی بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی، توماس دانیلون مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، پرنسس بئاتریس از هلند، ریچارد پرل از موسسه آمریکایی اینترپرایزر، دیوید پترائوس رئیس سابق سازمان سیا، رابرت روبین وزیر سابق خزانه‌داری آمریکا، کریم سجادپور عضو بنیاد کارنگی برای صلح بین‌الملل و جان ساورز رئیس سابق MI6 اشاره کرد.

از جمله افراد بازرگان، تاجر و ثروتمند دعوت‌شده به کنفرانس امسال می‌توان به اریک اشمیت مدیرعامل شرکت گوگل، بن ون‌ بوردن مدیرعامل شرکت نفتی رویال داچ شل، جو کایسر مدیرعامل شرکت زیمنس، دیوید مک کی رئیس بانک سلطنتی کانادا، توماس اندرز مدیرعامل شرکت ایرباس و پیتر ثیل میلیاردر و طرفدار مشهور سرمایه‌داری اشاره کرد. این در حالی است که به‌رغم عدم حضور رسانه‌ها در کنفرانس‌های بیلدربرگ، «زنی مینتون بدونس» سردبیر مجله اکونومیست و «جان میکل ویث» سردبیر بلومبرگ از جمله افرادی بودند که اجازه داشتند در این کنفرانس حاضر باشند. یک مرتبه دعوت در این کنفرانس به معنای ضرورت دعوت مجدد از یک فرد نیست و هیچ قانونی برای دعوت از افراد وجود ندارد و هیچ روندی برای درخواست حضور نیست و همین طور نمی‌توان برای حضور در این کنفرانس بلیت خریداری کرد. دعوتنامه‌ها از طریق یک کمیته فرمان به ریاست «هنری دی کاستریس» مدیرعامل گروه AXA ارسال می‌شود. «ویلی کلاس» دبیرکل اسبق ناتو و از اعضای بیلدربرگ، سال ۲۰۱۰ درباره این نشست گفت: «حاضران در بیلدربرگ، دستور می‌گیرند تصمیمات سیاسی و اقتصادی را که در این نشست مخفی گرفته می‌شود، اجرایی کنند. شرکت‌کنندگان در این گردهمایی معمولا ۱۰ دقیقه فرصت سخنرانی دارند و سپس خلاصه‌ای از موضوعات بحث شده را دریافت می‌کنند تا در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی تحت فعالیت خود از آنها استفاده کنند. هر چند محل برگزاری، فهرست شرکت‌کنندگان و موضوعات کنفرانس رسما منتشر می‌شود اما مفاد نشست‌ها کاملا محرمانه است به طوری که بارها خبرنگارانی که تلاش کرده‌اند از بحث‌های جلسات آگاهی یابند، بازداشت شده‌اند».




موضوعات: بصیرت
[جمعه 1394-09-27] [ 10:54:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  آخر زمان ...

علائم بسیاری برای ظهور امام عصر (عج) بوقوع پیوسته است  
 

آیت الله العظمی نوری همدانی با تاکید بر عمل به وظایف در زمان غیبت امام عصر (عج)، در خصوص زمان ظهور آن حضرت، اظهار نمود: علائم بسیاری بوقوع پیوسته و علائمی نیز هنوز باقی است.

 

به گزارش خبرگزاری آینده روشن ، آیت الله العظمی حسین نوری همدانی از مراجع تقلید در پاسخ به استفتائی در خصوص نزدیک بودن زمان ظهور حضرت قائم (عج) اظهار داشت: وظیفه ما این است كه وظائف خود را در زمان غیبت امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء بشناسیم و به آن عمل كنیم.

 

وی تصریح کرد: در روایات متعدد فرموده اند كسی كه منتظر ظهور باشد و دارای انتظار واقعی باشد مانند كسی است كه در ركاب امام عصر علیه السلام و در خیمه آن حضرت باشد و وظیفه داریم كه برای تعجیل در فرج دعا كنیم.

 

آیت الله العظمی نوری همدانی در پایان در خصوص علائم ظهور تاکید کرد: علائم بسیاری بوقوع پیوسته و علائمی نیز هنوز باقی است.
 

وظیفه مسلمانان در برابر فتنه های آخرالزمانی استکبار سنگین است
 

آیت الله نوری همدانی درهمایش مهدویت، انتظار و اقتدار مومنان در مشهد، تهاجم های گوناگون غرب علیه جهان اسلام را مهم ترین فتنه آخر الزمان دانست و گفت: مطالعه آیات و روایات، سنگینی وظیفه مسلمین را در برابر تهاجم های استکبار مشخص می كند.

به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از رسا، آیت الله حسین نوری همدانی روز پنج شنبه درهشتمین گفتمان مهدویت، انتظار و اقتدار مومنان که با حضور اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی برگزار شد، طی سخنانی با اشاره به فتنه های آخرالزمان اظهار داشت: درباره فرهنگ مهدویت درس های زیادی وجود دارد كه باید استخراج و با بیانی روز و نو برای جامعه تبیین گردد. در ابتدا باید حضرت مهدی (عج) را به عنوان یک امام به دیگران شناساند.

این استاد دروس خارج حوزه علمیه قم تصریح کرد: لازم است درباره آموزه های مهدوی، چون ولادت آن امام، طول عمر، طول غیبت و اصحاب و یاران آن امام، تحقیقات گسترده ای انجام و در اختیار دیگران قرار گیرد.

وی با اشاره به آیات 51 تا 55 سوره مائده خاطر نشان ساخت: مطالعه آیات و روایات، سنگینی وظیفه مسلمین را در برابر تهاجم های استکبار مشخص می سازد.

آیت الله نوری همدانی تهاجم های گوناگون غرب علیه جهان اسلام و امت اسلامی را مهم ترین فتنه آخر الزمان دانست و بیان داشت: وظیفه داریم برای حفظ ایمان و عقیده خود در برابر این فتنه ها موضع گیری کنیم و در همه حال ترفندهای دشمنان را بیان کنیم.

وی ادامه داد: یکی از علل غلبه غرب بر مسلمانان این است که مسلمین برخی از اولیات را که در قرآن و روایات به آن اشاره شده است، به حساب کشفیات دانشمندان غربی گذاشتند.

 
آیا ما در آخرالزمان هستیم ؟
 

ضمن عرض سلام خواهشمند است نظر حضرت آیت الله را در خصوص زمانه ای که ما در آن هستیم بیان بفرمایید.

1-آیا ما در آخرالزمان هستیم.

2-آیانزدیک به آخرالزمان هستیم.

3-آیا فتنه های آخرالزمان آغاز شده است.

لطفادر صورت امکان در اسرع وقت پاسخ بفرمایید.

 

بسمه تعالی

با عرض سلام

بلی ما در آخر الزمان هستیم و باید متوجه فتنه های آخر الزمان باشیم و از خداوند متعال توفیق عمل به وظیفه خود را مسالت نماییم.

حسین نوری همدانی

   

 


موضوعات: بصیرت
 [ 10:38:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  داستان زیبا تقدیدم به همه خوبان ...

لطف الهی
حکایتی از زبان حضرت مسیح (ع) نقل می کنند که بسیار شنیدنی است. می گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان میکرد. حکایت این است :

مردی بود بسیار متمکن و پولدار. روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بنابراین ، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند. پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند. کارگرانی که آن روز در میدان نبودند ، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند. روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند. گر چه این کارگران تازه ، غروب بود که رسیدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام کرد.

شبانگاه ، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود ، او همه ی کارگران را گردآورد و به همه ی آنها دستمزدی یکسان داد. بدیهی است آنانی که از صبح به کار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند : (( این بی انصافی است. چه می کنید ، آقا ؟ ما از صبح کار کرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند. بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند. آن ها که اصلاً کاری نکرده اند)). مرد ثروتمند خندید و گفت : (( به دیگران کاری نداشته باشید. آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است؟)) کارگران یک صدا گفتند : (( نه ، آنچه که شما به ما پرداخته اید ، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است. با وجود این ، انصاف نیست که اینانی که دیر رسیدند و کاری نکردند ، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم.( مرد دارا گفت : (( من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم. من اگر چند برابر این نیز بپردازم ، چیزی از دارائی من کم نمیشود. من از استغنای خویش می بخشم. شما نگران این موضوع نباشید. شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید. من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می دهم ، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن ، بسیار دارم. من از سر بی نیازی ست که می بخشم.))

مسیح گفت : (( بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند. بعضی ها درست دم
غروب از راه می رسند. بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است ، پیدایشان می شود. اما همه به یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند.))

شما نمی دانید که خدا استحقاق بنده را نمی نگرد ، بلکه دا رائی خویش را می نگرد. او به غنای خود نگاه می کند ، نه به کار ما. از غنای ذات الهی ، جز بهشت نمی شکفد. باید هم این گونه باشد. بهشت ، ظهور بی نیازی و غنای خداوند است. دوزخ را همین تنگ نظرها برپا داشته اند. زیرا اینان آنقدر بخیل و حسودند که نمیتوانند جز خود را مشمول لطف الهی ببینند

موضوعات: بصیرت
[پنجشنبه 1394-09-26] [ 12:43:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  باور کن جواب می ده : اللهم انی استودعک دینی و امانتی و ذریتی و زوجی ... ...

 

 

زنی بود که بیشتر وقتــــها شوهـرش در مسافرتــــــ بود…

 

این زن همیشه بخاطر همسرش و بخاطر فرزندانش می ترسید که دچــــار فتنه نشوند…

 

روزی همسرش به پیشش آمد وبه او گفت که هر بار ،

در طی سفــــــر ،

حالتی به مـن دست می دهد که برایم عجیـب است؛

انگار که چیزی مرا از انجام دادن کار حــــرام  باز می دارد.

حال چه این کار حرام، یک نگاه کردن باشد یا تلفن کردن باشد و یا چیزهــــــای دیگر….

 

و در روز دیگری پسـر بزرگش به پیشش آمد

و از مادرش پرسید: مادرم چه دعایی برایــم می کنی؟!!!!

من هنگامی که با دوستانم به کنار مدارس دختـرانه میرویم ؛

قلبــــم حالت گرفتگی دارد.

پس از آنجا بر می گردم…

دوستانم شماره تلفن دختر ها را به من می دهند.

 

و هنگامی که به آنها زنگـــــــ می زنم

باز همان حالت گرفتگی در مـــــن بوجود می آید،

تا وقتی که تلفن راقطع کنم و سر جایم بنشینم.

 

و حتی وقتی که بر روی اینترنت هستم ،

چیزی مــــرا از انجام دادن حرام باز می دارد؛

حتی اگر یک نظر کردن به عکسی باشد…

.

.

 

.

.

پس زن آنها را با خبـر کرد به این که بعد از هر نمـاز این دعا را میخوانده…

.

اللهم انی استودعک دینی و امانتی و ذریتی و زوجی

ﻭ ﻗﻠﺒﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭﻗﻠﺐ ﺯﻭﺟﻲ ﻭﺳﻤﻌﻬﻢ ﻭﺃﺑﺼﺎﺭﻫﻢ ﻭ ﺟﻤﻴﻊ ﺟﻮﺍﺭﺣﻬﻢ »

.

(خداوندا همانا من دینـم وامانتــ هایم و فرزندانـم و همسـرم

و قلبـم و قلبـــــ فرزندانم و قلبــــــ همسرم و گوشهایشان را و چشم هایشان را

و تمـــام اعضای بدنشان را در دست تو یا الله،

به امانت می گذارم که نگهدارشان باشی )

 

 

موضوعات: بصیرت
 [ 12:17:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  20 نکته همسرداری و شوهرداری از منظر احادیث و روایات ... ...

نکته همسرداری و شوهرداری

بسیاری از مواقع که احادیث و روایات در زمینه همسرداری را می خوانم با خود می گویم که اگر ما فقط به توصیه های پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) عمل می کردیم . در بسیاری از مسائل زندگی مشترک و همچنین همسرداری موفق نیاز به هیچ چیز دیگری نداشتیم ولی حیف که یا به این روایات عمل نمی کنیم و یا اصلا نخوانده همه را رد می کنیم چون نام هیچ دانشمندی را به همراه ندارند !

زیور اطاعت از شوهر به گردن آویز
1- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه [1].
مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که] چنانچه او را صدا زند پاسـخ دهد، و هنگامی که او را دستوری دهد[2] سرپیچی نکند و پاسـخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد.
باران عشق و محبت
2- امام رضا علیه السلام می فرمایند: اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و هی المتحببة لزوجها والعاشقة له … [3].
بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان دستاوردی گرانبها و تاوان [رنج های آدمی] هستند و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند و عاشق اوست.
رضایت و شفاعت
3– امام باقر علیه السلام می فرمایند: لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها [4].
برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش سودمندتر نیست.
عطر مهر و محبت
۴- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده [5].
حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند، و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد.
سرانجام ناسپاسی
۵- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من وجهک خیرا فقد حبط عملها [6].
هر زنی به شوهرش بگوید: من از تو هرگز خیری ندیدم، [ثواب] کارش از بین می رود.
بهترین زنان
۶- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج [7].
بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد .»
خشمگین کردن شوهر هرگز
۷- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «طوبی لامراة رضی عنها زوجها [8].
خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد .»
اذیت نکن
8- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول من ترد النار ثم قال: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما [9].
کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند، خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را در راه خدا انفاق کند . و این زن نخستین کسی است که وارد آتش جهنم می شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند.

بزرگداشت شوهر، آزار نرساندن و مطیعش بودن
۹- امام صادق علیه السلام می فرمایند: . . . سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله [10].
خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند .
چشمداشت بجا و منطقی
1۰- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته [11].
برای زن جایز نیست که شوهرش را به بیش از توانایی اش مجبور کند.
مهمان، با اجازه شوهر
11- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا ولکم علیهن حقا حقکم علیهن [ . . . ان ] لا یدخلن احدا تکرهونه بیوتکم الا باذنکم [12].
مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به منزلتان وارد نکنند.
هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن
1۲- مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر برای رزق و روزی [و مخارج زندگی ] غصه می خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید [13]. برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است.
در این کارها نیز به او کمک کن
13- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة ایوب علیه السلام [14].
هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد.
شهری در بهشت خدا
1۴- امام صادق علیه السلام می فرمایند: ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة [15].
هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش عبادت کند . و خداوند به جای هر مقدار آبی که به شوهرش بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش را می آمرزد.
تامین امنیت روانی همسر
1۵- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة [16].
حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای او آماده کند و دست های او را بشوید; و بدون دلیل (عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود.
رحمت خدا از آن کدبانویان است
1۶- امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند: ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر الله الیه لم یعذبه [17].
هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند.
خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت
1۷- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر بر زن می فرمایند: علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها [18].
بر زن است که [برای شوهرش ] خوشبوترین عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد، و از زیباترین زینت هایش استفاده کند.
هنر آشپزی
1۸- امام صادق علیه السلام می فرمایند: خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله لایخیب ولایندم [19].
بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد . هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد . چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان.
آرایش فقط برای شوهر
19- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره [20].
بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند.
از تو سپاسگزارم
2۰- امام صادق علیه السلام می فرمایند: خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت رضیت [21].
بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد.
منبع تبیان مبلغین استان گیلان

[1] مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۴۳ .

[2] البته دستورهای شوهر باید مخالف با موازین اسلامی نباشد .

[3] مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۶۱ .

[4] سفینة البحار، ج ۱، ص ۵۶۱ .

[5] مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۴۴ .

[6] وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۱۵ .

[7] مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۶۲ .

[8] وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۵۵ .

[9] وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۱۶ .

[10] بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۵۲ .

[11] مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۴۲ .

[12] بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۳۴۸ .

[13] وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۷ .

[14] وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۰۱ .

[15] وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۲۳ .

[16] مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۴ .

[17] وسائل الشیعة، ج ۱۵، ص ۱۷۵ .

[18] الکافی، ج ۵، ص ۵۰۸ .

[19] وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۵ .

[20] بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۵ .

[21] بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۹

موضوعات: بصیرت
[چهارشنبه 1394-09-25] [ 08:22:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  آداب و رسوم اسلامی شوهر داری ...
اگر می‌خواهید از همان ابتدا روش قمر خانوم و مامان جان را پیش بگیرید و با مخالفت‌های دم‌به‌دم، ناز و نوزهای بی‌پایان، کشت و کشتارهای گربه‌ای و حجله‌ای! یا از این دست اعمال حال و روزی پیدا کنید که عشق آرام آرام از پنجره خانه‌تان خارج شود، میل خودتان است، اما اگر قصد دارید در خانه را به روی مهر و محبت بگشایید، بهتر است از تیزبازی‌های شوهرداری غافل نشوید.

دختران جوان بسیاری هستند که وقتی ازدواج می‌کنند، یا هنوز نمی‌دانند چطور باید با شوهرانشان رفتار کنند یا بر حسب گفته‌های مامانی و قمر خانوم و… ندانسته تله‌ای برای خود می‌سازند که دیر یا زود خودشان در آن می‌افتند و آخر سر هم دست به کمر می‌مانند که چرا به چنین روزی افتاده‌اند!‏

حقّ مرد برزن‏
زنى به حضور رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: اى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله، حق شوهر بر من چیست؟ فرمود: جز با اجازه او بیرون نروى، و روزه مستحبى بى‏اجازه او نگیرى، و بى‏اجازه او از خانه‏اش صدقه ندهى، و اگر سوار مرکب باشى و ترا بخواند؛ اجابت کنى.‏

همسرداری یکی از بهترین کانال‌های عروج زن از خاک به اوج افلاک است. زنانی از پیامبر اکرم(ص) سؤال کردند: چرا همة فضیلت‌ها مخصوص مردان است و باب جهاد و شهادت به روی ما بسته شده است، ما چگونه می‌توانیم از ثواب این فضیلت عظیم بهره‌مند شویم؟ ایشان فرمود: جهاد زن، همسرداری نیکوی اوست. (تحف العقول، ص۶۰). ‏

‏۱٫ عشق و محبت توأم با احترام به همسر؛ از اهداف مهم در ازدواج، آرامش و رابطه محبت‌آمیز میان زوجین است، برقراری روابط عاطفی، نقش مهمی در استحکام خانواده و سازگاری زن و شوهر دارد. یکی از عوامل مهم در تحقق عشق و محبت میان همسران، بیان و اظهار آن است. چه بسا کسانی که در قلب، محبت فراوانی نسبت به همسرشان دارند، ولی توانایی ابراز آن را ندارند. در حالی که گفتن جملاتی که حاکی از محبت زوجین نسبت به هم است در رفع بسیاری از تردیدها و سوء ظن‌ها مؤثر است. ائمه معصومین: هم به ابراز علاقه به همسر تأکید نموده‌اند و در سیره عملی ایشان نیز به چشم می‌خورد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: وقتی مرد به زن خود با محبت می‌نگرد و زنش نیز به او با مهر نگرد، خداوند به دیدة رحمت به آن‌ها نگاه می‌کند. (نهج‌الفصاحه، ح۶۲۱) در زندگی مشترک فاطمه(س) با علی(ع) عبارات و کلمات محبت‌آمیز بسیار است. فاطمه(س) با الهام از دستورات الهی و با درک صحیح از روابط زن و شوهر، همواره به همسر بزرگوارش عشق می‌ورزید و او را مورد محبت قرار می‌داد و در کلام خود علاقه و احترام را با هم در نظر می‌گرفت. (بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۹۲) استفاده از القاب زیبا برای خطاب همسر، باعث ایجاد صمیمیت و پیدایش عکس‌العمل و رفتاری، مناسب در طرف مقابل است. حضرت علی(ع) فرمود: خطاب‌هایتان را زیبا کنید تا پاسخ زیبا بشنوید. (غررالحکم، ص ۴۳۵) فاطمه(س)، در مقام اظهار محبت و علاقه به امام علی(ع) فرمود: علی جان، روح من فدای روح تو و جان من سپر بلاهای جان تو. (کوکب‌الدری، ج۱، ص۱۹۶) عشق و محبت فاطمه(س) نسبت به همسرش به اندازه‌ای بود که در لحظات احتضار به خاطر مشکلات و سختی‌هایی که پس از شهادتش به امام علی(ع) خواهدرسید، گریست. (بحارالانوار، ج۴۳، ص ۲۱۸)‏

‏۲٫ شناخت همسر و آشنایی با ابعاد روحی و شخصیتی او؛ یکی از عوامل انس در خانواده و استحکام آن، شناخت حالات و روحیات همسران و درک متقابل یکدیگر است. در صورت درک صحیح از روش و رفتار همسر، طرف مقابل می‌تواند در برابر آن واکنش مناسبی نشان دهد و راحت‌تر از خطاها و لغزش‌های احتمالی همسرش گذشت کند، زیرا بسیاری از اختلاف‌ها ناشی از سوءتفاهم‌ها است. فاطمه(س) در مدت کوتاه زندگی خود با علی(ع)، حقیقت وجودی و روحیات علی(ع) را می‌شناخت و زمانی که دیگران از فهم و درک رفتار علی(ع) ناتوان بودند، فاطمه(س) آن‌ها را راهنمایی می‌کرد و با خصوصیات رفتاری امام آشنا می‌ساخت. در روایتی آمده است که یکی از اصحاب علی(ع)، او را در نخلستان در حالت راز و نیاز با معبود دید. ناگهان مشاهده کرد که امیرالمؤمنین(ع) مانند چوب خشکی بر زمین افتاد، پس یقین کرد که علی(ع) از دنیا رفته است. فوراً به درب منزل فاطمه(س) آمد تا او را با خبر کند. فاطمه(س) با شناختی که از روحیات علی(ع) داشت، فرمود: این حالتی است که به واسطه خوف و خشیت الهی بر او عارض شده است. (مناقب آل ابی طالب، ص ۱۲۴) در پرتو شناخت فاطمه(س)، از همسرش بود که خانه محقر آن‌ها محل انس و آرامش علی(ع) قرار گرفته بود و امام علی(ع) فرمود: هرگاه به چهره ی فاطمه(س) نگریستم تمام غم و اندوهم برطرف می‌شد. (بحارالأنوار، ج ۴۳، ص۱۳۴) بعد از شهادت فاطمه(س) نیز فرمود: به خدا سوگند، زهرا تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، مرا ناراحت نساخت و عملی انجام نداد که مرا ناخشنود کند. (کشف الغمه، ج۱، ص۴۹۲)

روشن است که موفقیت مردان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، در گرو آسودگی خاطر و آرامش روحی و روانی است. این قاعده حتی در حیطة وظایف فردی مرد نیز جاری است، مانند تحصیل علم، عبادات فردی و… پس زنان در این زمینه، مسئولیت ویژه‌ای دارند و باید با درک موقعیت و روحیات همسرشان، آن‌ها را در این امور یاری رسانند. ‏

‏۳٫ پرهیز از تقاضای نامقدور؛ مسئولیت هزینه‌های خانواده، بر عهدة مرد است و او موظف است از نظر اقتصادی همسر و فرزندانش را تأمین کند. و این به دلیل نقش ویژة زنان در پرورش کودکان و انجام وظایف همسری است. ‏

شرایط خاصی که در زندگی مشترک و روحیه زن و شوهر وجود دارد، تقاضای امری که بر همسر مقدور نیست باعث احساس سرشکستگی و ناتوانی در او می‌شود که این احساس در حیطه زندگی تأثیر مطلوبی ندارد اما فاطمه(س) همسرش را برای این تقاضاها و خواسته‌ها به زحمت نمی‌انداخت. چون از رسول خدا(ص) آموخته بود که: هر زنی با شوهر خود مدارا نکند و او را به چیزی بکشاند که قدرت و توان آن را ندارد، هیچ کار نیکی از او قبول نخواهد شد و در حالی خدا را ملاقات خواهد کرد که خداوند بر او خشمناک است. (بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۴۴). ‏

‏۴٫ قناعت و ساده زیستی؛ وارستگی و ساده زیستی هم، از نقاط برجستة حیات فاطمی است. زهد و ساده‌زیستی حضرت، همیشه به معنای فقر و جبر روزگار نبود. زندگی ساده فاطمه نیز حاصل انتخابی عارفانه و عاشقانه بود، گویی فاطمه(س) از همان آغازین لحظات ورود به خانة امیرالمؤمنین، با بخشش لباس عروسی این راه را برگزیده بود. زمانی هم که پیامبر(ص) به دستور خداوند، فدک را در اختیار فاطمه گذاشت، سادگی و بی‌پیرایگی خانه‌اش تغییری نکرد. در حالی که فدک سرزمین حاصل خیزی بود و تمام گندم مدینه را تأمین می‌کرد و فاطمه(س) تمام درآمد آن را در راه رضایت معبود به مستمندان و مساکین انفاق می‌کرد. (همان، ج۲۹، ص۱۲۳) روزی پیامبر(ص) فاطمه را دید که پیراهن خشن و کم ارزشی پوشیده بود و با دست آسیاب می‌کرد و در همان حال فرزندش را شیر می‌داد، پیامبر در حالی که اشک می‌ریخت، فرمود: دخترم سختی‌های دنیا را تحمل کن تا به شیرینی و حلاوت‌های آخرت دست یابی. فاطمه(س) عرض کرد:‌ای رسول خدا! حمد و شکر و سپاس، در برابر نعمت‌های بی‌کران او سزاوار خداست. (همان، ج۴۳، ص۸۶) ‏

آن‌چه مهم است درک پیام این رفتارهاست و آن ساده زیستی و وارستگی از دنیاست. امروزه با گسترش وسایل رفاهی و تجملاتی، سطح زندگی افراد تفاوت‌های بسیاری با هم دارد و چون استفادة یکسان و برخورداری از تمامی امکانات رفاهی برای همه مقدور نیست، زمینه بروز ناراحتی‌ها و تعارض در خانواده‌ها می‌شود. تنها راه پیش گیری از این مسایل هم، ساده‌زیستی و رضایت به داشته‌هاست. فاطمه(س) به راستی نمونة کامل ساده زیستی و دوری از دل بستگی‌های دنیوی بود، بنابراین هرگز از سادگی خانه‌اش شرمگین نمی‌شد، و در تمام عمر شریفش از کمبودها شکایتی نداشت. ‏

‏۵٫ تقسیم کار در خانه: از ویژگی‌های خانوادة موفق، تقسیم کار منصفانة مسئولیت‌های موجود در خانه و خانواده است، که در آن به شئونات و استعدادهای تکوینی زن و مرد توجه شود. در مورد زن، باید لطافت و ظرافت روحیه او، پوشیدگی و دوری نامحرمان و توانایی وی در انجام امور، مورد توجه قرار گیرد. در زندگی فاطمه(س) و علی(ع) این تقسیم کار به بهترین شکل صورت گرفته بود. به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص)، تدبیر کارهای منزل بر عهدة زهرا(س) و ادارة بیرون منزل بر دوش علی(ع) قرار گرفت. و آن هنگام فاطمه(س) خوشحالی و رضایت خود را این گونه ابراز داشت: جز خدا کسی نمی‌داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه مسرور و خوشحال شدم؛ چرا که رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است بازداشت (وسائل شیعه، ج‏۱۴، ص‏۱۲۳).‏

‏۶٫ آراستگی: نیازهای غریزی را نباید در تمکین خلاصه کرد، بلکه بخشی از این نیازها مربوط به زیبایی شناختی است. توضیح اینکه، همه انسان‌ها فطرتاً زیباگرایند، از این رو هر یک از مرد و زن نیز می‌باید تأمین‌کننده این نیاز برای دیگری باشد. راز اینکه در روایات توصیه شده که زن باید هماره در خانه با لباس‌های مرتب و با زیورآلات و سر و وضعی آراسته در برابر شوهر ظاهر شود، همین نکته است. اگر مرد همسر خود را چنین آراسته و جذاب ببیند، دیگر زمینه‌ای پیش نخواهد آمد تا با دیدن زیبارویان و مهوشان خود آراسته دل ببازد. البته روی سخن با عموم مردم است که در حد طبیعی از سلامت دل و رفتار برخوردارند. اما درباره کسانی که به تعبیر قرآن بیمار دل‌اند و با دیدن هر منظره‌ای یا حتی با شنیدن آوایی دلشان می‌لرزد، که زن می‌باید چنان در شوهرداری هنرمند و کارآمد باشد که هرگز مرغ دل او بر هیچ آشیان بیگانه‌ای ننشیند. اما وظیفه زیبا‌منشی و خودآراستگی ظاهر، تنها متوجه زنان نیست، بلکه در مرتبه‌ای فروتر مردان نیز موظف‌اند آراسته و معطر و با لباسی مناسب نزد همسرانشان ظاهر شوند.

اگر می‌خواهید از همان ابتدا روش قمر خانوم و مامان جان را پیش بگیرید و با مخالفت‌های دم‌به‌دم، ناز و نوزهای بی‌پایان، کشت و کشتارهای گربه‌ای و حجله‌ای! یا از این دست اعمال حال و روزی پیدا کنید که عشق آرام آرام از پنجره خانه‌تان خارج شود، میل خودتان است، اما اگر قصد دارید در خانه را به روی مهر و محبت بگشایید، بهتر است از تیزبازی‌های شوهرداری غافل نشوید:

هر کاری آدابی دارد و برای انجام هر کاری باید اصولی را آموخت؛ پس تا دیر نشده شناخت و دانش و آگاهی خود را از دنیای مردان با مطالعه و دقت افزایش دهید.

یادتان باشد هیچ‌وقت به شوهرتان به چشم شیء که باید پول دربیاورد، کارهای فنی و سخت را انجام دهد و عین غول چراغ جادو در خدمت شما و مامان جان باشد، نگاه نکنید. این نگاه‌ها به هر حال، در ذهن گیج و گول‌ترین مردان هم چرخ می‌خورند و آخر سر، یک جایی سرریز می‌شوند و شما هم می‌شوید یک «قمر خانوم» دیگر در خانواده!

افکار و احساسات شوهرتان را بشناسید و با آن دسته افکار یا احساساتی که موافقشان نیستید، از در ابراز واکنش‌های تند وارد نشوید. انتقادهایتان را با زبانی نرم و ملایم، هنگامی که شوهرتان سر حال است، خیلی راحت و صمیمی با او در میان بگذارید. مردان صحبت‌هایتان را می‌شنوند حتی اگر به شما نگاه نکنند! اما جنبه اطلاع‌یابی و خبری حرفها برایشان مهمتر است.

اگر حرفتان با احساسات و اشک و آه و ناله و ناراحتی بیان شود… یادتان باشد: هر چند آخر سر بگویند «باشد»، بازی را باخته‌اید! از انتقادهای کوچک و بخصوص مداوم صرفنظر کنید. معنای گذشت شاید همین باشد. به چیزهایی بپردازید که واقعاً ارزش دارند و مسائل بزرگی هستند، نه فقط برای شما، بلکه برای کل زندگیتان.

نگویید: اَه… تو مرا درک نمی‌کنی، دیگر با من صمیمی نیستی، احساس نداری… چون خودتان با زبان خود بذر خستگی و دلزدگی را در ذهن شوهرتان می‌کارید. بروز صمیمیت و با احساس بودن در مردان شکل و شمایلی زنانه ندارد.

تیزبازی این است که خانواده شوهر را با خود همراه و یکدل کنید و در حالی که هم شما احترام آنها را حفظ می‌کنید، هم آنها احترام شما را نگاه می‌دارند، هم شما کارها و علائق خودتان را در زندگی پی‌بگیرید، هم آنها به کارها و علائق خودشان بپردازند.

بنابراین، به جای بدگویی پشت سر کسانی که یک عمر همزیستی و خاطرة تلخ یا شیرین را در ذهن شوهرتان حک کرده‌اند، جلب اعتماد شوهر و رفتار مناسب با آنهایی ا‌ست.‏

والدین به عنوان معلمان با شناخت وظایف خود و آگاهی دادن فرزندان خویش از این وظایف سبب خوشبختی آنها در آینده خواهند شد و از طلاق و زد و خورد لفظی و از هم پاشیدگی خانواده جلوگیری نموده و فرزندان صالحی را تحویل جامعه داده زمینه‌ساز سعادت جامعه خویش خواهند بود.

موضوعات: بصیرت
 [ 08:18:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  بازتاب وسیع نامه مهم امام خامنه‌ای خطاب به جوانان غربی در رسانه‌های جهان ...

نامه امام خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به جوانان غربی به‌ویژه آن بخش از نامه معظم‌له درباره لزوم فکر کردن به راه‌حل‌ها و گفتگو برای حل مشکلات، به‌سرعت در رسانه‌های منطقه بازتاب یافت.

رهبر انقلاب در آغاز این نامه خطاب به جوانان غربی فرمودند: حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت.

ایشان افزودند: برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، اما واقعیت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد.

بازتاب این نامه در ذیل از نظر مخاطبان گرامی می‌گذرد:

المیادین: زمینه گفتگو با غرب

شبکه خبری المیادین با انتشار بخش‌هایی از این نامه به‌نقل از امام خامنه‌ای نوشت که همه از حوادث دردناک فرانسه، فلسطین، عراق، لبنان و سوریه متأثرند.

العهد: حوادث فرانسه انگیزه امام خامنه‌ای برای خطاب قراردادن جوانان غرب

پایگاه خبری العهد لبنان با انتشار بخش‌هایی از نامه امام خامنه‌ای نوشت: مسائل دردناک اگر زمینه فکر کردن به راه‌حل‌ها را فراهم نکند، ضرری دوچندان خواهد داشت.

این پایگاه همچنین به‌نقل از رهبر معظم انقلاب نوشت که تروریسم کور در فرانسه منجر شده که بار دیگر ایشان جوانان غربی را خطاب قرار دهند.

المنار: حوادث دردناک اگر زمینه تفکر به راه‌حل‌ها را فراهم نکند خسارتی دوچندان است

شبکه خبری المنار نیز با پوشش بخش‌هایی از نامه امام خامنه‌ای به جوانان غربی نوشت که مسائل دردناک اگر زمینه چاره اندیشی به راه‌حل‌ها و فرصت تبادل افکار را فراهم نکند، خسارتی دوچندان به‌همراه خواهد داشت.

آیت الله خامنه ای در نامه ای به جوانان اروپا و آمریکا: آمریکا از تروریسم حمایت می کند

خبرگزاری فرانسه این تیتر برای پوشش سخنان امام خامنه ای انتخاب کرده است. خبرگزاری فرانسه یادآور شد که این دومین نامه رهبر ایران به جوانان غربی نوشته است.

ال بی سی: آیت الله خامنه ای سیاستهای دو گانه غرب را محکوم کرد

شبکه ال بی سی لبنان به پوشش نامه دوم رهبر انقلاب به جوانان غربی پرداخت.

این شبکه اعلام کرد که رهبر انقلاب ایران  در نامه ای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی بعد از حوادث خونین پاریس، سیاستهای دوگانه غرب را محکوم کرد.
این شبکه در ادامه به نقل از امام خامنه ای اعلام کرد: تهاجم نظامی که جهان اسلام در سالهای اخیر با آن مواجه بود و در پی آن بسیاری قربانی شدند، نمونه ای دیگر از منطق متناقض غرب است.

این شبکه به نقل از مقام معظم رهبری ادامه داد: تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملتها و کوچک شمردن فرهنگ‌های مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیانبار تلقّی می‌کنم.

به گزارش ال بی سی رهبر انقلاب ایران اعلام کرد که تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولت‌ها بر ارزش‌های انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

جهان اسلام قربانی تروریسم است

خبرگزاری فلسطین الیوم نیز سخنان امام خامنه ای خطاب به جوانان غربی را با تیتر: جهان اسلام قربانی تروریسم است.

رهبری عالی ایران دوگانگی معیارهای غربی را محکوم کرد

روزنامه مصری الیوم السابع نیز با پوشش سخنان امام خامنه ای تیتر خود را اینگونه انتخاب کرده است: رهبری عالی ایران دوگانگی معیارهای غربی را محکوم کرد.

العربیه هم به پوشش نامه دوم رهبر انقلاب پرداخت

سایت شبکه خبری العربیه وابسته به عربستان سعودی نیز نوشت: آیت الله خامنه‌ای معیارهای دوگانه غربی را محکوم کرد.

محکومیت معیارهای دوگانه غرب

سایت ایلاف عربستان نیز نوشت که امام خامنه‌های معیار های دوگانه غرب را محکوم کرد.

بازتاب نامه در سایت رام الله فلسطین

سایت اینترنتی رام الله فلسطین نیز باتیتر “دنیای اسلام قربانی معیارهای دوگانه غرب است” محتوای نامه دوم امام خامنه ای به جوانان غربی را پوشش داد.

روزنامه الدستور مصر به انعکاس نامه امام خامنه‌ای پرداخت

روزنامه الدستور نیز محتوای نامه امام خامنه ای رهبر فرزانه را پوشش داد و « معیارهای دوگانه غرب» را به عنوان بخش برجسته سخنان ایشان انتخاب کرد.

 

نشریه بحرینی و بازتاب نامه رهبر انقلاب

روزنامه الوسط بحرین نیز با پوشش نامه امام خامنه ای نوشت که رهبر ایران در نامه  ای به جوانان غربی معیارهای دوگانه غرب را محکوم کرد.

ترند: رهبر ایران در نامه‌ای جوانان غرب را خطاب قرار داد

خبرگزاری ترند آذربایجان به بازتاب دومین نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی پرداخت. این خبرگزاری در خبر خود نوشت که رهبر انقلاب در نامه خود به جوانان غرب از دولتهای غربی برای اتخاذ استانداردهای دوگانه در مبارزه با تروریسم انتقاد کرده است.

بازتاب نامه دوم مقام معظم رهبری در”امریکن هرالد تریبیون”

یگاه امریکن هرالد تریبیون یکی از سایتهایی است که به بازتاب نامه دوم مقام معظم رهبری به جوانان غرب پرداخت. این سایت متن نامه مقام معظم رهبری خطاب به جوانان غرب را که در آن به موضوعاتی چون انتقاد از سیاستهای دوگانه نهادهای بین‌الملل در قبال تروریسم، ابراز ناراحتی نسبت به حوادث تروریستی پاریس و همچنین انتقاد از سیاستهای رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین منتشر کرد.

آسوشیتدپرس: رهبر ایران حملات پاریس را”تروریسم کور” خواند

آسوشیتدپرس درباره این نامه نوشت: رهبر ایران اعلام کرد که تروریسم کور حوادث بدی در فرانسه را رقم زد و همین موضوع وی را برای نوشتن این نامه ترغیب کرد. او گفت که به واسطه خونریزی میان اسرائیل و فلسطینیان و همچنین خشونت داعش در عراق، سوریه و لبنان آزرده خاطر شده است.

خبرگزاری فرانسه: رهبر ایران آمریکا را حامی تروریسم خواند

آیت الله خامنه ای در نامه‌ای به جوانان اروپا و آمریکا: آمریکا از تروریسم حمایت میکند.

خبرگزاری فرانسه این تیتر برای پوشش سخنان امام خامنه ای انتخاب کرده است. خبرگزاری فرانسه یادآور شد که این دومین نامه رهبر ایران است که به جوانان غربی نوشته شده است.

تایمز اسرائیل: رهبر ایران اسرائیل را وحشی‌تر از تروریست‌ها خواند

نشریه تایمز اسرائیل در خبری به بازتاب نامه مقام معظم رهبری خطاب به جوانان غرب پرداخته است. با توجه به اشاره رهبر انقلاب به موضوع فلسطین و رژیم صهیونیستی بازتاب این نامه توسط نشریه مذکور از اهمیت زیادی برخوردار است.

تایمز اسرائیل در خبری نوشت: رهبر انقلاب روز یکشنبه اسرائیل را به ارتکاب بدترین نوع تروریسم برای 60 سال متهم کرد و این نوع تروریسم را بسیار وحشیانه‌تر از حملات تروریستی پاریس دانست.

تسنیم

موضوعات: بصیرت
 [ 08:13:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نظر مراجع تقلید راجع به توهین به مقدسات اهل سنت چیست؟ ...

علما و مراجع تقلید

علما و مراجع تقلید

حضرت آیت الله خامنه ای: اهانت به نمادهای برادران اهل سنت حرام است.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی: هرگونه اهانت به مقدسات دیگران شرعا جایز نیست.

حضرت آیت الله سیستانی: دشنام به مقدسات اهل سنت مغایر با آموزه های اهل بیت عصمت (علیهم السلام) به شیعیان و شاگردان خود است.

حضرت آیت الله وحید خراسانی: نباید با اتباع مذاهب دیگر دشمنی کرد، نباید به مقدسات آنها توهین نمود، لعن و سبّ بزرگان آنها جایز نیست، زیرا موجب دور کردن آنها از اهل بیت و معارف آنها می‏شود.

حضرت آیت الله جوادی آملی: سبّ صحابه، اهانت به مقدسات شیعه یا سنی، توهین و تحقیر ظالمانه نسبت به باورهای هرکدام از دو گروه، حرام و ایجاد اختلاف و روشن کردن آتش تفرقه و شقاق و تحطیم و هدم اساس وحدت امت اسلامی، گناهی بزرگ است.

حضرت آیت الله نوری همدانی: جائز نیست.

حضرت آیت الله موسوی اردبیلی: مومنین باید از کارهایی که موجب تشدید اختلاف به خصوص در شرایط فعلی و در مقابل کفر و الحاد می شود اجتناب کنند.

حضرت آیت الله شبیری زنجانی: مومنین باید از انجام اموری که باعث تفرقه و اختلاف و تضعیف اسلام می شود اجتناب کنند. در صحیحه ابی بصیر از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است إِنَّ رَجُلًا مِنْ تَمِیمٍ أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ أَوْصِنِی فَکَانَ فِیمَا أَوْصَاهُ أَنْ قَالَ لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَکْسِبُوا الْعَدَاوَةَ لَهُمْ.

حضرت آیت الله محقق کابلی: از اهانت به مقدسات اهل سنت خودداری شود.

حضرت آیت الله علوی گرگانی: اهانت به مقدسات اهل سنت جایز نیست.

حضرت آیت الله العظمی مظاهری: اهانت به مقدسات و اعتقادات مسلمانان و ایجاد تفرقه میان صفوف پیروان پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله و سلم، عقلا و شرعا جایز نیست.

حضرت آیت الله مدنی تبریزی: اسلام توهین به مقدسات هیچ یک از ادیان، به ویژه مذاهب اسلامی را جایز نمی داند و هر حرکتی که موجب اختلاف میان امت اسلامی و خسارت و ضرر مالی و جانی به مسلمانان گردد، حرام و خلاف شرع است.

حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی: هر عمل یا گفتاری که موجب فتنه و اختلاف بین مسلمانان شیعه و سنی شود، جایز نیست.

 

منبع : مجله اخوت

موضوعات: بصیرت
 [ 08:04:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  زمان جنگ با ایران «حتی فرصت تلفن کردن» هم نخواهید داشت . ...
 
وزیر خارجه سابق آمریکا سخنانی را درباره جنگ آتی ایران و عربستان مطرح کرده که قابل بررسی است.

به گزارش خبرنگار  دفاعی امنیتی  گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ پادشاهی عربستان سعودی در منطقه غرب آسیا دشمنی بی‌سابقه ای را با جمهوری اسلامی ایران کلید زده که خروجی این دشمنی جز شکست برای سردمداران عربستان نخواهد بود.
 

در اکثر مسائل اختلاف نظرهای جدی بین ایران و عربستان وجود دارد که نمونه آن‌ها را می‌توان در موضوعات مهم منطقه همچون مسئله عراق و سوریه، یمن، لبنان و فلسطین مشاهده کرد. البته برخی از دولتمردان سعودی برخی ادعاها را درباره توان نظامی عربستان در رویارویی با ایران مطرح می‌کنند که قابل تامل است.  
 

اخیرا یکی از تحلیگران سعودی ادعایی را مطرح کرده که در آن گفته شده عربستان می‌تواند ظرف چهار تا شش ساعت آسمان ایران را تسخیر کند که البته یکی از مقامات محافظه کار دولت “جرج بوش” رئیس جمهور اسبق آمریکا به این ادعا پاسخ داده است.  
 


**پاول می گوید: اگر ایران مستقیم با شما وارد جنگ شود، شما حتی فرصت پیدا نمی‌کنید که تلفن را بردارید تا از ما تقاضای کمک کنید

 "کالین پاول” وزیر خارجه اسبق آمریکا طی اظهاراتی رسانه‎ای سعودی ها را از توهم حمله به ایران بازداشت. در برنامه کارشناسی شبکه سی ان ان ( CNN)سه کارشناس سعودی ادعا کردند که در ۴ تا ۶ ساعت می‌توانند آسمان و حریم هوایی ایران را تصرف کنند و در اختیار بگیرند.

 

“کالین پاول” وزیر خارجه  اسبق آمریکا که به عنوان مهمان و کارشناس تلفنی برنامه بود، نسبت به این اظهارات واکنش نشان داد. او پس از خنده‌ای تمسخر آمیز گفت : نه نه ، من چنین فکر نمی‌کنم . صحبت‌های شما بیشتر جنبه جوک و خنده دارد؛ اگر ایران مستقیم با شما وارد جنگ شود شما حتی فرصت پیدا نمی کنید که تلفن را بردارید تا از ما تقاضای کمک کنید. بهتر است کمی واقع بین باشید و ایران را با یمن و هیچ کشور دیگر مقایسه نکنید؛ حتی ما هم تا کنون چنین ادعایی نکرده ایم.


 

زمان جنگ با ایران


در صورت رویارویی مستقیم عربستان با ایران سعودی ها فرصت نمی‌کنند حتی تلفن را بردارند تا از آمریکا تقاضای کمک کنند؛ مصداق این جمله قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران است که با داشتن انواع موشک های برد بلند و متوسط می‌تواند منافع و اهداف سعودی را هدف قرار دهد که از جمله آن‌ها می‌توان به  “وزارت جنگ عربستان"، “شرکت نفتی آرامکو"، “پایگاه های شاهزاده سلطان” و پایگاه‌های نظامی دیگر اشاره کرد که موشک‌های ایرانی می‌توانند آن ها را هدف قرار دهند.  
 

یکی دیگر از معیارهای قدرت جمهوری اسلامی ایران شهر موشکی سپاه پاسداران است که زیر زمین قرار دارد و هر زمان که لازم باشد علیه اهداف و منافع کشورهای متخاصم می‌تواند مورد استفاده قرار خواهد گرفت که البته در این زمینه سردار سرتیپ  “امیرعلی حاجی زاده” فرمانده نیروی هوافضای سپاه گفته که ما دست به ماشه آماده‌ایم تا به هر تهدیدی پاسخ دهیم.
 

 

شهر موشکی سپاه می تواند در زمان لزوم بنا به گفته فرماندهان مرتبط موشک‌ها را به سمت اهداف مورد نظر از زیر زمین شلیک کند و در این زمینه عربستان در صورت انجام هر گونه عمل خطرناک و تحریک آمیزی دچار خسارت‌های تاسف باری خواهد شد.  
 


**نفوذ معنوی ایران
 
امروز می‌بینیم که در منطقه غرب آسیا با تمام توان در مقابل ارتش پادشاهی عربستان ایستادگی می شود و خسارت‌های سنگینی از جمله انهدام ده‌ها دستگاه تانک و کشته و زخمی کردن صدها نفر از سربازان سعودی و ائتلاف را بهمراه دارد چنانکه و امروز عربستان در یمن زمین‌گیر شده است.  
 

عربستان که در “مارب” با شلیک موشک زمین به زمین  “توچکا” که بسیار نسبت به موشک‌های ایرانی ضعیف‌تر بوده خسارات سنگینی را متحمل شده است، چگونه می‌تواند در برابر موشک های زمین به زمین “سجیل"، “قدر اف"، “قیام"، “فاتح 313 ” و… دوام بیاورد؟


 

زمان جنگ با ایران

زمان جنگ با ایران


زمان جنگ با ایران

زمان جنگ با ایران


زمان جنگ با ایران





البته تنها نقطه قوت عربستان نیروی هوایی آن بوده که اگر کمی بر روی سخنان  “کالین پاول"  وزیر اسبق آمریکایی تمرکز کنیم درمی‌یابیم که او متذکر شده که ایران را نمی‌توان با هیچ کشور دیگری مقایسه کرد و لازم به ذکر است که قدرت هوایی در زمانی که انبوه موشک‌های زمین به زمین به سمت کشور متخاصم شلیک می‌شود، تاثیر خود را از دست می‌دهد.  
 

علاوه بر این “کالین پاول” در اظهارات خود مطرح کرده که حتی ما (ایالات متحده) هم چنین ادعایی را مبنی بر تسخیر چهار تا شش ساعته ایران نکرده‌ایم و این نشان می‌دهد حتی دولتمردان جمهوری خواه دوران “جرج بوش” هم از قدرت نظامی ایران آگاهند و ادعای مطرح شده از سوی تحلیلگر سعودی غیرواقع به نظر می‌رسد.
 

 

امروز عربستان سعودی در منطقه غرب آسیا با مهره ترکیه بازی می‌کند و با توجه به اینکه توانمندی رویارویی مستقیم با ایران را ندارد؛ لذا روی به جنگ‌های نیابتی و غیرمستقیم با ایران آورده که البته در این زمینه هم شکست خورده است. 


عزت‌الله ضرغامی رئیس سابق سازمان صدا و سیما در این زمینه اظهار داشت : هر زمان برای کشور خطری ایجاد شود از همه نقاط استراتژیک کشور موشکهای دور برد خارج می‌شوند و به تهدیدات پاسخ می‌دهند.



وی با اشاره به خدمات شهید تهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس و پس از آن گفت: شهید تهرانی مقدم انواع سلاحهای راهبردی را ساخت و فضای امنی ایجاد کرد و امروز به برکت تلاش‌های آن شهید بزرگوار و سایر مجاهدان و رزمندگان، امنیت کشور در سطح بسیار بالایی است.


 **موشک‌ها در بردهای مختلف در همه پایگاه‌ها آماده پرتاب و دست‌ها بر روی ماشه است

 سردار سرتیپ “امیرعلی حاجی زاده” فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  اظهارداشت: موشک‌ها در بردهای مختلف در همه پایگاه‌ها بر روی پرتابگر (لانچر) سوار، آماده پرتاب و دست‌ها بر روی ماشه است و فقط منتظر دستور فرمانده معظم کل قوا هستیم.

وی گفت: در مقابل جدید‌ترین و پیشرفته ترین نسل ماهواره‌ها و تجهیزات جاسوسی و تهاجمی دشمنان انقلاب اسلامی، کوچک‌ترین نگرانی نداریم.

زمان جنگ با ایران



سردار حاجی زاده با اشاره به طراحی وساخت انواع موشک‌های دوربرد، میان برد و کوتاه برد توسط متخصصان ایران اسلامی در وزارت دفاع و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: این نمونه‌ای از انبوه پایگاه‌های موشکی کشور می‌باشد و از سال آینده نسل جدید و پیشرفته موشک‌های دوربرد سوخت مایع و جامد جایگزین تولیدات فعلی خواهد شد.


وی گفت: آنها که دل خوش به گزینه‌های روی میز خود هستند، تنها نگاهی به گزینه‌های زیر میز سپاهیان اسلام بیندازند. فرمانده نیروی هوافضای سپاه افزود: توانایی و اقتدار ما، مانند کوه یخی است که بر آب شناور و تنها گوشه‌ای کوچک از آن روی آب عیان است.


سردار حاجی زاده تأکید کرد: به ملت ایران قول می‌دهم که کوچکترین تهدید و ناامنی از بیرون مرزها متوجه کشور نخواهد بود و مسئولان باید با قدرت تمام مقابل نفوذ دشمنان بایستند و هیچ سستی از خود نشان ندهند.

 

 
فرمانده نیروی هوافضای سپاه با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران در میان کشورهای ناامن از ثبات کامل برخوردار است گفت: این نتیجه تلاش شبانه روزی همه نیروی مسلح از سپاه، بسیج، ارتش و نیروی انتظامی است و ملت ایران مطمئن باشد دشمن هیچ کاری از پیش نمی‌برد.  وی تأکید کرد: ایران آغاز کننده هیچ جنگی نیست اما اگر اشتباهی از بیگانه سربزند، پایگاه‌های موشکی از اعماق زمین مانند آتشفشان فوران می‌کند و این برای دشمن خانمان سوز است.



حاصل کلام آن که به دلیل وجود قدرت موشکی بالای ایران و پرتاب از لانچرهای دور و نزدیک به اهداف سعودی در صورت لزوم، وجود شهر موشکی سپاه پاسداران و در تیررس بودن اهداف استراتژیک در پایتخت عربستان و پایگاه های نظامی این کشور در  “ریاض"  اظهاراتی که از سوی تحلیلگر سعودی مطرح شده غیرواقعی بوده و تا حدودی وزیر خارجه اسبق آمریکا بخش کوچکی از قدرت ایران را درک کرده که می‌گوید “زمان حمله به ایران حتی فرصت نمی‌کنید به ما تلفن بزنید”.  



گزارش از محمد زرچینی

 

موضوعات: بصیرت
[دوشنبه 1394-09-23] [ 07:36:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  برخی از صفات پیامبر اکرم صلوات الله علیه ...

 

سخى‏ ترين مردم بود، تا حدى كه هيچ شبى پول نقدى را در پيش خود نگه نمى ‏داشت و اگر شب مى ‏شد و پولى به همراه داشت آن قدر بيرون از خانه مى ‏ماند تا آن را به كسى كه استحقاقش را دارد بپردازد.

عقیق:اشرف مخلوقات خداى تعالى وجود مقدس حضرت رسول اكرم(ص) است، وجود مباركش از نظر حسن خلق در چنان درجه اعلائى قرار گرفته كه قرآن كريم درباره‏ اش مى‏ فرمايد: «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ‏ (1)؛ و راستى كه تو را خويى والاست

و در جاى ديگر او را الگوى تمام مؤمنين به مبدأ و معاد قرار داده مى ‏فرمايد: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا(2)؛ قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏ كندلذا براى كسانى كه در راه تهذيب نفس و كسب مكارم اخلاق در تلاشند سزاوار است كه به اين وجود شريف اقتداء كرده و سعى كنند آنچه را كه در رفتار و كردار و حركات و سكنات آن حضرت وجود داشت در خود مجسم كنند.

يكى از علماء صفات رسول خدا (ص) را در موارد ذيل جمع نموده:

1 - بردبارترين مردم.

2 - شجاع‏ ترين مردم.

3 - عادل‏ ترين مردم.

4 - عفيف‏ ترين مردم.

5 - هرگز دستش دست زن نامحرمى را لمس نكرد.

6 - سخى‏ ترين مردم بود، تا حدى كه هيچ شبى پول نقدى را در پيش خود نگه نمى ‏داشت و اگر شب مى ‏شد و پولى به همراه داشت آن قدر بيرون از خانه مى ‏ماند تا آن را به كسى كه استحقاقش را دارد بپردازد.

7 - متواضع‏ ترين مردم بود تا جايى كه با دستان مباركش كفش پينه مى ‏زد، لباس وصله مى ‏كرد، به خانواده ‏اش كمك مى نمود، حتى براى تكه ‏تكه كردن گوشت آنها را يارى مى‏ كرد، دعوت هر مؤمنى را چه بنده و چه آزاد مى ‏پذيرفت هر هديه ‏اى را حتى اگر يك جرعه شير، مى ‏پذيرفت و آن را تلافى مى ‏كرد.

خوردن برايش مهم نبود، هر غذايى كه حاضر بود مى‏ خورد، از خوردن حلال پرهيز نمى ‏كرد. هر لباسى كه برايش امكان داشت مى‏ پوشيد، لباسش هميشه بالاتر از قوزك پايش بود، هر وسيله ‏اى كه در اختيار داشت سوار مى‏ شد گاهى بر شترى سوار مى ‏شد و گاهى بر استرى سياه و سفيد و گاهى بر الاغى و حتى پشت سر ديگران بر مركب مى ‏نشست، و با فقرا همنشين مى ‏شد.

8 - هرگز صدقه نمى ‏خورد.

9 - براى خدا غضب مى‏كرد ولى به خاطر خودش غضبناك نمى‏شد، دير غضب مى‏كرد و زود راضى مى‏ شد و غضب و رضايش در چهره‏ اش مشخص بود.

10 - از مريض ها حتى در دورترين نقاط شهر عيادت مى‏ كرد.

11 - در تشييع جنازه شركت مى ‏كرد.

12 - در بين دشمنانش بدون نگهبان حركت مى‏ كرد.

13 - با وقارترين مردم بود در حالى كه هيچ تكبرى نداشت‏ (3).

14 - در سخن گفتن بليغ و فصيح و شيرين ‏زبان‏ترين مردم بود بدون اينكه سخنش را طولانى كند سخنان جامع مى‏ گفت و آنچه را مى ‏خواست بگويد در جملات كوتاه جمع مى‏ كرد، بسيار سكوت مى‏ كرد، بدون حاجت سخن نمى ‏گفت، سخن زشت بر زبان نمى ‏راند و در حال غضب و رضا جز حق نمى‏ گفت.

15 - زيباترين مردم بود.

16 - هيچ امرى از امور دنيا براى او مهم نبود.

17 - هيچ گاه سه روز خود را از نان گندم سير نمى‏ كرد، در حالى كه نه بخيل بود و نه فقير بلكه فقط خدا را ترجيح مى ‏داد، از گرسنگى سنگ به شكم مى ‏بست، نان جو با سبوس مى‏ خورد محبوب‏ ترين غذا نزد او غذايى بود كه دستان بيشترى در آن باشد، با انگشتان سه گانه اش غذا مى ‏خورد و گاهى از انگشت چهارمش كمك مى ‏گرفت، سير و پياز و تره نمى‏ خورد، هرگز غذايى را مذمت نمى‏ كرد اگر دوست داشت مى‏ خورد و اگر دوست نداشت نمى‏ خورد، كاسه‏ اش را پاك مى‏ كرد سپس مى‏ فرمود: «آخر غذا با بركت‏ تر است و انگشتانش را مى ‏ليسيد تا سرخ مى ‏شد، با مساكين هم غذا مى ‏شد

18 - بوهاى خوش را دوست مى‏ داشت و از بوهاى بد ناراحت مى‏ شد.

19 - اهل فضل را احترام مى ‏كرد و بر اهل شرف نيكى روا مى ‏داشت.

20 - صله رحم به جا مى ‏آورد بدون اينكه آنها را بر بهتر از خودشان برترى دهد، هر كس را كه بر او وارد مى ‏شد احترام مى ‏كرد تا جايى كه لباس و زيراندازش را به كسى كه بر او وارد مى ‏شد مى‏ داد و اگر قبول نمى ‏كرد با اصرار به او مى ‏قبولاند.

21 - به احدى ظلم نمى‏ كرد، هرگز خادم يا همسرش را فحش نمى‏ داد، اگر كسى از او معذرت مى‏ خواست عذرش را مى پذيرفت و در عين قدرت عفو مى‏ كرد، با او سخنان درشت مى‏ گفتند و او صبر مى‏ كرد، بدى را با بدى جبران نمى‏ كرد بلكه از بدی ها چشم پوشيده وآنها را مى‏ بخشيد.

22 - خنده ‏اش بدن قهقهه بود و شوخى ‏هايش جز حق نبود، در سلام پيشى مى‏ گرفت، هرگاه با كسى دست مى‏ داد قبل از او دستش را نمى‏ كشيد.

23 - هيچ گاه بدون ياد خدا نشست و برخاست نمى ‏كرد.

24 - هرگاه مى‏ نشست معمولاً دستش را دور پاهايش مى ‏پيچيد معمولاً رو به قبله مى‏ نشست، جاى معلومى براى نشستن نداشت، هر كجا خالى بود در آنجا مى ‏نشست.

25 - پوست بدنش نازك و لطيف بود، ظاهر و باطنى آراسته داشت.

26 - سعه صدرش از همه بيشتر بود.

27 - راستگوترين مردم بود.

28 - در تعهدات باوفاترين آنها بود.

29 - نرمخو و خوش خلق‏ترين مردم بود.

30 - رؤف‏ ترين مردم بود.

31 - بهترين و سودمندترين مردم به حال مردم بود.

32 - از نظر اصل و نسب از همه برتر بود.

33 - هر كس براى اولين بار او را مى‏ديد مى‏ترسيد چون داراى هيبت بود و هر كس با شناخت با او معاشرت مى‏كرد شيفته ‏اش مى شد، هيچ گاه مسلمانى از او چيزى تقاضا نكرد مگر اينكه به او عطا كرد. 

34 - هيچ گاه اصحابش پيش پايش برنمى‏ خاستند چون مى ‏دانستند اين كار را دوست ندارد.

از اميرالمؤمنين على (ع) نقل است که فرمودند: در روز جنگ بدر پيامبر اكرم (ص) از همه ما به دشمن نزديك‏تر بود و ما همه به او پناهنده مى ‏شديم زيرا قوي ترين و شجاع ‏ترين مردم بود(13).

روزى مردى با حضرت رسول اكرم (ص) مواجه شد و از هيبت آن حضرت به خود لرزيد، حضرت فرمود: راحت باش من پادشاه نيستم، من پسر همان زن قريشم كه نان خشك شده مى‏خورد (14).

به صورتى بين اصحابش مى ‏نشست كه انگار يكى از آنهاست و اگر غريبى وارد مجلس مى ‏شد نمى‏ دانست كدام يك از آنها پيامبر است تا اينكه اصحاب از حضرت خواستند كه محلى براى نشستن خود معين كند و سكويى از گل ساختند كه حضرت روى آن مى ‏نشست.

 

پی نوشت ها:

1. سوره مبارکه قلم آیه 4

2. سوره مبارکه احزاب آیه 21

3.علت اينكه همراه با اثبات وقار، تكبر را از آن حضرت نفى مى ‏كند اين است كه وقار معمولاً همراه با نوعى تكبر است و غالباً اين دو صفت كه يكى از آنها پسنديده و ديگرى نكوهيده است با هم اشتباه مى ‏شوند.

موضوعات: بصیرت
 [ 04:01:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  معیارهای ازدواج از نگاه اسلام ...

 

 


تمام افرادی که شرف ازدواج هستند در مورد همسر آینده و ویژگی هایی که دوست دارند وی داشته باشد بسیار فکر می کنند. حتی برخی که آنقدر به این مسئله اهمیت می دهند که در مورد ویژگی های همسر مناسب تحقیق هم می کنند و در نهایت با توجه به نگرش و علایقشان ویژگی های بدست آمده را به ترتیب اولویت دسته بندی می کنند.

 

 یکی از منابعی که می تواند جوانان عزیز را در انتخاب ویژگی های درست همسر یاری رساند دین و رهنمودهای مبلغان آن یعنی پیامبر گرانقدر اسلام (صلی ااه علیه و آله و سلم) و اهل بیت (سلام الله علیها) می باشد. به همین دلیل در ذیل به مهمترین و اصلی ترین معیارهایی که توسط آنها بیان شده اشاره می شود تا روشنایی باشد در این راه تاریکِ پرفراز و نشیب.

 

1. ایمان و تقوا

 ایمان و تقوا ملاک اصلی انتخاب همسر است. چرا که نقش دین در زندگی بشر بر کسی پوشیده نیست و یکی از ارکان حفظ نظام خانواده، اعتقادات انسان است. کسی که پایبند به دین نباشد هیچ ضمانتی وجود  ندارد که به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک پایبند باشد. پس افراد باید در هنگام ازدواج کسی را انتخاب کنند که هم دیندار باشد و هم در این زمینه با او هم عقیده باشد.

در قرآن کریم آمده است: با زن های مشرک ازدواج نکنید مگر آنکه ایمان بیاورند و همانا کنیز با ایمان از زن آزاد مشرک بهتر است، هرچند (زیبایی او) شما را به شگفت آورد و به مشرکان زن ندهید مگر اینکه ایمان بیاورند. همانا غلام با ایمان بهتر از مرد مشرک است، هرچند شما را به شگفت آورد. (بقره/221)

این آیه یکی از شرایط ازدواج، یعنی همتایی دینی همسر را بیان میکند، زن مشرک همتای مرد مسلمان نیست.

مردی به امام حسن (علیه السلام) عرض کرد: «دختری دارم، او را به ازدواج چگونه فردی در آورم؟ حضرت فرمودند: او را به ازدواج مردی با تقوا درآور؛ که اگر دوستش داشته باشد. او را گرامی می دارد و اگر هم دوستش نداشته باشد، به او ستم نمی کند.» (المستطرف، ج 2، ص 218).

 

2. اخلاق نیکو

اخلاق نیک یکی از مهمترین و ضروری ترین اموری است که در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد. این مسئله در احادیث نیز مطرح شده است: مردی در این زمینه با امام رضا (علیه السلام) مشورت نمود و عرض کرد: یکی از بستگانم از دخترم خواستگاری کرده ولی اخلاق بدی دارد. حضرت فرمود: اگر بدخلق است، دخترت را به ازدواج او در نیاور. ) وسائل الشیعه، ج14،ص54).

و در حدیثی از پیامبر اکرم می خوانیم: اگر کسی برای خواستگاری نزد شما آمد که اخلاق و دینش را پسندیدید با او ازدواج کنید و…  (همان،ص51.)

با توجه به فرموده پیامبر دینداری و اخلاق از مهمترین ملاک هایی است که باید هنگام انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد، زیرا این دو، زیربناهای اصلی زندگی سعادتمندانه محسوب می شوند. به طوری که زندگی بدون آنها تلخ، سخت و غیر قابل تحمل می شود. 

 

3. اصالت خانوادگی

 اصالت خانوادگی به معنای شهرت، ثروت یا موقعیت اجتماعی نیست بلکه به معنای سلامت نفس خانواده و صالح و خوشنام بودن آنان است که هر قدر گستره اش (در نسل های پیاپی) بیشتر باشد، بهتر است. اسلام تأکید دارد که درباره سابقه خانوادگی همسر، تحقیق لازم صورت گیرد و به خصوص، مراتب ایمانی و اخلاقی آنها در نظر گرفته شود. زیرا این اصالت خانوادگی در زندگی جدید و نسل بعد تأثیر خواهد گذاشت.  به همین دلیل امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «تَزَوَّجوا فِی الحِجر الصالِح، فَإنَّ العِرق دَسّاس؛ (مکارم الاخلاق، ص 103.) با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید، زیرا بر عرق (نطفه و ژن ها) اثر می گذارد. »

پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در این رابطه می فرمایند: «برای نطفه های خود، بهترین را گزینش کنید. »

 

 

4. کفویت(همتایی)

ازدواج با افراد هم شأن باعث توافق بیشتر در زندگی می شود. بسیاری از اختلافات در زندگی همسران نتیجه عدم تناسب آنها در شئون مختلف است. کفویت در جنبه های ایمانی، فکری، اقتصادی و … مطرح است.

تکیه اسلام در کفویت، بیشتر بر مسأله ایمان و اعتقاد است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «مرد مؤمن، کفو و همتای زن مؤمن است؛ و مرد مسلمان، همتای زن مسلمان.»  (وسائل الشیعه، ج14، ص44.)

بر این اساس بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) را برای همسری دختر خود انتخاب نمودند. بعضی روایات، کفویت را شامل دو چیز دانسته‌اند: یکی عفت ناشی از ایمان و اعتقاد و دیگری تأمین امکانات زندگی.

 

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «الکفو ان یکون عفیفاً و عنده یسار؛ (وافی، ج 3، ص 18.) کفو (هم ردیف در ازدواج) کسی است که عفیف باشد و مالی هم داشته باشد.»

 

5. سلامت جسم و فکر

عدم سلامت، مانع از ازدواج نیست، ولی در تداوم زندگی مشترک اثر منفی دارد.

افراد بدون وجود سلامت جسم و روان، نمی توانند روابط مستحکم خانوادگی را بنیان گذارند. زیرا سلامت فکر و اندیشه بر سلامت رفتار و اعتدال در برخوردها اثر به سزایی داردو روابط انسانی زوجین، تابع شرایط نفسانی و روانی آنهاست.

در اسلام ازدواج با بعضی از بیمارن چون بیماران جزامی، جنونی، برصی و… نهی شده است. حتی سلامت فکر و روان نیز در اسلام حائز اهمیت می باشد.

امام صادق (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: «از ازدواج با احمق بپرهیزید که هم نشینی با او مایه اندوه و بلاست.» (جعفریات، ص 92.)

 

 

 اکرم اشرفی نژاد

بخش کلوب ازدواج تبیان

موضوعات: بصیرت
 [ 03:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  هنر حجاب ... ...

هنر حجاب

موضوعات: بصیرت
[یکشنبه 1394-09-22] [ 08:50:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نقش زن در نگاه مقام معظم رهبری (2) ...
 

به نام خدا

نقش زن در نگاه مقام معظم رهبری (2)

فاطمه نادرزاده

شخصیت و نقش‏های متفاوت زنان از نگاه امام خامنه­ای

مقام معظم رهبری نقش‏های متعددی را برای زنان مطرح کرده و معتقدند که اسلام با پرورش زنانی اینچنین می‏تواند ادعا کند که همه‏ی ملت‏های مدعی، باید از او پیروی کنند. ایشان در این رابطه می‏فرمایند: «اسلام در مورد بینشی که نسبت به زنان و نقشی که بانوان در جامعه دارند – نقش فردی، نقش خانوادگی، نقش سیاسی، نقش اجتماعی- می‏تواند ادعا کند که همه‏ی ملت‏های مدعی باید از او پیروی نمایند. اگر قرار باشد که در این زمینه کشورهای غربی پشت میز محاکمه قرار بگیرند و پاسخ بدهند، بدون شک آبروی آن‏ها خواهد رفت.»[1] در اینجا به نمونه‏هایی از نقش فردی، خانوادگی، سیاسی و اجتماعی زنان از دیدگاه مقام معظم رهبری اشاره می‏کنیم.

1. نقش فردی زن

ایشان درباره‏ی اهمیت پیشرفت‏های علمی برای زنان می‏فرمایند: «ما معتقدیم زنان در هر جامعه­ی سالم بشری قادرند و می‏باید فرصت پیدا کنند که در حد سهم خود، تلاش و مسابقه خویش را در پیشرفت‏های علمی و اجتماعی و سازندگی و اداره‏ی این جهان به عهده بگیرند.»[2]

و در جایی دیگر در این باره چنین می­فرمایند: «زن در محيط اسلامى رشد علمى مي­كند، رشد شخصيتى مي­كند، رشد اخلاقى مي­كند، رشد سياسى مي­كند، در اساسى‌ترين مسائل اجتماعى در صفوف مقدم قرار مي­گيرد، در عين حال زن باقى مي­ماند. زن بودن، براى زن يك نقطه‌ى امتياز است، يك نقطه‌ى افتخار است. اين افتخارى نيست براى زن كه او را از محيط زنانه، از خصوصيات زنانه، از اخلاق زنانه دور كنيم. خانه‌دارى را، فرزنددارى را، شوهردارى را ننگ او به حساب بياوريم. فرهنگ غربى خانواده را متلاشى كرد. امروز يكى از مشكلات بزرگ دنياى غرب، متلاشى شدن خانواده‌هاست، افزايش فرزندان بى­هويت است. اينها گريبان غرب را خواهد گرفت. حوادث اجتماعى به مرور پيش مى‌آيد. غرب از همين نقطه سخت‌ترين ضربه‌ها را خواهد خورد و اين تمدن مادى پر زرق و برق از همين نقطه فرو خواهد ريخت.»[3]

و درباره‏ی وظایف اختصاصی زنان می‏فرمایند: «اسلام میان زن و مرد برابری را از لحاظ ارزش‏های انسانی قبول دارد ولی از لحاظ وظایف اختصاصی، خیر. اسلام برای زن نقش خاص قائل است که به هیچ وجه کوچک‏تر از نقش مرد نیست. باید توجه نمود که ترکیب جسمانی و روانی زن او را برای تکالیف خاصی آماده کرده است. این تکالیف عبارت است از آن چیزی که زن و مرد از آن مرز از هم جدا شده­اند.»[4]

همچنین درباره‏ی نقش و مسئولیت زنان تحصیلکرده در هر نقطه­ای از جهان اسلام، اینگونه نصیحت می‏کنند: «شما بانوان نخبه، دختران نخبه، جوانان نخبه، يكى از مهم­ترين مسئوليت­هاتان  امروز اين است كه نقش زن را از ديدگاه اسلام ترسيم كنيد، برجسته كنيد، روشن كنيد؛ تربيت انسانى زن بزرگ­ترين خدمت به جوامع انسانى و اسلامى است؛ اين حركت بايد راه بيفتد. البته راه افتاده است، بايد تشديد بشود، بايد فراگير بشود، بايد پيش برود و شما در اين حركت، بدون ترديد پيروز خواهيد شد. يك كار اساسى اين است.»[5]

2. نقش زن در خانواده

نقش زن در خانواده خود به دو نقش کاملاً مجزا و با وظایفی کاملاً متفاوت تقسیم می‏شود؛ همسر بودن و مادر بودن. امام خامنه­ای درباره‏ی اهمیت نقش زن در خانواده، به نکات ظریفی اشاره می‏کنند که جز از سوی یک عالم مسلمان قابل طرح نیست. در این باره می‏فرمایند: «نظر اسلام در باب خانواده و جايگاه زن در خانواده، نظر خيلى روشنى است. «المرأة سيّدة بيتها»؛[6] بزرگ خانه، زن خانه است؛ اين از پيغمبر اكرم است. جايگاه زن در خانواده، همانى است كه در گفتارهاى گوناگون ائمهعليهم‌السّلام آمده: «المرأة ريحانة و ليست بقهرمانة».[7] در تعبيرات عربى، قهرمان يعنى كارگزار، پادو، يك خدمتگزار محترم. مي­فرمايد: در داخل خانه، زن قهرمانه نيست؛ ريحانه است، گُلِ خانه است. خطاب به مردان مي­فرمايد: بهترين شما كسانى هستند كه بهترين رفتارها را با همسرانشان دارند. اينها نظرات اسلام است و از اين قبيل الى ماشاءاللَّه وجود دارد.»[8]

ایشان در اهمیت مبنا بودن خانواده و جایگاه زن در این کانون گرم می‏فرمایند: «مسأله‌ى مادرى، مسأله‌ى همسرى، مسأله‌ى خانه و خانواده، مسائل بسيار اساسى و حياتى است. در همه‌ى طرح­هايى كه ما داريم، بايستى «خانواده» مبنا باشد. يعنى شما اگر بزرگ­ترين متخصص پزشكى يا هر رشته‌ى ديگرى بشويد، چنانچه زن خانه نباشيد، اين براى شما يك نقص است. كدبانوى خانه شما بايد باشيد؛ اصلاً محور اين است. اگر بخواهيم تشبيه ناقصى بكنيم، بايد به ملكه‌ى زنبور عسل تشبيه كنيم.

 كانون خانواده، جايى است كه عواطف و احساسات بايد در آن‌جا رشد و بالندگى پيدا كند؛ بچه‌ها محبت و نوازش ببينند؛ شوهر كه مرد است و طبيعت مرد، طبيعت خام­ترى نسبت به زن است و در ميدان خاصى، شكننده‌تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّى نه نوازش مادر- بايد نوازش ببيند. براى يك مرد بزرگ، اين همسر كارى را مى‌كند كه مادر براى يك بچه‌ى كوچك آن كار را مى‌كند؛ و زنانِ دقيق و ظريف، به اين نكته آشنا هستند. اگر اين احساسات و اين عواطفِ، محتاج وجود يك محور اصلى در خانه - كه آن، خانم و كدبانوى خانه است- نباشد، خانواده يك شكل بدون معنا خواهد بود.»[9]

ایشان یکی از نقش‏های مهم زن در خانواده را تربیت فرزندان دانسته و آن را از وظایف مهم یک زن می‏دانند و می‏فرمایند: «از جمله وظايفى كه برعهده‌ى زنان در داخل خانه و خانواده است، مسأله‌ى تربيت فرزند است. زنانى كه به خاطر فعّاليت­هاى خارج از خانواده، از آوردن فرزند استنكاف مى‌كنند، برخلاف طبيعت بشرى و زنانه‌ى خود اقدام مى‌كنند. خداوند به اين راضى نيست. كسانى كه فرزند و تربيت فرزند و شيردادن به بچه و در آغوش مهر و عطوفت بزرگ كردن فرزند را براى كارهايى كه خيلى متوقّفِ به وجود آن­ها هم نيست، رها مى‌كنند، دچار اشتباه شده‌اند. بهترين روش تربيت فرزند انسان، اين است كه در آغوش مادر و با استفاده از مهر و محبّت او پرورش پيدا كند. زنانى كه فرزند خود را از چنين موهبت الهى محروم مى‌كنند، اشتباه مى‌كنند؛ هم به ضرر فرزندشان، هم به ضرر خودشان و هم به ضرر جامعه اقدام كرده‌اند. اسلام، اين را اجازه نمى‌دهد. يكى از وظايف مهم زن، عبارت از اين است كه فرزند را با عواطف، با تربيت صحيح، با دل دادن و رعايت و دقّت، آن چنان بار بياورد كه اين موجود انسانى - چه دختر و چه پسر- وقتى كه بزرگ شد، از لحاظ روحى، يك انسان سالم، بدون عقده، بدون گرفتارى، بدون احساس ذلّت و بدون بدبختي­ها و فلاكت­ها و بلايايى كه امروز نسل­هاى جوان و نوجوان غربى در اروپا و آمريكا به آن گرفتارند، بار آمده باشد.»[10]

ایشان عنصر اصلی تشکیل خانواده را وجود زنان اعلام می‏کنند و تربیت نسل‏های آینده را از وظایف زنان برمی­شمارند و می‏فرمایند: «در واقع، خانواده را هم زن به وجود مى‌آورد و اداره مى‌كند؛ اين را بدانيد. آن عنصر اصلىِ تشكيل خانواده، زن است، نه مرد. بدون مرد، ممكن است خانواده‌اى باشد. يعنى اگر فرض كنيم در خانواده‌اى، مرد خانواده حضور نداشته باشد، يا از دنيا رفته باشد، زن خانواده اگر عاقل و با تدبير و خانه‌دار باشد، خانواده را حفظ مى‌كند؛ اما اگر زن از خانواده‌اى گرفته شد، مرد نمى‌تواند خانواده را حفظ كند. بنابراين، خانواده را زن حفظ مى‌كند.

علّت اين‌كه اسلام اين قدر به نقش زن در داخل خانواده اهميت مى‌دهد، همين است كه زن اگر به خانواده پايبند شد، علاقه نشان داد، به تربيت فرزند اهميت داد، به بچه‌هاى خود رسيد، آن­ها را شير داد، آن­ها را در آغوش خود بزرگ كرد، براى آن­ها آذوقه‌هاى فرهنگى - قصص، احكام، حكايت­هاى قرآنى، ماجراهاى آموزنده- فراهم كرد و در هر فرصتى به فرزندان خود مثل غذاى جسمانى چشانيد، نسل­ها در آن جامعه، بالنده و رشيد خواهند شد. اين، هنر زن است و منافاتى هم با درس خواندن و درس گفتن و كار كردن و ورود در سياست و امثال اينها ندارد.»[11]

3. نقش زن اجتماع

نظر مقام معظم رهبری درباره‏ی اشتغال زن در بیرون از منزل نظری کاملاً مثبت است که در اینجا بیان ایشان را آورده­ایم و سپس به ظرایف این نقش در اجتماع از زبان ایشان اشاره می­کنیم. ایشان می‏فرمایند: «اشتغال بانوان از جمله‌ى چيزهائى است كه ما با آن موافقيم. بنده با انواع مشاركت­هاى اجتماعى موافقم؛ حالا چه از نوع اشتغال اقتصادى باشد، چه از نوع اشتغالات سياسى و اجتماعى و فعاليت­هاى خيرخواهانه و از اين قبيل باشد؛ اينها هم خوب است.»[12]

ایشان ارزش حضور زنان مؤمن و متدین را در جامعه چنین به تصویر می‏کشند: «زن با نقاط قوّت زنانه‌ى خود - كه خداى متعال در وجود او به وديعه گذاشته و مخصوص زن است- همراه با ايمان عميق، همراه با استقرار ناشى از اتكاء به خداوند، و همراه با عفت و پاكدامنى- كه فضاى پيرامون او را نورانيت مى‌بخشد- مى‌تواند در جامعه يك نقش استثنايىِ اين‌گونه ايفا كند؛ هيچ مردى قادر به ايفاى چنين نقشى نيست. مثل كوه استوارى از ايمان، در عين حال مثل چشمه‌ى جوشانى از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمه‌ى صبر و حوصله و عاطفه‌ى خود سيراب مى‌كند. انسان­ها در چنين آغوش پُربركتى مى‌توانند تربيت شوند. اگر زن با اين خصوصيات در عالمِ وجود نبود، انسانيت معنا پيدا نمى‌كرد. اين، معناى ارزش زن و تشخُّص زن است؛ چيزى كه مغز متحجرِ مادى غربى‌ها نمى‌تواند آن را بفهمد. كسانى كه از دين و معنويت بهره‌ای نبرده‌اند، نمى‌توانند چنين عظمتى را درك كنند. آن­هايى كه شاخصه‌ى زن را در زيور و آرايش و سبكسرى و بازيچه قرار گرفتن در دست مردان مى‌دانند، نمى‌توانند اساس هويت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درك كنند.»[13]

همچنین می‏فرمایند: «يك كشور اگر مى‌خواهد به معناى واقعى بازسازى كند، بايد بيش­ترين تكيه و بيش­ترين نگاه و توجّهش، به انسان و نيروى انسانى باشد. وقتى كه صحبت از نيروى انسانى است، بايد توجّه كنيم كه نصف جمعيت كشور و نيمى از نيروى انسانى، بانوان كشورند. اگر بينش غلطى در مورد زن وجود داشته باشد، بازسازى به معناى حقيقى و در سطح وسيع آن، شدنى نيست. هم خودِ بانوان كشور بايد نسبت به موضوع زن از نظر اسلام، داراى آگاهى كافى و لازم باشند، تا بتوانند با اتّكا به نظر والاى دين مقدس اسلام، از حقوق خود به طور كامل دفاع كنند، و هم همه‌ى افراد جامعه و مردان در كشور اسلامى بايد بدانند كه نظر اسلام در مورد زن، حضور زن در عرصه‌هاى زندگى، فعّاليت زنان، تحصيل زنان، كار و تلاش اجتماعى و سياسى و اقتصادى و علمى زنان، نقش زن در خانواده و نقش زن در بيرون از خانواده چيست.»[14]

ایشان در جایی دیگر وظیفه‏ی زن در خانواده و جامعه را چنین مقایسه می‏کنند: «در صدر اسلام، زن در ميدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان – كه اين كار بيش­تر بر عهده‌ى زنان بود – حتّى گاهى با نقاب، در ميدان جنگ و رزم­هاى دشوار آن روز، شمشير هم مى‌زد! درعين‌حال در داخل خانه، فرزندان خود را هم در آغوش مى‌گرفت، تربيت اسلامى هم مى‌كرد، حجاب خود را هم حفظ مى‌كرد؛ چون اينها منافاتى با هم ندارد. اگر كسى درست توجّه كند، خواهد ديد كه منافاتى ندارد. بعضى افراط مى‌كنند، بعضى تفريط مى‌كنند. بعضى مى‌گويند چون فعّاليت اجتماعى اجازه نمى‌دهد به خانه و شوهر و فرزند برسيم، پس فعّاليت اجتماعى نبايد بكنيم. بعضى مى‌گويند چون خانه و شوهر و فرزند، اجازه نمى‌دهد فعّاليت اجتماعى بكنيم، پس شوهر و فرزند را بايد رها كنيم. هر دو غلط است. نه اين را به خاطر آن، نه آن را به‌خاطر اين، نبايد از دست داد.»[15]

4. نقش زن در سیاست

امام خامنه­ای درباره اهمیت نقش سیاسی در زنان می‏فرمایند:

«هويّت اسلامى اين است كه زن در عين اين‌كه هويّت و خصوصيت زنانه خود را حفظ مى‌كند - كه طبيعت و فطرت است و براى هر جنسى خصوصيات آن جنس ارزش است- يعنى آن احساسات رقيق را، عواطف جوشان را، آن مهر و محبت را، آن رقّت را، آن صفا و درخشندگى زنانه را براى خود حفظ مى‌كند، درعين‌حال، هم بايد در ميدان ارزش­هاى معنوى - مثل علم، مثل عبادت، مثل تقرّب به خدا، مثل معرفت الهى و سير وادي­هاى عرفان- پيشروى كند، هم در عرصه­ی مسائل اجتماعى و سياسى و ايستادگى و صبر و مقاومت و حضور سياسى و خواست سياسى و درك و هوش سياسى، شناخت كشور خود، شناخت آينده خود، شناخت هدف­هاى ملى و بزرگ و اهداف اسلامى مربوط به كشورهاى اسلامى و ملت­هاى اسلامى، شناخت توطئه‌هاى دشمن، شناخت دشمن، شناخت روش­هاى دشمن بايد روزبه‌روز پيشرفت كند و هم در زمينه ايجاد عدل و انصاف و محيط آرامش و سكونت در داخل خانواده بايد پيشرفت داشته باشد. اگر قوانينى لازم است، اگر تصحيح و اصلاحى در مسائلى كه به اين‌جا منتهى مى‌شود، لازم است، زنان، زنان باسواد، زنان آگاه، زنان بامعرفت، در همه­ی اين ميدان­ها بايستى پيشروى كنند؛ الگوى زن را نشان بدهند؛ بگويند زن مسلمان زنى است كه هم دين خود را، حجاب خود را، زنانگى خود را، ظرافت­ها و رقّت­ها و لطافت­هاى خود را حفظ مى‌كند؛ هم از حق خود دفاع مى‌كند؛ هم در ميدان معنويت و علم و تحقيق و تقرّب به خدا پيشروى مى‌كند و شخصيت­هاى برجسته‌اى را نشان مى‌دهد و هم در ميدان سياسى حضور دارد. اين مى‌شود الگويى براى زنان.»[16]

ایشان نقش زنان مسلمان ایران را در آغاز حرکت‏های انقلابی و سپس پایداری در جنگ تحمیلی چنین بیان می‏کنند: «اولين حركت عمومىِ مردمى، يك حركت زنانه بود… هم در مبارزات اينجور بود، هم در ايفاى نقش در تشكيل نظام، هم در دوران به سرعت پديد آمده‌ى بعد از تشكيل نظام؛ يعنى دوران جنگ، دوران محنت، دوران امتحان سخت؛ «حتّى اذا ضاقت عليهم الأرض بما رحبت».[17]… در اين دوران سخت، نقش زنان، يك نقش فوق‌العاده بود؛ نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در ميدان جنگ، در كارهاى پشتيبانى و بعضاً بندرت در كارهاى عملياتى و نظامى.»[18]

همچنین در جایی دیگر در این باره می‏فرمایند: «آن كسانى كه سابقه دارند، مي­دانند كه زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم بخصوص در همان دوران انقلاب - يعنى آن يك سال و نيمى كه حركت انقلابىِ عمومى شروع شد - نقش داشتند. زنان يك نقش مؤثر و بى‌جايگزين داشتند؛ كه اگر نبودند زنان توى اين اجتماعات، بلاشك اين اجتماعات عظيم و اين تظاهرات عظيم، آن اثر را نمي­بخشيد؛ علاوه بر اينكه در بعضى جاها مثل مشهد ما، اصلاً شروع اين تظاهرات، از زنان شد. يعنى اولين حركت عمومىِ مردمى، يك حركت زنانه بود.»[19]

معظم له در اهمیت نقش سیاسی زنان با توجه به فداکاری­های زنان در صدر اسلام و مقایسه­ی آن با فداکاری زنان مسلمان در انقلاب اسلامی و پس از آن، که با الگوگیری از زنان پاک و مبارز صدر اسلام به این مهم دست یافته­اند، می‏فرمایند:

«زنان يكى از برجسته‌ترين نقش­ها را در اين انقلاب ايفاء كردند. هم در خود حادثه‌ى بزرگ انقلاب، هم در حادثه‌ى بسيار بزرگ هشت سال دفاع مقدس، نقش مادران، نقش همسران، از نقش مجاهدان اگر سنگين‌تر و دردناك‌تر و تحمل‌طلب‌تر نبود، يقيناً كمتر نبود. مادرى كه جوان خودش را، عزيز خودش را، دسته‌ى گل خودش را هجده سال، بيست سال – كم­تر، بيش­تر- پرورش داده، با آن محبت مادرانه او را به ثمر رسانده، حالا او را به طرف ميدان جنگ مي­فرستد، كه معلوم نيست حتّى جسد او هم برخواهد گشت يا نه.»[20]

همچنین این نقش بزرگ زنانه را ایشان متصل می‏کنند به کار بانویی بزرگ که در طول تاریخ نمونه­ای دیگر ندارد و می‏فرمایند: «وقتى كه دشمن ميخواهد زينب كبرىسلام­الله­علیها‌ را به آنچه كه برايش پيش آمده، شماتت كند، مي­فرمايد: «ما رأيت الاّ جميلا»؛ جز زيبائى، چيزى نديدم. برادرانش، فرزندانش، عزيزانش، نزديك­ترين يارانش، اينها در مقابل چشمش قطعه قطعه شدند، به خاك و خون تپيدند، خونشان ريخته است، سرهايشان بالاى نيزه رفته است؛ مي­گويد جميل، زيبا! اين چه جور زيبائى‌اى است؟ اين زيبائى را همراه كنيد با آنچه كه نقل شده است كه زينب كبرى‌ حتّى در شب يازدهم نماز شبش ترك نشد.» و سپس در وصفی بسیار زیبا می‏فرمایند: «همان رشحات و خرده‌ريزه‌هائى كه از اين حقيقت در جامعه‌ى ما، در انقلاب ما وجود دارد، اين انقلاب را عظمت بخشيده است.»[21]

آن چه در نگاه مقام معظم رهبری در اهمیت و ارزش زن گفته می‏شود - که سخنان حکیمانه ایشان در این باره دریایی بیکران است و در این مختصر نمی­گنجید و باید مکرر به آن‏ها مراجعه کرد-، تصویری روشن برای زن مسلمان مؤمن و متعهد ایجاد می‏کند، و آن تصویر این است که زن اگر ارزش و منزلت خود را بشناسد، به گوهر وجودیِ خود دست خواهد یافت. زن حافظ خانواده است، زن مسلمان رکن اساسی و محور اصلی عواطف خانوادگی است، بالاترین حق را در مقیاس خانواده داراست و همچنین سهم بیش‏تری در ایجاد نسل داشته و همه‏ی این‏ها نشان از جایگاه رفیع زن در خانه و اجتماع دارد.

از آنجا كه زن به عنوان مادر، همسر و در قالب كلي مدير خانواده نقش اساسي در تعليم، تربيت وپرورش نسل­هاي آينده جوامع دارد، و از طرفي شاهد فعاليت­هاي اين موجود شگفت و پيچيده در عرصه اجتماع در قالب عضوي از اعضاء جامعه در طول تاريخ هستيم كه در ايجاد و حفاظت از انقلاب­ها تأثير ژرفي در مسير جوامع داشته است و بويژه در مسير تاريخي اسلام به نقش اساسي زن در ترويج توسعه و دفاع از اسلام ناب محمد صلی­الله­علیه­وآله برخورد مي­كنيم. از زمان صدراسلام، از حضرت زهراي اطهرسلام­الله­علیها و زينب كبريسلام­الله­علیها تا دوران انقلاب اسلامي ايران، جنگ تحميلي شاهد نقش آنان در عرصه­هاي سياسي وجهاني هستيم كه آنان به عنوان الگوهاي عملي در جهان اسلام فراروي ديگر مسلمانان قرار مي­گيرند.

لذا لزوم پرداختن به نقش اساسي زن در ايجاد، توسعه و ترويج فرهنگ اسلامي در سراسر تاريخ جهان اسلام بيش از پيش احساس مي­شود و بخصوص در بحث الگوگيري از وقايع تاريخي كمتر به معقوله­ی نقش زنان در نهضت­هاي اسلامي پرداخته شده است و از آن­جا كه جهان معاصر در حال آماده شدن و زايشي نو جهت تشكيل حكومت واحد جهاني در بحث آخرالزمان مي­باشد، لذا اهميت بحث بيداري اسلامي و آشنايي با وظايف اعضاء جامعه در بحث آخرالزمان ومنجي و در اين بين نقش زن مسلمان با ويژگي­هاي ژرف و شگفتش در نظام اجتماع قابل تأمل و پيگيري است.

همچنین باید بدانیم که نوک پیکان حمله جنگ نرم دشمن به سمت خانواده است و فروپاشی خانواده‏ها در نظام اسلامی هدف قرار گرفته است و هدف اصلی این فروپاشی زنان هستند. بنابراین آشنایی زنان مسلمان با دیدگاه‏های اسلام و قرآن و علمای اسلام راجع به زن، آنان را در مقابل تیرهای شوم تهاجم فرهنگی غرب واکسینه خواهد کرد و در این مسیر خودِ زنان باید بیش از دیگران برای رسیدن به آن ارزش‏های والایِ زنانگی همّت کنند.

 

 

[1]بیانات در مراسم سالگرد امام خمینیرحمۀالله، به تاریخ 14/3/1376.

[2]بيانات در ديدار با خواهران پزشک، به تاریخ 26/10/1368.

[3]بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بيدارى اسلامى»، به تاریخ 21/4/1391.

[4]دیدار با زنان مسلمان ایرانی و 9 کشور جهان، به تاریخ 8/11/1367.                                        

[5] بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بيدارى اسلامى»، به تاریخ 21/4/1391.

[6]نهج‌الفصاحة، ص 614

[7]نهج‌البلاغه، نامه‌ى‌31

[8]بیانات در دیدار جمعی از بانوان نخبه، به تاریخ 1/3/1390.

[9]بيانات در ديدار اعضاى شوراى فرهنگى، اجتماعى زنان، به تاریخ 4/10/1370.

[10]بیانات در اجتماع زنان خوزستان، به تاریخ 20/12/1375.

[11]بیانات در اجتماع زنان خوزستان، به تاریخ 20/12/1375.

[12]بيانات در سومين نشست انديشه‌هاى راهبردى‌، به تاریخ 14/10/1390.

[13]دیدار با اقشار مختلف مردم، به تاریخ 25/3/1384.

[14]بیانات در اجتماع زنان خوزستان، به تاریخ20/12/1375.

[15]بیانات در اجتماع زنان خوزستان، به تاریخ20/12/1375.

[16]بيانات در ديدار جمع كثيرى از بانوان‌ به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س)، به تاریخ30/6/1379.

[17]توبه/118.

[18]بيانات در سومين نشست انديشه‌هاى راهبردى‌، به تاریخ 14/10/1390.

[19]بيانات در سومين نشست انديشه‌هاى راهبردى‌، به تاریخ 14/10/1390.

[20]بیانات در دیدار گروه كثیری از پرستاران نمونه كشور، به تاریخ 1/2/1389.

[21]بیانات در دیدار گروه كثیری از پرستاران نمونه كشور، به تاریخ 1/2/1389.
موضوعات: بصیرت
 [ 08:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  هم کفو بودن در ازدواج از دید اسلام ...

اردواج در اسلام

روزی محمد ص از اصحاب صفه می گذشت
(اصحاب صفه گروهی از مسلمانان فقیر بودند که به دستور پیامبر ص در مسجد به سر می بردند تا آن که به پیامبر ص وحی شد که مسجد جای سکونت نیست اینها باید در خارج از مسجد سکونت کنند پیامبرص  در خارج از مسجد محلی را آماده کرد و در آن سایبانی ایجاد کرد به آن صفه میگفتند و فقیرانی که در آن سکونت داشتند به اصحاب صفه معروف بودند)
جیبر را دید
فردی سیاهپوست ، کوتاه قد ، زشت رو
به وی گفت چرا ازدواج نمیکنی؟
جیبر که از این حرف پیامبر ص سخت شگفت زده شده بود گفت:
یا رسول الله چه کسی حاضر است دخترش را به من بدهد؟ من که نه مال دارم نه جمال ، نه حسب دارم نه نسب ، چه کسی دخترش را به من میدهد. کدام دختر ، همسر سیاه پوست بدشکل و فقیری مثل من میشود؟
پیامبرص  به ایشان فرمود : ای جبیر خداوند به وسیله ی اسلام ارزش انسانها را عوض کرد بسیاری افراد در دوره ی جاهلیت بالا بودند و اسلام آنها را پایین کشید ، بسیاری در دوره ی جاهلیت خوار و ذلیل بودند و اسلام آنها را ارزش و منزلت داد.
امروز همه ی مسلمانان با هم برابر و برادرند و…
رسول خدا ص با این جملات جیبر را از اشتباه خود بیرون آورد و به وی پیشنهاد کرد که دختر زیاد بن لبید را که از ثروتمندان مدینه بود ، از وی خواستگاری کند!
جیبر پس از اسرار پیامبر ص نزد زیاد  رفت بعد از مدتی کلنجار با خود خواسته خود را به زیاد بن لبید گفت
زیاد بسیار تعجب کرد و گفت :

- واقعا پیامبر به تو چنین حرفی زده ؟
- بله
- ولی در رسم ما دخترانمان را به هم ردیفان خود و هم شانان خود میدهیم
جیبر که این سخنان را شنید بلافاصله از جای برخواست و از خانه خارج شد
زلفا دختر زیاد  که این سخنان را شنید نزد  پدر آمد و گفت:
- بابا نکند جیبر راست بگوید و واقعا پیامبر ص وی را فرستاده باشد؟
- خب به نظر تو چه کنم؟
- وی را به خانه بیاور و از وی پذیرایی کن و فردا این سخنان را با پیامبر ص در میان بگذار
زیاد چنین کرد .
فردا نزد پیامبر ص رفت :
- یا رسول الله جیبر دیروز نزد من آمد و گفت پیامبر ص فرموده دختر زیاد را برای خود خواستگاری کن ولی ما دخترانمان را به هم شانان خود میدهیم
- ای زیاد جیبر مومن است . این شانیت هایی که گمان میکنی امروز از میان رفته مرد مومن هم شان زن مومنه است .

الخبیثاتُ للخبیثینِ  و الخبیثونَ للخبیثاتِ والطیباتُ للطیبین والطیبون للطیباتِ …
زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک شایسته ی زنانی بدین وصفند و بلعکس زنان پاکیزه ی نیکو لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه ی نیکو لایق زنانی چنینند…
                                                                                         سوره ی نور آیه ی ۲۶


زیاد پس از شنیدن این سخنان به خانه باز گشت و موضوع را برای دخترش نقل کرد:
- دخترم نظر تو چیست:
- پدر به نظر من پیشنهاد رسول خدا را رد نکن .مطلب مربوط به من است و جیبر هرچه هست من باید راضی باشم و…
زیاد زلفا را به عقد جیبر در آورد و از سرمایه ی خود برای آنها منزل و لوازم زندگی تهیه کرد و…

جویبر و زلفا با هم عروسی کردند و به خوشی سر بردند.
جهادی پیش آمد که جیبر با همان نشاطی که مخصوص اهل ایمان است زیر پرچم اسلام در آن جهاد شرکت کرد و شهید شد.

برگرفته از:کتاب داستان راستان_استاد مطهری

موضوعات: بصیرت
 [ 08:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اخلاق پیامبران‏ در قرآن و روایات ...

 

اخلاص‏

آن بزرگواران هرگز انتظارى از احدى نداشتند، در سوره شعراء از آیه 109 تا 180 خلاصه‏اى از پیام چند تن از پیامبران از جمله: حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعیب علیهم السلام را نقل مى‏کند که همه یکصدا مى‏گفتند: «ما اسئلکم علیه مِن أجر ان اجرى الّا على ربّ العالمین» « فرقان، آیه 57» ما از شما مزدى نمى‏خواهیم، پاداش ما تنها بر پروردگار جهانیان است.

پیامبر اسلام نیز انتظارى از مردم نداشت، جز آنکه با اختیار خود راه خدا را انتخاب کنند: «قل ما اسئلکم علیه مِن أجر الّا مَن شاء أن یتّخذ الى ربه سبیلًا» « فرقان، آیه 57»

سود این امر نیز در حقیقت به خود مردم باز مى‏گردد، مانند معلمى که به شاگردان خود مى‏گوید: پاداش تدریس من این باشد که درس را خوب فراگیرید و در این امر کوتاهى نکنید.

و در آیه‏اى دیگر، پاداش رسالت پیامبر، مودّت اهل‏بیت او شمرده شده است.

خداوند خطاب به پیامبرش مى‏فرماید:

«قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فى القربى» « شورى، آیه 23» اى پیامبر! به مردم بگو: من مزدى از شما نمى‏خواهم جز آنکه اهلبیت مرا دوست بدارید.

روشن است که دوستى اهل‏بیت، این رهبران معصوم رمز تداوم راه خدا و انبیاست و پیروى از آنان به سود خود مردم است و اگر در یک جا مزد رسالت، پیوند با اهلبیت و رهبران معصوم علیهم السلام و در جاى دیگر انتخاب راه خدا شمرده شده، به خاطر آن است که هرگز میان راه خدا و راه پیشوایان معصوم جدایى وجود ندارد، همان گونه که میان کتاب خدا و عترت، تا ابد پیوندى ناگسستنى است. کوتاه سخن آنکه انبیا مزد مادّى از مردم نمى‏خواستند و انتظارشان انتخاب و تداوم راه آنان بود:«قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم» «سبأ، آیه 47»

پیامبران نه تنها توقّع مادى از کسى نداشته، وعده مادّیت هم به کسى نمى‏دادند.

در تاریخ مى‏خوانیم: گروهى خدمت پیامبر رسیدند و با وى شرط کردند که اگر به تو ایمان آوردیم حکومت بعد از خود را باید به ما بسپارى. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: این امر مربوط است به خدا نه من.

این تنها پیامبر است که در برابر تمام پیشنهادها و وعده‏هاى مادّى و تطمیع‏هاى غیر قابل وصف مشرکان مى‏فرماید: به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهید و مرا بر زمین و آسمان حاکم کنید هرگز از راهى که مى‏روم باز نخواهم گشت. « سیره ابن هشام، ج 1، ص 265» و این قاطعیّت خود یکى از امتیازات انبیاست.

صداقت‏

انبیا در گفتار و کردار صداقت داشتند. آنها در برابر برخى درخواست‏ها و سؤالات مخالفان، طبق دستور خدا، با صراحت اعلام مى‏داشتند که ما نمى‏دانیم و یا دست ما نیست و خدا مى داند.

از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله درباره روز قیامت سؤال کردند، خداوند فرمود: به آنها بگو:

«انّما علمها عند ربّى» « اعراف، آیه 187» علم روز قیامت فقط نزد پروردگار من است.

همچنین مى‏فرمودند: «قل لا املک لنفسى نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله» « اعراف، آیه 188» من مالک سود و زیان خود نیستم مگر آنچه را خدا بخواهد.

انصاف‏

مکتب انبیا، مکتب انصاف است نه تعصّب. پیامبران، مخالفان خود را به کشف حقیقت دعوت مى‏کردند. از ابتدا نمى‏گفتند شما باطلید و ما بر حق، بلکه مى‏فرمودند: «انّا او ایاکم لعلى هدىً او فى ضلال مبین» یکى از ما و شما بر حق و دیگرى در گمراهى است!

اما دیگران بر اساس تعصّب سخن مى‏گویند: «قالت الیهود لیست النصارى على شى‏ء و قالت النصارى لیست الیهود على شى‏ء» « بقره، آیه 113» یهودیان مى‏گفتند: مسیحیان برحقّ نیستند و مسیحیان مى‏گفتند: یهودیان بر حقّ نیستند.

خیرخواهى‏

در قرآن، در نقل ماجراى پیامبران، از واژه «نصح» به معناى نصیحت و خیرخواهى، فراوان استفاده شده است.

حضرت نوح در برابر انواع سخنان ناروا به قوم خود مى‏فرمود: «ابلّغکم رسالات ربى و أنصح لکم» « اعراف، آیه 62» من پیام‏هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى‏کنم. من خیرخواه شما هستم و شما را نصیحت مى‏کنم.

ساده‏ زیستى‏

از آنجا که بهترین نمونه تبلیغ، تبلیغ عملى است، پیامبران الهى باید با مشکلات توده مردم درگیر باشند تا در عمل الگوى تربیت و استقامت مردم قرار گیرند، ولذا پیامبران همچون مردم زندگى عادى داشتند و در ناگوارى‏ها در کنار آنان بودند و مزه مشکلات را مى‏چشیدند. مسائلى از قبیل گرفتار شدن به دشمن، اذیّت شدن از سوى فرزند نااهل، همسر مخالف، مرض، فقر، یتیمى، استهزا و سایر مشکلاتى که کم و بیش براى افراد دیگر هست براى آنان نیز بوده است و اینک چند آیه در این زمینه نقل و ترجمه مى‏کنیم:

«و جعلنا لهم ازواجاً و ذرّیة» « رعد، آیه 38» ما براى انبیا نیز همچون سایرین زن و فرزند (که قهراً مشکلاتى را به دنبال دارد) قرار دادیم.

«وما ارسلنا قبلک من المرسلین الا انهم لیاکلون الطعام و یمشون فى الاسواق» « فرقان، آیه 20»

پیش از تو پیامبرى نفرستادیم مگر آنکه همچون مردم غذا مى‏خوردند و در بازارها رفت و آمد داشتند.

این زندگى معمولى و ساده در فرهنگ طاغوتى مخالفان مورد سرزنش بود تا جایى که درباره حضرت نوح مى‏گفتند: «ما هذا الا بشر مثلکم یاکل مما تأکلون منه و یشرب مما تشربون» « مؤمنون، آیه 33» او هم انسانى مثل شماست، مى‏خورد از آنچه شما مى‏خورید و مى‏آشامد از آنچه شما مى‏آشامید.

انبیا لباسى همانند لباس عامّه مردم مى‏پوشیدند. در حالى که دیگران مانند قارون، غرق در زینت و تفاخر به میان مردم مى‏آمدند. «فخرج على قومه فى زینته» « قصص، آیه 79»

انبیا از زندگى اشرافى و تجمّلاتى دور بودند. در مورد رسول خدا روایت داریم که ایشان «خفیف المؤنه‏» یعنى کم خرج بود.

اساساً تجمّلات و تشریفات به تدریج انسان را طاغوتى مى‏کند.

حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: خداوند دبدبه و کبکبه‏اى که مردم را با آن تحت تأثیر قرار دهند به پیامبرانش نمى‏دهد و پیامبران از این روش استفاده نمى کنند.

موسى و هارون علیهما السلام با یک حالت بسیار ساده و متواضعانه بر فرعون وارد شدند تا با او سخن بگویند. « نهج‏البلاغه، خطبه 192»

در تاریخ مى‏خوانیم: هنگامى که پیامبر اسلام در میان اصحاب خود مى‏نشست، جلسه را به شکل دایره تشکیل مى‏داد که بالا و پائین نداشته باشد.

در نشست و برخاست و پوشیدن لباس و معاشرت جورى بود که وقتى یک فرد غریب وارد مسجد مى‏شد نمى‏توانست تشخیص دهد کدام یک از آنان پیامبرند.

از نظر شغل، اکثر انبیا اهل دامدارى و کشاورزى بودند و شخصاً چوپانى مى‏کردند. در مسافرت‏ها به هنگام تهیّه غذا شخص پیامبر جمع‏آورى هیزم را به عهده مى‏گرفت.

نه تنها انبیا که شاگردان طراز اول مکتب آنان و جانشینان آنان نیز همین گونه‏ بودند. امام سجاد علیه السلام با کاروان ناشناس به حج مى‏رفت و با مسئول کاروان شرط مى‏کرد که داوطلبانه و با افتخار قسمتى از کارهاى حجّاج را براى رضاى خدا به عهده بگیرد.

درباره حضرت رضا علیه السلام مى‏خوانیم: شخصى وارد حمام مى‏شود و حضرت را نشناخت، به ایشان گفت: بدن مرا کیسه بکش. امام رضا علیه السلام به راحتى و بدون تکلّف قبول کرد و زمانى که آن مرد متوجّه شد طرف او امام رضا علیه السلام است با کمال شرمندگى عذرخواهى کرد اما حضرت فرمود: تا شما را کیسه نکشم دست برنمى‏دارم.


برگرفته شده از menbar1.blog.ir

 

موضوعات: بصیرت
[شنبه 1394-09-21] [ 01:06:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شایعات یازده سپتامبر ...

 

آمریکا و اسرائیل دشمن اسلام و به تعبیر امام (ره) شیطان بزرگ است .

با گذشت ۱۳ سال از واقعه یازده سپتامبر که در آن برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک مورد حمله قرار گرفت، همچنان شایعات بسیاری پیرامون این حادثه وجود دارد.

 

 der-11-september-2001-kopten-ohne-grenzen

 

  • شایعه اول : آیا قران حادثه ۱۱ سپتامبر را پیش بینی کرده است؟

 

 

آیه ای که برای پیش بینی این واقعه در قرآن به آن استناد میشود آیه ۱۰۹ سوره توبه است:
{أفَمَن أسَّسَ بُنینَهُ عَلی تُقویَ مِنَ اللهِ وَرِضوَانٍ خَیرٌأم مَّن أسَّسَ بُنینَهُ عَلَیَ شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَأَنهَا رَبِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللهُ لایَهدِی ألقَومَ ألظالِمین(۱۰۹)}
ترجمه : آیا آنکه بنای خویش بر پرهیزکاری خدا و رضای او پایه نهاده بهتر است یا آنکه بنای خویش برلب پرتگاهی نهاده که فروریختنی است،که ناگهان درآتش دوزخ فرو می ریزد و خداوند ستمکاران را هدایت نمی کند.

استدلالی که در این زمینه ارائه میشود این است که این آیه ۱۰۹مین آیه سوره توبه (مطابق با تعداد طبقات برج ها) است، خود سوره توبه نهمین سوره قرآن (عدد ماه سپتامبر) بوده و در جزء یازدهم قرآن (تاریخ وقوع حمله) قرار دارد. به علاوه گفته میشود که این سوره دارای ۲۰۰۱ کلمه میباشد که سال وقوع حادثه است. در برخی شایعات ادعا شده است که تعداد کلمات تا آیه فوق ۲۰۰۱ کلمه است.  در شایعات اشاره شده که آدرس مراکز تجارت جهانی New York City, No. 108/109 JORF HARR Street است و {جُرُفٍ هَارٍ} در آیه فوق دقیقاً به آدرس این مراکز اشاره دارد.
برج های شماره یک و دو مرکز تجارت جهانی که بیشترین تخریب را در حمله ۱۱سپتامبر داشت، ۱۱۰ طبقه است.

 

سوره توبه نهمین سوره در دهمین جزء قرآن است. تعداد کلمات سوره توبه نیز ۲۴۴۰ کلمه است. لازم به ذکر است که به دلیل تعدد رسم الخط در قرآن، شمارش کلمات سوره های قرآن محل مناقشه است. می توانید با وارد کردن آیات در نرم افزار WORD تعداد کلمات را بشمرید. تا پایان آیه ۱۰۸ تعداد ۱۹۹۶ و تا پایان اصطلاح جرف هار ۲۰۱۳ و تا پایان آیه ۱۰۹ تعداد کلمات ۲۰۲۳ است و هیچکدام ۲۰۰۱ نیستند.

 

در مورد آیه ۱۰۹ سوره توبه نیز باید گفت که آیه مذکور در ادامه آیاتی است که بنیان مسجد ضرار یعنی پایگاه منافقین را زیر سوال برده {والذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا …… (توبه ۱۰۷)} و خطاب به پیامبر اسلام می‌گوبد «هرگز در آن به نماز نایست» {لاتقم فیه ابدا توبه(۱۰۸)} این موضوع ربطی به پیش بینی مرکزی تجاری در آمریکا ندارد.

 

آدرس مراکز تجارت جهانی هیچ وقت در خیابان جرف هار نبوده و اصلاً خیابانی با این نام در نیویورک وجود ندارد. آدرس اصلی را در اینجا ببینید و همینطور با نگاهی به نقشه نیویورک و مکان برج‌ها اطمینان حاصل کنید.

 

 

 

  • شایعه دوم : آیا ارتباطی بین شماره پرواز هواپیماها و یک فونت وجود دارد؟

 

wingding

 

در این شایعه گفته میشود که چنانچه عبارت Q33NY که شماره پرواز هواپیمایی است که در روز ۱۱ سپتامبر به برج های دوقلو اصابت کرد، را با فونت Wingdings بنویسیم نتیجه صحنه حمله به مرکز تجارت جهانی و مسائل مربوط به آن خواهد بود.
مشکل این شایعه این است که شماره پرواز هیچ یک از هواپیماهای ربوده شده که در این حمله مورد استفاده قرار گرفته است Q33NY نبوده!!! شماره پرواز هواپیماهایی که با برجهای دوقلو اصابت کرده اند ۱۱ و ۱۷۵ بوده است.
عده‌ای ادعا کردند که این عدد، شماره ثبت شده دم هواپیما یا شماره ثبت هواپیما است! اما این ادعا نیز درست نمیباشد. هواپیمای “۱۱” با شماره دم “”N334AA ثبت شده است و هیچ یک از هواپیماهای ربوده شده دیگر نیز چنین شماره دمی ندارند. کل این ادعا در اینجا به تفصیل بررسی شده است.

 

 

 

  • شایعه سوم : وقتی یک بیست دلاری را به روش خاصی تا کنیم، تصویر برج های حادثه دیده آمریکا ساخته می‌شود!

 

bill03

 

این شایعه هم توسط افراد متفاوت رد شده است. در واقع تکنیک اوریگامی (کاغذ و تا) اصولاً چیزی را ثابت نمی‌کند و اگر قصد داشته باشیم با تا کردن ۲۰ دلاری به نتایج دلخواه (پیشفرض) برسیم موارد متعددی می‌توان از آن بیرون کشید که وبسایت ابوت (از مشهورترین وبسایت‌های بررسی شایعات) در مطلبی بنام «تصادف یا توهم؟» به شکل طنز به صورت کامل به آن پرداخته و آن را رد کرده است. در تصویری که یکی از کاربران برای ما ارسال کرده نیز می توان با ده هزار تومنی ایرانی به نتیجه مشابهی رسید. اما آیا می‌توان ایران را در این مقوله دخیل دانست؟

 

 

 

  • شایعه چهارم : آیا در دود انفجار برج های دوقلو صورت شیطان دیده شده است؟

 

face1

 

پاریدولیا نام پدیده ای است که باعث می‌شود ما در پدیده های پیرامون خود به دنبال تصاویر آشنا بگردیم. این پدیده‌ی روانشناختی سبب می‌شود محرک‌های مبهم، اغلب تصویر و صدا، با برداشت نادرست، معنی دار و قابل توجه به نظر برسند. مثلاً دیدن شکل‌هایی در ابرها، دیدن تصاویر افراد در ماه، یا پیدا کردن چیزهایی در اسکناس‌ها همه از همین پدیده روانی ناشی می‌شود. در مورد پاریدولیا در اینجا بیشتر بخوانید. همین اتفاق و ادعا در مورد حوادث یازده سپتامبر تکرار شده است.

 

 

 

  • شایعه پنجم: به ۴۰۰۰ یهودی کارمند مرکز تجارت جهانی گفته شده بود که در خانه بمانند. (شایعه مشابهی می‌گوید که ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ یک روز مقدس برای یهودیان بوده و آنها به سر کار نرفته بودند)

 

 

 

این شایعه هم هیچ پشتوانه عقلی و مکتوبی ندارد. آن روز یهودیان بسیاری سر کارشان حاضر و قربانی این حادثه شدند، دولت امریکا و خانواده بازماندگان، اسامی تعدادی از یهودیان قربانی این حادثه را به همراه عکس و مشخصات کامل آنها منتشر کردند.

 

 

 

 

* حرف و حدیث پیرامون این حادثه همچنان وجود دارد. بزرگ نمایی کارشان خوب نیست و ما سعی کرده‌ایم به برخی از سوالات تا حد امکان جواب بدهیم. امیدواریم بتوانیم در آینده با کمک همراهان و مخاطبان سوالات دیگر را نیز جمع بندی نماییم.

 

موضوعات: بصیرت
 [ 01:02:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چند معجره عددی قرآن ... ...

اعجاز عددى قرآن‏

بخشى از اعجاز قرآن، به اعجاز عددى کلمات قرآن مربوط است که بحث بسیار جالب و جذّابى است. در اینجا به چند مورد اشاره مى‏کنیم:

1- کلمه «یوم‏» به معنى روز، 365 بار به تعداد روزهاى سال در قرآن آمده است.

2- کلمه «شهر» به معناى ماه، 12 بار و کلمه «ساعة» 24 بار وارد شده است.

3- کلمات «دنیا» و «آخرت‏» به طور مساوى آمده است.

4- کلمات «رجل‏» به معناى مرد و «مرأة» به معناى زن به یک میزان آمده است.

5- کلمات «ایمان‏» ومشتقاتش با «علم‏» و مشتقاتش مساوى است.

6- کلمه «شیطان‏» و «ملائکه‏» مساوى بیان شده است.

7- کلمات «موت‏» و مشتقاتش با «حیات‏» و مشتقاتش به طور مساوى آمده است.

8- کلمات «نور» و «ظلمات‏» به میزان آمده است.


برگرفته شده از menbar1.blog.ir
موضوعات: بصیرت
 [ 12:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  حسینی (ع) باشیم ...

آیت الله بهجت

موضوعات: بصیرت
 [ 10:49:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  حمایت واقعی از تولید ملی ...

موضوعات: بصیرت
[پنجشنبه 1394-09-19] [ 07:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  امام خمینی (ره) و استکبار ستیزی ...

 

موضوعات: بصیرت
 [ 07:49:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  لزوم وحدت مسلمین ...

وحدت میان مذاهب مختلف بویژه وحدت بین شیعه و سنی از جمله مسایل مورد تاكید امام خمینی (ره) بوده است، چراكه این وحدت می تواند بر اعتلای اسلام و در نتیجه اعتلای تمدن بزرگ اسلامی تاثیرگذار باشد .

البته باید توجه داشت كه وحدت بین ادیان و مذاهب به معنای پذیرفتن عقاید سایر ادیان یا دست کشیدن از عقاید خود نیست؛ بلکه بدین معناست كه نباید بین ادیان و انشعابات دینی نزاع وجود داشته باشد و ضروری است بر روی اشتراکات اتحاد و اتفاق نظر وجود داشته باشد.

 

در برهه ای از تاریخ، اهل تسنن مانند حکومت عثمانی به واسطه قدرتی كه پیدا کرده بودند، علیه شیعه موضع گیری کردند و در برهه ای نیز برخی حکومت های شیعی علیه اهل تسنن موضع گیری کرده اند، اما پس از آنكه در مقاطع مختلف تاریخی نزاع های كوچك و بزرگ میان شیعه و سنی در می گرفت، امام خمینی (ره) صحبت از ضرورت وحدت شیعه و سنی و حتی وحدت جهان اسلام به میان آوردند.

در همین راستا، روایات رسیده از بزرگان تشیع و خاصه ائمه اهل البیت علیهم السلام حاکی از سفارش آن حضرات به حفظ وحدت و در عین حال حفظ حدود حقیقی تشیع است. ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که تفرقه ایجاد نشود و حتی به نماز خواندن پشت سر برادران اهل سنت، جهت تقویت شوکت جهان اسلام سفارش و تشویق كرده اند.

امام خمینی نیز به عنوان معمار و رهبر انقلاب اسلامی ایران درباره ضرورت وحدت شیعه سنی بیانات زیادی داشته اند که از جمله آنها میتوان به این اشاره کرد که فرمودند: «ما با مسلمین اهل تسنن یكی هستیم واحد هستیم كه مسلمان و برادر هستیم . اگر كسی كلامی بگوید كه باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود بدانید كه یا جاهل هستند یا از كسانی هستند كه می خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه و سنی اصلا در كار نیست ما همه با هم برادریم.»

مقام معظم رهبری نیز در سخنان مختلفی در همین رابطه، با اشاره به فهم متفاوت شیعه و سنی درباره واقعه غدیرخم تاکید کردند: «با وجود این، شیعه و سنی در اصل وقوع حادثه غدیر و عظمت شخصیت امیرمۆمنان، هم نظرند و آحاد امت اسلامی، حضرت علی ابن ابیطالب رضی الله عنه  را، نقطه عالی و قله دست نیافتنی علم و تقوا و شجاعت می دانند.»

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با تأکید بر لزوم هوشیاری کامل شیعه و سنی در مقابله با توطئه های تفرقه انگیز افزودند: «اعتقاد عمیق به امامت امیرمۆمنان رضی الله عنه  بعد از نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم پایه اصلی عقیده شیعی است و شیعیان، این اعتقاد و دیگر معارف و علوم درخشان خود را حفظ کرده و خواهند کرد اما به هیچ وجه اجازه نمی دهند که این اعتقاد، در جهان اسلام مایه اختلاف و دعوا قرار گیرد.»

یکی از دلایلی که موجب شده است بحث وحدت در بین مسلمانان از گذشته تا کنون مورد توجه و تاکید بزرگان باشد و حتی سخن از امت واحده اسلامی به میان بیاید این است که وحدت بین شیعه و سنی می تواند سبب اعتلای اسلام و در نتیجه اعتلای تمدن اسلامی شود.

به دلیل همین تاثیرگذاری است که دشمنان همواره سعی کرده اند بحث اختلاف و تفرقه افکنی میان مسلمانان را پیگیری کنند چراکه به خوبی می دانند تشکیل یا تقویت امت واحده اسلامی می تواند برای حکومت های غیردینی و حتی غیراسلامی خطرآفرین باشد.

 

یکی از نکاتی که همواره درباره اسلام گفته شده این است که اسلام دینی است که با فطرت انسان ها سر و کار دارد و بویژه زمانی که مردمی تحت ظلم، ستم، تبعیض و بی عدالتی هستند، اسلام حرف های زیادی برای گفتن دارد و همین امر سبب می شود که انسان ها در صورت پرورش صحیح اسلامی، آگاه تر شوند و در نتیجه مطالباتی داشته باشند که برآورده کردنش برای برخی دولت ها گران تمام شود.

بر همین اساس و به دلیل همین اهمیت فراوان است که می بینیم مبتکر تعیین هفته ای با عنوان هفته وحدت، حضرت امام خمینی (ره) بودند تا توطئه های دشمنان اسلام مبنی بر ایجاد اختلاف میان امت اسلامی و شیعه و سنی را نقش بر آب کنند.

امام خمینی(ره) نظرشان این بود که برادران شیعه و سنی با استفاده از مشترکات فراوانی از جمله قرآن، قبله، شهادتین، نماز و سایر احکام اسلامی در مقابل دشمن مشترک به خصوص آمریکا و اسرائیل بایستند.

تلفیق آموزه های اسلامی با تفکرات اصلاحی و انقلابی، چیزی بود که در نهضت امام خمینی به وضوح مشاهده شد و این مساله، به خودی خود خطر گسترش اسلام را برای مخالفانش خطرناک تر می کرد، چه رسد به اینکه این تفکر بخواهد گسترش یابد، از مرزهای ایران فراتر رود و دیگر مذاهب اسلامی را تحت تاثیر خود قرار دهد.

بر این اساس، امام خمینی برادران اهل سنت را به پرهیز از گرفتار شدن در دام اختلاف و تفرقه توصیه می کردند: «عوامل اجانب كه منافع خود و اربابشان را در خطر می بینند برای تحریك برادران اهل سنت و دامن زدن به برادر كشی، قضیه شیعه و سنی را طرح نموده و می خواهند با شیطنت بین برادران اختلاف ایجاد كنند. در جمهوری اسلامی همه برادران سنی و شیعه در كنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوی هستند. هر كس خلاف این را تبلیغ كرد دشمن اسلام و ایران است و برادران كُرد باید این تبلیغات غیر اسلامی را در نطفه خفه كنند.»

ایشان همچنین تاکید کردند: «من مكرر اعلام كرده ام كه در اسلام نژاد زبان قومیت و ناحیه مطرح نیست . تمام مسلمین چه اهل سنت و چه شیعی برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزایا و حقوق مسلمین اسلامی هستند. از جمله جنایتهایی كه بدخواهان به اسلام مرتكب شده اند ایجاد اختلاف بین برادران سنی و شیعی است . من از همه برادران اهل سنت تقاضا دارم كه این شایعات را محكوم و شایعه سازان را به جزای اعمالشان برسانند.»

ضرورت وحدت میان مسلمانان، دغدغه امروز و دیروز نیست بلکه مدتهاست این دغدغه مطرح است و همواره این انتظار به همراه امیدهای فراوان وجود داشته است که شاید روزی دولتمردان کشورهای اسلامی بیشتر به این مساله و تاثیر آن در شکل گیری یک تمدن بزرگ اسلامی توجه کنند و این مساله را در رفتار و عملکرد خود نیز نشان دهند.

حسین هرمزی

بخش سیاست تبیان

موضوعات: بصیرت
 [ 12:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مدیریت بحران ها ...
امام خامنه اي چگونه با مسئله ليبراليسم برخورد كرده اند؟

قطعاً رهبري يک کشور مي تواند در نحوه جهت گيري نظام به سمت ليبراليسم نقش آفرين بوده و كشور را به پرتگاه ليبراليسم سوق دهد و يا از آن نجات دهد و به همين دليل بود كه حضرت امام خميني ره معتقد بودند كه در صورتي كه آقاي منتظري در جايگاه رهبري نظام جمهوري اسلامي ايران قرار بگيرند كشور را عملا به دست ليبرال ها خواهند سپرد كما اينكه شواهد تاريخي نيز حاكي از اين است كه ليبرال ها نيز كه از صحنه سياسي كشور طرد شده بودند تمام چشم اميد خود را به دوران پس از رهبري حضرت امام خميني ره و آغاز رهبري آقاي منتظري كه در آن مقطع قائم مقام رهبري به شمار مي آمدند دوخته بودند كه با استعفاي آقاي منتظري از اين سمت عملا اميد ليبرال ها به ياس تبديل شد .
ليبراليسم در ايران و برخورد مقام معظم رهبري با آن :
تاريخچه رشد و گسترش ليبراليسم و تفكرات ليبرال به دوران تاريخ معاصر و به ويژه دوران پس از نهضت مشروطه كه ديدگاههاي منور الفكرانه در فضاي جديد به سرعت رو به افزايش يافت باز مي گردد و به باور برخي هم مسلكان معاصر وي ، فروغي را مي توان بنيانگذار ليبراليسم ايراني دانست ( رامين جهانبگلو ، فروغي و بنياد ليبراليسم ايراني ، ترجمه حسين فراستخواه ، نقل از سايت آفتاب ) اما ليبراليسم در تاريخ پس از پيروزي انقلاب اسلامي سرنوشت ديگري يافته و فراز و فرودهاي مختلفي از سر گذرانده . به عبارتي جريانات ليبراليستي در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي و به مدد فرصتي كه حضرت امام خميني ره رهبر كبير انقلاب اسلامي در اختيار يكي از سران مذهبي اين جريان گذاشته و البته در عين حال از وي خواسته بودند تا بدون در نظر گرفتن وابستگي هاي حزبي و تعلقات گروهي ، به اداره كشور بپردازند ، به ناگاه شروع به رشد نموده و زمام امور را در تمامي عرصه هاي اجرايي كشور بر دست گرفت و حتي تلاش كرد تا در مسير قانونگذاري به سبك اسلامي نيز خلل ايجاد نمايد (همچون تلاش براي انحلال مجلس خبرگان قانون اساسي به دنبال آغاز بررسي اصل مربوط به ولايت فقيه در اين مجلس) ولي عدم توانايي اين جريان براي همراهي با ايده هاي انقلابي مردم و رهبر انقلاب كه در جريان استعفاي دولت موقت به دنبال تسخير لانه جاسوسي آمريكا خود را به صورت واضح نشان داد، باعث شد تا به مرور اين جريان از صحنه سياسي كشور حذف شده و ديگربار هرگز نيز نتواند به عرصه باز گردد و حتي برخي تلاشهايي كه در دوران اخير صورت گرفت (همچون مشاركت فعال در انتخابات دوم شوراهاي اسلامي شهر و روستا كه آزادانه در آن شركت كرده و ذره اي با اقبال مردم مواجه نشدند) نيز كمكي به انزواي سياسي آنان نكرد . (براي مطالعه در مورد روند ليبراليسم در ايران رك : ليبراليسم ايراني ، جهاندار اميري ، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي)
بنابر اين جريانات ليبرال در همان آغازين سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي از صحنه كشور حذف شدند ولي آنچه كه در اين ميان باقي مانده و در واقع وقتي سخن از خطر حاكميت ليبرالها به ميان مي آيد بيشتر مربوط به آن مي باشد تفكرات ليبرالي مي باشد كه در قالب هاي اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي و … خود را نشان مي دهند و ممكن است حتي توسط كساني كه ظاهرا ارتباطي با جريانات ليبراليستي نداشته باشند و گاه به صورت ناخواسته اشاعه پيدا كند و آنچه كه در دوران رهبري مقام معظم رهبري در زمينه گسترش ليبراليسم ممكن است مطرح شود در واقع مربوط به همين مساله مي باشد . از طرفي با بررسي دوران رهبري مقام معظم رهبري در مي يابيم كه اگر چه جريانهاي منتسب به ليبراليسم همچنان در اين مقطع منزوي هستند اما تفكرات ليبراليستي در سه قالب اقتصادي ، سياسي و فرهنگي به شدت فعال مي شود كه اولي بيشتر در دوران موسوم به سازندگي رخ مي نمايد و بعد سياسي در دوران موسوم به اصلاحات بيشتر نمود پيدا مي كند و بعد فرهنگي هم در هر دو مقطع فعال بوده است .
اما در مورد نوع برخورد مقام معظم رهبري با هر يك از جلوه هاي افكار ليبراليستي مذكور بايد بدانيم كه ايشان نه تنها در مواجهه با اين افكار سكوت نكرده اند بلكه به عنوان رهبر و كشتيبان انقلاب اسلامي دست به اقدامات مفيدي در اين زمينه زده اند كه توجه به برخي از فرمايشات معظم له در اين مقطع حاكي از اقداماتي است كه ماهيت آن درواقع تقابل با حاكميت چنين تفكراتي مي باشد كه در ادامه به تفكيك مي آيد :
1 - مقام معظم رهبري و ليبراليسم اقتصادي :
مقام معظم رهبري در برابر ديدگاههاي اقتصاد ليبرال كه در دوران پس از دفاع مقدس و به ويژه در دوران دولت سازندگي به شدت وارد جامعه شده و تلاش مي كرد تا مسير توسعه و پيشرفت جمهوري اسلامي ايران را از كانال ليبراليسم اقتصادي غربي هدايت كند به طراحي و اجراي برنامه هايي پرداختند كه ضمن توسعه و پيشرفت كشور مضرات ديدگاههاي ليبرالي نيز حداقل كمتر دامنگير جامعه ما گردد . ايشان در اين زمينه ضمن توجه دادن مسئولان كشور به اقتصاد اسلامي كه از جمله اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي نيز مي باشد بر سالم سازي محيط اقتصادي ، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض ، توامان بودن عدالت اجتماعي با توسعه و پيشرفت اقتصادي و در نهايت لزوم طراحي و استفاده از الگوي ايراني اسلامي پيشرفت به جاي تكيه بر الگوهاي وارداتي غربي به عنوان راه حل اساسي مقابله با ديدگاههاي اقتصادي ليبرال كه به بهانه پيشرفت و توسعه كشور خود را بر دست اندركاران امر تحميل مي كردند تاكيد داشته و دارند :
« اقتصاد كشور بايد براساس‌ برنامه‌ها و سياستهايي‌ كه‌ در داخل‌ كشور تنظيم‌ و ترسيم‌ شده‌، شكوفا گردد و نه‌ با تسليم‌ شدن‌ در برابر توصيه‌هاي‌ بانك‌ جهاني‌ و صندوق‌ بين‌المللي‌ پول»‌. ۱۰/۰۴/۱۳۸۰
«هر روش، توصيه و نسخه اقتصادي كه اين دو هدف را تأمين كند مورد قبول است و هر طرح و بحث ديگري كه به افزايش ثروت ملي و عدالت اجتماعي بي توجه باشد، به درد كشور و مردم نمي خورد .» (۱۳۸۵/۱۱/۳۰)
«فلسفه‏ي وجودي ما، عدالت است. اين كه ما برنامه‏ي رشد اقتصادي درست كنيم و بگذاريم بعد از حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادي، به فكر عدالت بيفتيم، منطقي نيست. رشد اقتصادي بايد همپاي عدالت پيش برود؛ برنامه‏ريزي كنند و راهش را پيدا كنند. حالا عدالت چيست؟ البته ممكن است درمعنا كردن عدالت، افرادي، كساني يا گروههايي اختلاف نظر داشته باشند؛ اما يك قدر مسلّمهايي وجود دارد: كم كردن فاصله‏ها، دادن فرصتهاي برابر، تشويق درستكار و مهار متجاوزان به ثروت ملي، عدالت را در بدنه‏ي حاكميتي رايج كردن – عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها – مناطق دوردست كشور و مناطق فقير را مثل مركز كشور زير نظر آوردن، منابع مالي كشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالك اين منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهاي عدالت است كه بايد انجام بگيرد.»(۲۹/۳/۱۳۸۵)
«فساد مالي‌ و اقتصادي‌ در مسؤولان‌، موجب‌ گسترش‌ آن‌ به‌ بدنه‌ اقتصادي‌ و كل‌ كشور خواهد شد». (10/4/1380)
«مبارزه‌ قاطع‌ با فساد اقتصادي‌ و مالي‌ زمينه‌ساز احساس‌ امنيت‌ براي‌ سرمايه‌گذار سالم‌ است»‌. (۱۰/۰۴/۱۳۸۰)
راه‌ حل‌ مشكلات‌ كشور از لحاظ اقتصادي‌ افزايش‌ توليد و كاهش‌ مصرف‌ است‌ و دشمن‌ نيز با آگاهي‌ از اين‌ مسئله‌ سياست‌هاي‌ خود را در ايجاد موانع‌ و مشكلات‌ مختلف‌ و انواع‌ خباثت‌ها در صحنه‌ خارجي‌ و نيز ترويج‌ قاچاق‌ و اجناس‌ لوكس‌ بوسيله‌ عوامل‌ داخلي‌ خود متمركز كرده‌ است‌ اما با اين‌ وجود دولت‌ اسلامي‌ موفق‌ به‌ حل‌ بسياري‌ از مشكلات‌ شده‌ است‌ و ان‌شاءالله‌ با همراهي‌ مردم‌ و مسئولين‌ خباثت‌هاي‌ دشمن‌ بي‌اثر خواهد شد.» (۰۸/۱۰/۱۳۷۲)(نقل از سايت راسخون ، مروري بر ديدگاهها و راهبردهاي اقتصادي مقام معظم رهبري(مد ظله العالي) .

همانگونه كه مشاهده مي شود بسياري از ديدگاههايي كه توسط مقام معظم رهبري ارائه مي شود همچون همراهي عدالت اجتماعي با پيشرفت اقتصادي ، صرفه جويي ، مبارزه با مفاسد اقتصادي ، استفاده از الگوهاي بومي و اسلامي ايراني پيشرفت و … در تعارض آشكار با ايده هاي ليبراليسم اقتصادي و در واقع با هدف تقابل با آنها مطرح شده است .


2 – مقام معظم رهبري و ليبراليسم سياسي :
جلوه سياسي افكار ليبراليستي در دوران پس از 2 خرداد 76 كه اصطلاحا دوران اصلاحات ناميده شد به شدت اوج گرفت و با طرح شعارهايي همچون جامعه مدني ، آزادي و … ، گسترش مطبوعات و … نمود بيشتري به خود گرفت و به دليل عدم شفاف سازي نسبت به اين مفاهيم توسط مبدعان آن ، مورد سوء استفاده فراواني قرار گرفت و تلاشهاي فراواني شد تا از فرصت ايجاد شده به القاي تفكرات ليبراليستي در حوزه سياست پرداخته شود كه برخي از آنها به دليل ناسازگاري با فرهنگ ديني و انقلابي مردم ايران مي توانست در نهايت به هرج و مرج سياسي منجر گردد و از طرفي سردمداران و طراحان اين شعارها نيز حاضر به ابهام زدايي از شعارهاي خود نبودند . در اين مقطع بود كه مقام معظم رهبري با طرح مفهوم «مردم سالاري ديني» و نيز طرح موضوعاتي همچون آزادي ، حقوق بشر ، جامعه مدني به تبيين اين مفاهيم از منظر اسلام و انقلاب اسلامي ، تفاوتهاي آنها با انواع غربي و شرقي و نيز امتيازات نمونه هاي بومي آن نسبت به مشابهات ديگر آن پرداختند .


3 – مقام معظم رهبري و ليبراليسم فرهنگي :
ليبراليسم فرهنگي نيز از جمله تفكرات ليبراليستي بود كه به دنبال پايان جنگ تحميلي و فراهم شدن فضا براي روشنفكر نمايان از فرنگ برگشته به ايران ، به شدت فعال شد و در واقع به ابزاري براي مبارزه دشمنان نظام اسلامي با انقلاب اسلامي تبديل شد كما اينكه يكي از فعالان اين عرصه در اين زمينه در آن مقطع چنين گفته بود : ما با جمهوري اسلامي، مبارزه سياسي نخواهيم كرد، بلكه كار ما صرفاً فرهنگي و اصولاً استراتژي جديد ما مبارزه فرهنگي است. ما بايد بينش و فرهنگ مردم را عوض كنيم تا جمهوري اسلامي ساقط شود. (شجاع الدين شفا، نويسنده ضد انقلاب در خارج از كشور، كتاب هويت ص 19 به نقل از پايگاه اطلاع رساني حوزه)
تفكرات ليبراليستي فرهنگي مهمترين تفكراتي بود كه هم در دوران سازندگي و هم در دوران اصلاحات به شدت فعال شده بود و به ويژه در دوران اخير با طرح موضوعاتي همچون تساهل و تسامح فرهنگي به شدت به تزريق باورهاي ليبراليستي در فضاي فرهنگي جامعه مشغول شده بود . در اين ميان مقام معظم رهبري از همان آغازين روزهاي اشاعه اين تفكرات با طرح موضوعاتي همچون تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي به مقابله جدي با اين پديده شوم و نامبارك برخاستند و در دوران اخير نيز با طرح موضوع ناتوي فرهنگي خواستار مقابله با امواج آن شدند كه گذري به ديدگاههاي معظم له در اين زمينه گوياي ديدگاههاي ايشان در تقابل با اين موج ضد فرهنگي دارد :
مقام معظم رهبري، در همان ماه هاي آغازين دولت سازندگي، خطاب به مسئولين مربوطه فرمودند:
در حال حاضر، يك جبهه بندي عظيم فرهنگي كه با سياست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سيلي راه افتاده، تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامي نيست، بسيج عمومي هم در آن جا هيچ تأثيري ندارد. آثارش هم به گونه اي (است) كه تا به خود بياييم گرفتار شده ايم. (مقام معظم رهبري، 7 آذر 1368)
امروز به نظر من، از همه خطرناك تر در داخل، روش هاي فرهنگي است. . . از اساسي ترين مسايل ما، مسايل فرهنگي است و من احساس مي كنم كه در زمينه ي اداره ي فرهنگ اسلامي اين جامعه داريم دچار يك نوع غفلت و بي هوشي مي شويم - يا شده ايم - كه بايستي خيلي سريع و هوشيارانه آن را علاج كنيم. (مقام معظم رهبري، 14 آذر1369)
آن طور كه من احساس كرده ام و از مجموع كارهايي كه دارد مي شود، فهميده ام، اين است كه حمله ي همه جانبه اي سازماندهي شده است. . . آن كاري كه مي خواهند بكنند، اين است كه پشت جبهه ي انقلاب را كلاً در بازوهاي خودشان بگيرند، پشت جبهه ي انقلاب مردمند، خط مقدم مسؤولانند، بعد وابستگان شديد به مسئولين، بعداً هم خيل انبوه آحاد ملت، اين ها فكر كردند كه اگر ما بتوانيم كمندي دور اين خيل انبوهي كه پشت سر مسئولين بيندازيم و اين ها را در اختيار بگيريم، همه چيز حل خواهد شد. . . احساس مي شود كه در سينما، در مطبوعات، حتي در راديو تلويزيون - كه متعلق به دولت است، اما بالاخره عناصر آن طوري در آن جا حضور دارند - در سالن هاي فرهنگي، در جشنواره ها و در جابه جاي مناطق فرهنگي، يك بخش يا يك مهره از آن مجموعه در آن جا حاضر است و دارند كار مي كنند. . . اما حالا سياسي اش هم كرده اند. . . اين كار، كار بسيار خطرناكي است.
البته خطرناكي كه مي گوييم، نه اين كه بي علاج يا صعب العلاج است، نه بسيار سهل العلاج است، به شرط اين كه بيمار و طبيب احساس كنند كه بيماري هست، اگر احساس كردند بيماري است، آن وقت ديگر صعب العلاج نيست، خيلي سهل العلاج است، خطر آن جاست كه من و شما نفهميم كه چنين چيزي وجود دارد و من دارم الان عرض مي كنم ما فرهنگي هستيم، ما اهل تشخيص فرهنگي هستيم، انساني كه در يك فضاي فرهنگي استشمام مي كند، لازم نيست دست بزند يا ببيند تا چيزي را بفهمد، امروز براي من كاملاً محسوس است. اين را هم روزنامه نگاران ما، هم راديو تلويزيون ما و هم دستگاه هاي تبليغاتي ما - مثل وزارت ارشاد و سازمان تبليغات اسلامي و آموزش و پرورش و ديگران - بدانند، امروز مسئله اين است. (مقام معظم رهبري، 23 مرداد 1370)
اين مسئله تهاجم فرهنگي كه ما بارها روي آن تأكيد كرده ايم، واقعيت روشني است. با انكار آن ما نمي توانيم اصل تهاجم را از بين ببريم. تهاجم فرهنگي را نبايد انكار كرد، وجود دارد. به قول اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه)، «من نام لم ينم عنه»، اگر شما در سنگر خوابت برد، معنايش اين نيست كه دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است، تو خوابت برده، سعي كن خودت را بيدار كني، ما بايد توجه داشته باشيم كه انقلاب فرهنگي در تهديد است كما اين كه اصل فرهنگ ملي و اسلامي ما در تهديد دشمنان است. . . ما نبايستي چيزي را كه روشن و واضح است، انكار كنيم. در دانشگاه، در بيرون دانشگاه، حتي در رسانه هاي جمعي ما، در كتاب هايي كه مي نويسند، در ترجمه هايي كه مي كنند، در شعرهايي كه مي سرايند، در برنامه هاي فرهنگي علي الظاهر بي ارتباط به ما كه در دنيا وجود دارد و خبرش را قاعدتاً شما آقايان - كه عناصري فرهنگي هستيد - مي شنويد، همه جانبه آرايش نظامي فرهنگي بسيار خطرناك عليه انقلاب درست شده است و وجود دارد. . . امروز دشمن در مقابل وضع كنوني ما آن ژست و آرايش نظامي صد سال يا پنجاه سال پيش را به خود نمي گيرد. ما بايد آرايش جديد دشمن را بشناسيم، اگر نشناختيم و خوابيديم از بين رفته ايم. (مقام معظم رهبري، 20 آذر .1370)
در پايان اين بخش لازم به تذكر است كه به طور كلي مراجعه اي به ديدگاههاي مقام معظم رهبري در زمينه تفكر ليبراليسم نشان مي دهد كه ايشان از جمله مهمترين منتقدان اين تفكر غلط هستند و بيشترين تاثير را در ناکارامدي تسلط آن بر کشور پس از حضرت امام (ره) داشته اند. بنابر اين كسي كه چنين ديدگاهي نسبت به اين ايدئولوژي دارد را نمي توان عامل حركت كشور به سمت اين تفكر و ايدئولوژي دانست :
ليبرال دمكراسي غرب كه يك روز گفته مي شد اوج تكامل فكر و عمل انسان است و بالاتر از آن چيزي وجود ندارد امروز به دست خود , خودش را رسوا كرده است اين ليبراليسم همان چيزي است كه امروز ماجراي افغانستان و سالهاست مساله فلسطين را به وجود آورده است , اين اومانيسم دروغين غرب همان چيزي است كه پنجاه سال ملت فلسطين را نديده مي گيرد.( بيانات رهبر انقلاب در ديدار جوانان استان اصفهان 12/8/80)
ليبراليسم غربي و كمونيسم و سوسياليسم و غيره همه امتحان خود را داده و ناتواني خود را ثابت كرده‏اند امروز هم مانند گذشته اسلام تنها نسخه شفابخش و فرشته نجات است(بيانات مقام معظم رهبري‏در مراسم گشايش هشتمين اجلاس سران كشورهاي اسلامي‏ 1376/09/18)

نگذاريد الگوهاي لائيك يا ليبراليسم غربي يا ناسيوناليسم افراطي يا گرايشهاي چپ ماركسيستي خود را بر شما تحميل كند.اردوگاه شرق چپ فرو ريخت و بلوك غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خيري براي آن متصور نيست.گذشت زمان به زيان آنها و به سود جريان اسلام است.هدف نهائي را بايد امت واحده‌ي اسلامي و ايجاد تمدن اسلامي جديد بر پايه‌ي دين و عقلانيت و علم و اخلاق‌ قرار داد(بيانات در نخستين اجلاس بيداري اسلامي 1390/06/26)
ليبراليسم منحرف غربي كه امروزه ملتهاي اروپا و آمريكا در فضاي آلوده‏ي آن دست و پا مي‏زنند و اخلاق و فضيلت و روابط انساني و اساس خانواده و پيوند نسل جديد را با پدران و مادران و به طور كلي معنويت و ايمان خود را در سايه‏ي شوم آن فاني شده مي‏يابند در ميدان سياست و اقتصاد توقعات نا مشروعي را از نظام اسلامي و مسؤولان بلند پايه‏ي آن مطرح مي‏كند وظيفه‏ي مجلس شوراي اسلامي در مرتبه‏ي اول ايستادگي در برابر اين توقعات و پاي فشردن بر راه روشن و صراط مستقيم اسلام و انقلاب اسلامي است و اين مهمترين توقع اينجانب و ملت بزرگ و شجاع ايران از نمايندگان منتخب مردم است (پيام به مناسبت افتتاح دوره پنجم مجلس شوراي اسلامي 12/3/75)
هيچ لزومي ندارد كه ما به ليبراليسم قرن هجدهم اروپا مراجعه كنيم و دنبال اين باشيم كه «كانت» و «جان استوارت ميل» و ديگران چه گفته اند! ما خودمان حرف و منطق داريم….(ديدار با اساتيد ودانشجويان دانشگاه مدرس ، 24/6/77)
ولى امر مسلمين با اشاره به شكست و ناتوانى ليبراليسم غربى، كمونيسم، سوسياليسم و ديگر مكاتب بشرى در حل مسائل و مشكلات جوامع انسانى فرمودند: امروز هم مانند گذشته، اسلام تنها شفابخش و فرشته نجات بشر است بشرط آن كه چهره نورانى و بى‌پيرايه اسلام، از وراى تصوير تيره‌اى كه دوستان نادان و غافل، كج‌فهميها و سودطلبى‌هاى برخى خوديها و بويژه تبليغات ظريف و موذيانه دشمنان ترسيم كرده است، ديده و شناخته شود.

موضوعات: بصیرت
 [ 11:45:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ... خانواده و فضای مجازی ... ...

نقش خانواده در رویارویی با آسیب های اجتماعی جنگ نرم

مقدمه :

خانواده بزرگترین و تاثیر گذارترین واحد تربیتی در جوامع به شمار می آید.به طوری که این نهاد میتواند منشاء تحولات عظیم فردی – اجتماعی و رشد ارزش های انسانی در میان اعضا باشد.خانواده مهمترین نهادی است که فرد در آن پرورش میابد.بنابراین سرمایه گذاری و افزایش تسهیلات رفاهی ، آموزشی، مشاوره ای ،بهداشت و سلامت، و توجه هرچه بیشتر به خانواده در دستور کار دولتها ،نهادها و همه ی افراد نیک اندیش قرار گرفته است.

 

اهمیت و جایگاه خانواده:

تدبیر الهی در آفرینش بر این تعلق گرفته است که تنها شهوت ، میان زن و مرد حاکم نباشد و عشق به خانواده متولد شود.سپس برای تربیت آدمی محفلی ایجاد گردد که هر یک از آن دو، خود در آن به تکمیل شخصیت نایل آیند، و هم کانونی برای پرورش نسل آینده و جامعه گردند.از سویی شکل و ساختار خانواده ها ، همچنین طرز ارتباط هر یک از اعضای خانواده با یکدیگر و جامعه ای که خانواده در آن به سر می برد در تمام موارد یکسان نیست.بنا براین تاثیر خانواده ها در افراد جامعه  و حتی فرزندان  مختلف است.گاهی والدین آگاهانه چیزهایی به کودک می آموزند، اما در موقعیت های متعدد دیگر ، کودکف خود از روش رفتار والدین چیزهایی را فرا میگیرد که خود آنها متوجه نیستند.کودک در خانه تجارب فراوانی کسب میکند.از طریق این محیط کوچک است که با محیط بیرون  آشنا میگردد. و با کودکان دیگر و بزرگسالانی که با او تماس دارند رفت و آمد میکند.بنابر این کودک یاد میگیرد که کارها را با هیجان انجام دهد.کودک علاوه بر این از مشاهده رفتار والدین ، به تدریج آنها را میشناسدو همین طور راه و رسم زندگی و مهارت های زندگی را نیز با تقلید از آنها یاد میگیرد.مثلا اگر همیشه پدرش با خشونت رفتار کندیا با ملدرش دعوا و مشاجره داشته باشد، به نظر او همه مادرها و پدرها همین وضع را دارند.و او آنچه نسبت  به پدر و مادر کسب میکند به دیگران تعمیم میدهد.محیطی که کودک در آن تعلیم میابد و رشد میابد، مهمترین نقش را در چگونگی رفتار دوران کودکی او دارد.از آن مهمتر ، این محیط عمیق ترین تاثیر را در رفتار عمر جوانی او نیز خواهد گذاشت.

 

خانواده و آسیب های اجتماعی:

بررسی آسیبهای اجتماعی و روانی پدیده های گروه های ضد فرهنگ و ضد ارزش نشان میدهدکه ظهور گروه های رپ ، راک،هاردراک،هوی متال،…. که در ابتدا واکنشی اعتراض آمیز به فناوری پیشرفته و مدرنیسم غرب بود و تا حد توصیه به زندگی  به شیوه ی قبایل ابتدایی و بی توجهی به سنت ،اخلاق و بریدن تمام قید و بند های زندگی اجتماعی پیش رفت.به این معنی است که انسان غربی با  وجود تمام شعار های  جذاب مکاتب سیاسی و اجتماعی عملا به پوچی و نوعی تناقض حل نشده ی درونی رسیده است که زندگی را برایش ملال آور نموده است.

دنیای امروز دنیای رنگ و نور و صداست و اهرم های جدی قدرت در دهکده جهانی در اختیار دنیای انفورماتیک است. و تمدن های مسلط میدانند چگونه با استفاده از سیستم های قوی ارتباطی و شناخت مبانی نظری روان کاوی،بر جان و روح انسان ها مسلط شوند.فیلم ها و نرم افزارهای چند رسانه ای غرب از ابزارهای مهم هالیوود در تخدیر فرهنگی جوامع و تغییر ارزش های بومی و فرهنگی ملت هاست.

در حال حاضر با وجودی که انسان از لحاظ علم و فناوری و صنعت به بالاترین رشد خود رسیده است،از نظر اخلاق روز به روز بیشتر سقوط میکندو آنگاه در آشفته بازار بحران معنا و هویت است که این گروه ها ، قدرت ابراز وجود پیدا میکنند و در صدد کشاندن جوانان معصوم به دام رفتارهای خلاف هنجارهای اجتماعی ، خوناشامی،خشونت،اعتیاد و زوال تمام ارزش های اخلاقی و حتی انسانی میشوند.بنابراین در چنین شرایطی نا آشنایی با شیوه های مدرن و جذاب تبلیغی ، همانا امکان پاسخ گویی و ارتباط با نسل جوان برای انتقال فرهنگ ارزشی به آنها از ما سلب  خواهد شد.

تاکیدات مقام معظم رهبری در خصوص جنبس نرم افزاری و استفاده مناسب از هنر متعهد میتواند راهکار موثری در مقابله با این تهدید خطرناک ، و درمان آسیب های اجتماعی جنبه های پلید و شوم  فناوری روز به ویزه اینترنت که در پی می آید ،باشد.

 

آسیب های اجتماعی – خانوادگی اینترنت:

1-      افسردگی و انزوا:

کاربران بیشتر ترجیح میدهند در فضای آرام و خلوت از اینترنت استفاده کنندتا هم بهتر بتوانند از مطالب ان بهره ببرند ، و هم با تمرکز و سرعت بیشتر از اتصالات طولانی مدت جلوگیری کرده هزینه های حاصل از آن را کاهش دهند.اما این خلوت گزینی در طولانی مدت ،برخی مشکلات روانی مانند گوشه گیری و در نهایت افسردگی را در پی دارد.کیسلر و همکارانش معتقدند:” بسیاری از روان شناسان این نگرانی را داشته اند که آسانی ارتباط های اینترنتی، چه بسا افراد را وا میدارد تا آنان زمان بیشتری را به تنهایی بگذرانند و به صورت آن لاین با غریبه ها صحبت کنند.همچنین با برقراری ارتباط سطحی، این کارها را به قیمت از دست دادن گفت و گو های رو در رو و ارتباط های دوستانه و فامیلی انجام میدهند.بنا به برخی از پژوهش های پیمایشی،ارتباط های اجتماعی از طریق اینترنت،ضعیف تر از ارتباط های واقعی استو در دراز مدت ، به انزوای اجتماعی فرد میانجامد.

 

2-      بازداری زدایی:

گمنانی و نامرئی بودن کاربران از دیگر ویژگی های روابط اینترنتی است که موجب پیدایش آسیب های جدی اخلاقی و روانی  در افراد میشود.در فضای سایبری شخص میتواند هر نقابی را بر خود بپوشاند و بدین وسیله هر چه میخواهد بگوید.بگوید و هر کاری که میخواهد انجام دهد.بدون این که ترس از شناسایی یا رسوا شدن داشته باشد.این ویژگی موجب کاهش خویشتن داری و بازدارندگی کاربران در برابر اعمال ناهنجار اخلاقی و ضد اجتماعی خواهد شد.هدف از اجرای بسیاری از مجازات ها در سطح جامعه ، ایجاد حس بازدارندگی در میان افراد جامعه به ویژه مجرمان و افراد دارای حالت های خطرناک است.این صفت روانی به سبب ظرفیت بالای ارتکاب جرم در فضای سایبری کاهش پیدا کرده و موجب ارتکاب گسترده ی بعضی جرایمبه ویژه جرایم سایبری و جرایم جنسی مجازی شده است.چنان چه این صفت در میان افراد جامعه کم رنگ شود.احساس بازدارندگی در افراد کاهش میابدو چه بسا در کثرت ارتکاب جرایم میان مردمی تاثیر به سزایی دارد.

 

3-      بحران هویت و اخلال در شکل گیری شخصیت:

عناصر سه گانه هویت یعنی :شخص،فرهنگ و جامعه.هر یک در تکوین شخصیت فردنقش مهمی را ایفا میکنند.هویت شخصی ،ویژگی بی همتای شخص را نشان میدهد.هویت اجتماعی در پیوند با گروه ها و اجتماعات مختلف قرار گرفته و شکل گیری آن متاثر از ایشان است.و در نهایت هویت فرهنگی بر گرفته از باور هایی است که در عمق وجود فرد به واسطه ی تعامل او با محیط پیرامون و آموزه های آن ،از بدو تولد تا کهنسالی جای گرفته است.

از آنجا که فضای سایبری صحنه ای فرهنگی و اجتماعی استکه فرد خود را در موقعیت های متنوع ، نقش ها و سبک های زندگی قرار میدهد ، خود زمینه ای است برای آسیب پذیری شخصیت کاربر که در نتیجه، موجب چند شخصیتی شدن کاربر میشود.در فضای سلیبری بیش از آن که هویت ظاهری آن مطرح گردد ،درون مایه های افراد بروز میکند.هر کس در صدد بیان علاقه مندی و عقاید خویش است.و از این روست که ساختار  و چینش پایگاه های شخصی weblog به گفته میلر نشان از شخصیت آن کاربر است.مطرح نشدن هویت شخصی و مشخصات فردی در اینترنت موجب تقویت شخصیت های چند گانه و رشد و استحکام آن میگردد.

جوانان در این محیط  از آسیب پذیری بیشتری برخوردارند و به ویژه در دورانی که هویت آنان شکل میگیرد این خطر پر رنگ تر میشود.محمد عطاران معتقد است که با امکانات و گزینه های فراوانی  که رسانه های عمومی از جمله اینترنت در اختیار جوانان میگذارند، آنان همواره با محرک های جدید  و انواع مختلف رفتار آشنا میشوند.چنین فضایی هویت نا مشخص و پیوسته متحولی را  می آفریند.به ویژه برای نسلس که در مقایسه با نسل قبل با محرک های فراوانی مواجه است.همچنین از طریق رسانه های جمعی ، افراد ،خط مفروض میان فضای عمومی و خصوصی را تجدید سازمان می کنند. و این مکانی است که جوانان فعالانه از آن بهره می برنند.جوان، به خصوص در دوران بلوغ که مرحله شکل گیری هویت  اوست  و همواره به دنبال کشف ارزش ها و درونی کردن آن ها میباشد، با اینترنت و با حجم گسترده و حیرت انگیز و گوناگون اطلاعات مواجه میشود و ناچار است که در این دنیای مجازی ، هویت خود را از طریق جست و جو پیدا کند و بدین سان ممکن است برخی و شاید تعداد زیادی از نوجوانان را در اینترنت گم کنندو دوران هویت یابی خود را پیش از پیش با بحران سپری نمایند.

از سوی دیگر گاهی برخی از ویژگی های شخصیتی مانند:سن، تحصیلات ،محل سکونت،و حتی جنسیت در اینترنت از بین میرود.به عنوان مثال بسیاری از انسان هایی که در اتاق های گپ زنی مشغول میشوند با مشخصات غیر واقعی ظاهر شده و از زبان شخصیتی دروغین که از خود ساخته اند و آن را به مخاطب یا مخاطبان خود معرفی کرده اند صحبت میکنند و با این حال همین شخصیت های نا شناس تاثیرات مختلفی بر یکدیگر دارند.

 

4-      اعتیاد مجازی:

اعتیاد مجازی ،استفاده بیش از حد از اینترنت است.تا آن جا که بدون استفاده از آن فرد احساس کمبود میکند و روابط او با محیط متاثر از استفاده ی مکرر و دیوانه بار فرد شده و از حالت عادی خارج میشود.

نبود روابط پایدار و صمیمی با دیگران ، نداشتن اعتماد به نفس  و به طور کلی شکست در عرصه های گوناگون زندگی، زمینه را برای اعتیاد افراد به اینترنت فراهم میکند.نتایج پژوهش یانگ در این زمینه نشان داد  که یکی از دلایل اصلی اعتیاد به اینترنت در افرادی که روابط عمومی کمتری دارند، به دست اوردن کمک های اجتماعی است. زیرا حمایت های اجتماعی با اعمالی چون ورود به اتاق گپ زنی در میان اعضا در فضای سایبر زودتر به وجود می آید.

این اختلال روانی در کشورهایی که استفاده از اینترنت آسان و ارزان بوده ، بسیار چالش زا است.تا آنجا که نهاد های مختلف را در گیر کرده.در  کشوری مثل آمریکا تعداد معتادان به اینترنت از تعداد سایر معتادان بیشتر است.تا جایی که بعضی معتادان 18ساعت از وقت روز خود را در اینترنت صرف میکنند.این در آمریکا به قدری فاجعه بار است که کلیساها و پیشوایان مذهبی با فریادهای کمک خواهی زن و شوهر ،یا یکی از آنها برای رهایی از این نوع اعتیاد مواجه هستند.موسسه های مشاوره ای مسیحی در حال تدوین مشاوره های اعتیاد به اینترنت هستند.پیامد های استفاده زیاد از اینترنت ،نتایج و پیامدهای زیان بخشی برای فرد و جامعه در پی داشته و آسیب های شدید جسمانی / مالی / خانوادگی /اجتماعی و روانی به همراه دارد.

افزون بر کناره گیری های اجتماعی یکی از پیامد های اعتیاد اینترنتی مشکلات آن و تاثیرات آن بر روی روابط زناشویی، فرزندان و والدین است.امروزه اصطلاح “بیوه ی اینترنتی"به همسر معتاد به اینترنت اطلاق میشود.امار نشان میدهد که اعتیاد به اینترنت میتواند منجر به فروپاشی خانواده و طلاق شود.شاید باور این که شخصی همسر خود را به خاطر رابطه با فرد دیگر در اینترنت ترک میکند برای کسانی کهبه اینترنت اعتیاد پیدا نکرده اند وحشتناک به نظر برسدولی این مسئله هر روز در دنیای اینترنت  اتفاق می افتد.یانگ معتقد است که اگر چه تنها زمان در تعریف اعتیاد به اینترنت تعیین کننده نیستولی عموما معتادان بین 40 تا 80 درصد از وقت خود را با جلساتی که ممکن است هر کدام تا بیست ساعت طول بکشدصرف میکنند و این کار باعث میشود تختلالاتی در میزان و زمان خواب کاربر به وجود آید.در موارد شدید حتی قرص های کافئین برای تسهیل زمان طولانی ” در اینترنت بودن ” مصرف میشود.این اختلال خستگی بیش از اندازه در بدن ایجاد میکند که کارکرد درسی و شغلی را تحت تاثیر قرار میدهد.و ممکن است نظام ایمنی بدن را ضعیف کند.و فرد نسبت به بیماری ها آسیب پذیری بیشتری پیدا کند. افزون بر این به دلیل عدم ورزش و حرکات مناسب مشکلات عصب های مچ و درد پشت، چشم درد و مانند آن به وجود می آیند.در مواردی اعتیاد به اینترنت باعث از دست دادن شغل هم شده است.

 

5-      انحرافات اخلاقی و جنسی:

از جمله آثار مخرب فضای مجازی ، به وجود آمدن اختلالات و انحرافات جنسی است. اینترنت به دلیل رویکرد آزاد اندیشی در روابط جنسی از سوی گردانندگان اصلی آن (غرب و به ویژه آمریکا) و نگرش تجاری نسبت به مسائل جنسی، موجب پدید امدن هرزگاری po rnography   و هنر پلید شهوانی و رواج سرسام آور آن گردیده است.این پدیده مرزهای اخلاقی را در هم میشکندو تهدیدی برای فرهنگ ها به ویژه فرهنگ های دینی به ویژه فرهنگ اسلامی است.

اصولا هرزه نگاری به عنوان نمایش تصویری و یا کلامی رفتارهای جنسی است که با هدف ارضای خواسته های جنسی دیگران تعریف میشود.این گونه مطالب و  تصاویر که در پی تحریک جنسی دیگران عرضه میشودمعمولا به ارضای غیر طبیعی جنسی مراجعه کنندگان آن می انجامد.نکته دیگر این که رجوع به اینترنت برای دسترسی به مطالب مستهجن صرفا به افراد نا بهنجار خلاصه نمیشود.و حجم قابل توجهی از مراجعان را افراد معمولی شامل میشود.در این عرصه بیشترین خطر  متوجه کودکان و نوجوانان است.لاسر بعد از پژوهشی که در این باره انجام دادبا اشاره به پیامدهای منفی هرزه نگاری بر بهداشت روانی میگوید:"این امکان وجود دارد که کودک یا نوجوان در اثر دیدن مطالب و تصاویر های مستهجن، رفتارهای جنسی از خود بروز دهد.در مورد بزرگسالان نیز هرزه نگاری اینترنتی میتواند به بروز رفتارهای جنسی نا معقول و یا گاهی اعتیاد جنسی بیانجامد.اصولا اینترنت به جوی دامن زده است که در سایه ی ویژگی های خاص خود به تدریج به شکل گیری نا هنجاری های جنسی در کاربران خود می انجامد.

 

منابع:

1.خنیفر،حسین و پور حسینی،مژده (1385)،مهارت های زندگی،تهران،نشر هاجر.

2.صادقی،روانشناسی و آسیب شناسی اینترنت،نشریه ی روان شناسی و دین، سال اول،شماره 1،بهار1387.

3.itiran

4.چئول کیم،سئونگ،امپریالیسم فرهنگی در فضای سایبر،مترجم نادر جعفری،cultural

 imperialism on the internet،پایگاه اینترنتی باشگاه اندیشه.

موضوعات: بصیرت
 [ 11:01:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  صلح امام حسن عليه السلام در كلام شهيد مطهري ...
شناخت زمينه ها و علل صلح امام حسن(ع)

به طور كلى - و هم تاريخ اسلام نشان مى دهد - كه براى امام و پيشواى مسلمين ، در يك شرايط خاصى جايز است - و احيانا لازم و واجب است - كه قرار داد صلح امضاء كند ، همچنان كه پيغمبر اكرم رسما اين كار را در موارد مختلف انجام داد ، هم با اهل كتاب در يك مواقع معينى قرار داد صلح امضا كرد و هم حتى با مشركين قرار داد صلح امضا كرد ، و در مواقعى هم البته مى جنگيد . و بعد ، از فقه اسلامى كلياتى ذكر كردم و به اصطلاح استحسان عقلى عرض كرديم كه اين مطلب معقول نيست كه بگوييم يك دين يا يك سيستم ( هر چه مى خواهيد اسمش را بگذاريد ) اگر قانون جنگ را مجاز مى داند معنايش اين است كه آن را در تمام شرايط لازم مى داند و در هيچ شرايطى صلح و به اصطلاح همزيستى ، يعنى متاركه جنگ را جايز نمى داند ، كما اين كه نقطه مقابلش هم غلط است كه يك كسى بگويد اساسا ما دشمن جنگ هستيم به طور كلى و طرفدار صلح هستيم به طور كلى . اى بسا جنگها كه مقدمه صلحِ كاملتر است و اى بسا صلحها كه زمينه را براى يك جنگ پيروزمندانه ، بهتر فراهم مى كند .

اين ها يك كلياتى بود كه در جلسه پيش عرض كرديم . بعد قرار شد كه درباره اين موضوع صحبت كنيم كه وضع زمان امام حسن چه وضعى بود و آن شرايط چه شرايطى بود كه امام حسن در آن شرايط صلح كرد و در واقع مجبور شد كه صلح كند ، و نيز اين شرايط با شرايط زمان امام حسين چه تفاوتى داشت كه امام حسين حاضر نشد صلح كند . تفاوت هاي خيلى فراوان و زيادى دارد . حال من جنبه هاى مختلفش را برايتان عرض مى كنم ، بعد آقايان خودشان قضاوت بكنند .

تفاوتهاى شرايط زمان امام حسن ( ع ) و شرايط زمان امام حسين ( ع )

اولين تفاوت اين است كه امام حسن در مسند خلافت بود و معاويه هم به عنوان يك حاكم ، گو اين كه تا آن وقت خودش،خودش را به عنوان خليفه و اميرالمؤمنين نمى خواند ، و به عنوان يك نفر طاغى و معترض در زمان اميرالمؤمنين قيام كرد ، به عنوان اين كه من خلافت على را قبول ندارم ، به اين دليل كه على كشندگان عثمان را كه خليفه بر حق مسلمين بوده پناه داده است و حتى خودش هم در قتل خليفه مسلمين شركت داشته است ، پس على خليفه بر حق مسلمين نيست .

معاويه خودش به عنوان يك نفر معترض - و به عنوان يك دسته معترض - تحت عنوان مبارزه با حكومتى كه بر حق نيست و دستش به خون حكومت پيشين آغشته است، قيام كرد . تا آن وقت ادعاى خلافت هم نمى كرد و مردم نيز او را تحت عنوان اميرالمؤمنين نمى خواندند ، همين طور مى گفت كه ما يك مردمى هستيم كه حاضر نيستيم از آن خلافت پيروى بكنيم .

امام حسن بعد از اميرالمؤمنين در مسند خلافت قرار مى گيرد . معاويه هم روز به روز نيرومندتر مى شود . به علل خاص تاريخى وضع حكومت اميرالمؤمنين در زمان خودش كه امام حسن هم وارث آن وضع حكومت بود، از نظر داخلى تدريجا ضعيفتر مى شود به طورى كه نوشته اند بعد از شهادت اميرالمؤمنين ، به فاصله هجده روز - كه اين هجده روز هم عبارت است از مدتى كه خبر به سرعت رسيده به شام و بعد معاويه بسيج عمومى و اعلام آمادگى كرده است - معاويه حركت مى كند براى فتح عراق. در اين جا وضع امام حسن يك وضع خاصى است ، يعنى خليفه مسلمين است كه يك نيروى طاغى و ياغى عليه او قيام كرده است . كشته شدن امام حسن در اين وضع يعنى كشته شدن خليفه مسلمين و شكست مركز خلافت . مقاومت امام حسن تا سر حد كشته شدن نظير مقاومت عثمان بود در زمان خودش نه نظير مقاومت امام حسين . امام حسين وضعش وضع يك معترض بود در مقابل حكومت موجود (1) . اگر كشته مى شد - كه كشته هم شد - كشته شدنش افتخار آميز بود همين طور كه افتخار آميز هم شد . اعتراض كرد به وضع موجود و به حكومت موجود و به شيوع فساد و به اين كه اين ها صلاحيت ندارند و در طول بيست سال ثابت كردند كه چه مردمى هستند ، و روى حرف خودش هم آن قدر پافشارى كرد تا كشته شد . اين بود كه قيامتش يك قيام افتخار آميز و مردانه تلقى مى شد و تلقى هم شد .

امام حسن وضعش از اين نظر درست معكوس وضع امام حسين است ، يعنى كسى است كه در مسند خلافت جاى گرفته است ، ديگرى معترض به او است ، و اگر كشته مى شد خليفه مسلمين در مسند خلافت كشته شده بود ، و اين خودش يك مساله اى است كه حتى امام حسين هم از مثل اين جور قضيه احتراز داشت كه كسى در جاى پيغمبر و در مسند خلافت پيغمبر كشته شود . ما مى بينيم كه امام حسين حاضر نيست كه در مكه كشته شود . چرا ؟ فرمود : اين احترام مكه است كه از ميان مى رود . به هر حال مرا مى كشند . چرا مرا در حرم خدا و در خانه خدا بكشند كه هتك حرمت خانه خدا هم شده باشد ؟ ! ما مى بينيم اميرالمؤمنين در وقتى كه شورشيان در زمان عثمان شورش مى كنند (2) ، فوق العاده كوشش دارد كه خواسته هاى آن ها انجام شود نه اين كه عثمان كشته شود . (اين در نهج البلاغه هست) از عثمان دفاع مى كرد؛ كه خودش فرمود: من اين قدر از عثمان دفاع كردم كه مى ترسم گنهكار باشم : «خشيتُ ان اكونَ آثِما» (3) . ولى چرا از عثمان دفاع مى كرد؟ آيا طرفدار شخص عثمان بود؟ نه، آن دفاع شديدى كه مى كرد، مى گفت من مى ترسم كه تو خليفه مقتول باشى . اين براى عالم اسلام ننگ است كه خليفه مسلمين را در مسند خلافت بكشند ، بى احترامى است به مسند خلافت . اين بود كه مى گفت اين ها خواسته هاى مشروعى دارند ، خواسته هاى اين ها را انجام بده ، بگذار اين ها برگردند بروند. از طرف ديگر اميرالمؤمنين نمى خواست به شورشيان بگويد كار نداشته باشيد، حرفهاى حق خودتان را نگوئيد، حالا كه اين سرسختى نشان مى دهد، پس شما برويد در خانه هايتان بنشينيد كه قهراً دست خليفه بازتر باشد و بر مظالمش افزوده شود . اين حرف را هم البته نمى زد و نبايد هم مى گفت ، اما اين را هم نمى خواست كه عثمان در مسند خلافت كشته شود ، و آخرش هم عليرغم تمايل اميرالمؤمنين اين امر واقع شد .

پس اگر امام حسن مقاومت مى كرد، نتيجه نهائيش آن طور كه ظواهر تاريخ نشان مى دهد كشته شدن بود، اما كشته شدن امام و خليفه در مسند خلافت. ولى كشته شدن امام حسين كشته شدن يك نفر معترض بود . اين يك تفاوت شرايط زمان امام حسن (ع) بود با شرايط زمان امام حسين (ع).

تفاوت دومى كه در كار بود، اين بود كه درست است كه نيروهاى عراق يعنى نيروهاى كوفه ضعيف شده بود، اما اين نه بدان معنى است كه به كلى از ميان رفته بود ، و اگر معاويه همين طور مى آمد يكجا فتح مى كرد ، بلا تشبيه آن طور كه پيغمبر اكرم مكه را فتح كرد ، به آن سادگى و آسانى ، با اين كه بسيارى از اصحاب امام حسن به حضرت خيانت كردند و منافقين ز يادى در كوفه پيدا شده بودند و كوفه يك وضع ناهنجارى پيدا كرده بود كه معلول علل و حوادث تاريخى زيادى بود .

يكى از بلاهاى بزرگى كه در كوفه پيدا شد، مسئله پيدايش خوارج بود كه خود خوارج را اميرالمؤمنين معلول آن فتوحات بى بند و بار مى داند ، آن فتوحات پشت سر يكديگر بدون اين كه افراد يك تعليم و تربيت كافى بشوند ، كه در نهج البلاغه هست : مردمى كه تعليم و تربيت نديده اند ، اسلام را نشناخته اند و به عمق تعليمات اسلام آشنا نيستند ، آمده اند در جمع مسلمين ، تازه از ديگران هم بيشتر ادعاى مسلمانى مى كنند .

به هر حال ، در كوفه يك چند دستگى پيدا شده بود . اين جهت را هم همه اعتراف داريم كه دست كسى كه پايبند به اصول اخلاق و انسانيت و دين و ايمان نيست بازتر است از دست كسى كه پايبند اين جور چيزهاست . معاويه در كوفه يك پايگاه بزرگى درست كرده بود كه با پول ساخته بود ، جاسوس هايى كه مرتب مى فرستاد به كوفه ، از طرفى پولهاى فراوانى پخش مى كردند و وجدانهاى افراد را مى خريدند و از طرف ديگر شايعه پراكنى هاى زياد مى كردند و روحيه ها را خراب مى نمودند . اين ها همه به جاى خود ، در عين حال اگر امام حسن ايستادگى مى كرد يك لشكر انبوه در مقابل معاويه به وجود مى آورد ، لشكرى كه شايد حداقل سى چهل هزار نفر باشد ، و شايد - آنطور كه در تواريخ نوشته اند - تا صد هزار هم امام حسن مى توانست لشكر فراهم كند كه تا حدى برابرى كند با لشكر جرار صد و پنجاه هزار نفرى معاويه . نتيجه چه بود ؟ در صفين اميرالمؤمنين كه در آن وقت نيروى عراق بهتر و بيشتر هم بود ، هجده ماه با معاويه جنگيد ، بعد از هجده ماه كه نزديك بود معاويه شكست كامل بخورد آن نيرنگ قرآن سرنيزه بلند كردن را اجرا كردند . اگر امام حسن مى جنگيد ، يك جنگ چند ساله اى ميان دو گروه عظيم مسلمين شام و عراق رخ مى داد و چندين ده هزار نفر مردم از دو طرف تلف مى شدند، بدون آن كه يك نتيجه نهايى در كار باشد . احتمال اين كه بر معاويه پيروز مى شدند آن طور كه شرايط تاريخ نشان مى دهد نيست ، و احتمال بيشتر اين است كه در نهايت امر شكست از آن امام حسن باشد . اين چه افتخارى بود براى امام حسن كه بيايد دو سه سال جنگى بكند كه در اين جنگ از دو طرف چندين ده هزار و شايد متجاوز از صد هزار نفر آدم كشته بشوند و نتيجه نهائيش يا خستگى دو طرف باشد كه بروند سر جاى خودشان ، و يا مغلوبيت امام حسن و كشته شدنش در مسند خلافت . اما امام حسين يك جمعيتى دارد كه همه آن هفتاد و دو نفر است ، تازه آنها را هم مرخص مى كند ، مى گويد مى خواهيد برويد، برويد من خودم تنها هستم . آنها ايستادگى مى كنند تا كشته مى شوند ، يك كشته شدن صد در صد افتخار آميز .

پس اين دو تفاوت عجالتا در كار هست ، يكى اينكه امام حسن در مسند خلافت بود و اگر كشته مى شد ، خليفه در مسند خلافت كشته شده بود ، و ديگر اين كه نيروى امام حسن يك نيرويى بود كه كم و بيش با نيروى معاويه برابرى مى كرد و نتيجه شروع اين جنگ اين بود كه اين جنگ مدتها ادامه پيدا كند و افراد زيادى از مسلمين كشته شوند بدون اينكه يك نتيجه نهايى صحيحى به دنبال داشته باشد.

عوامل دخيل در قيام امام حسين (ع) و مقايسه آن با شرايط زمان امام حسن (ع)

امام حسن و امام حسين در ساير شرايط نيز خيلى با يكديگر فرق داشتند . سه عامل اساسى در قيام امام حسين دخالت داشته است . هر كدام از اين سه عامل را كه ما در نظر بگيريم مى بينيم در زمان امام حسن به شكل ديگر است . عامل اول كه سبب قيام امام حسين شد اين بود كه حكومت ستمكار وقت از امام حسين بيعت مى خواست : خذ الحسن بالبيعة اخذ شديدا ليس فيه رخصة . حسين را بگير براى بيعت ، محكم بگير ، هيچ گذشت هم نبايد داشته باشى ، حتما بايد بيعت كند . از امام حسين تقاضاى بيعت مى كردند . از نظر اين عامل ، امام حسين جوابش فقط اين بود : نه ، بيعت نمى كنم ، و نكرد . جوابش منفى بود . امام حسن چطور ؟ آيا وقتى كه قرار شد با معاويه صلح كند ، معاويه از امام حسن تقاضاى بيعت كرد كه تو بيا با من بيعت كن ؟ (بيعت يعنى قبول خلافت) نه ، بلكه جزء مواد صلح بود كه تقاضاى بيعت نباشد و ظاهرا احدى از مورخين هم ادعا نكرده است كه امام حسن يا كسى از كسان امام حسن يعنى امام حسين ، برادرها و اصحاب و شيعيان امام حسن آمده باشد با معاويه بيعت كرده باشد . ابدا صحبت بيعت در ميان نيست . بنابر اين مسئله بيعت كه يكى از عواملى بود كه امام حسين را وادار كرد مقاومت شديد بكند ، در جريان كار امام حسن نيست .

عامل دوم قيام امام حسين دعوت كوفه بود به عنوان يك شهر آماده . مردم كوفه بعد از اينكه بيست سال حكومت معاويه را چشيدند و زجرهاى زمان معاويه را ديدند و مظالم معاويه را تحمل كردند واقعا بيتاب شده بودند ، كه حتى مى بينيد بعضى (4) معتقدند كه واقعا در كوفه يك زمينه صد در صد آماده اى بود و يك جريان غير مترقب اوضاع را دگرگون كرد . مردم كوفه هجده هزار نامه مى نويسند براى امام حسين و اعلام آمادگى كامل مى كنند . حال كه امام حسين آمد ومردم كوفه يارى نكردند ، البته همه مى گويند پس زمينه كاملا آماده نبوده ، ولى از نظر تاريخى اگر امام حسين به آن نامه ها ترتيب اثر نمى داد مسلم در مقابل تاريخ محكوم بود ، مى گفتند يك زمينه بسيار مساعدى را از دست داد ، و حال آنكه در كوفه امام حسن اوضاع درست بر عكس بود ، يك كوفه خسته و ناراحتى بود ، يك كوفه متفرق و متشتتى بود ، يك كوفه اى بود كه در آن هزار جور اختلاف عقيده پيدا شده بود ، كوفه اى بود كه ما مى بينيم اميرالمؤمنين در روزهاى آخر خلافتش مكرر از مردم كوفه و از عدم آمادگيشان شكايت مى كند و همواره ميگويد خدايا مرا از ميان اين مردم ببر و بر اينها حكومتى مسلط كن كه شايسته آن هستند تا بعد اينها قدر حكومت مرا بدانند . اينكه عرض مى كنم «كوفه آماده» يعنى بر امام حسين اتمام حجتى شده بود ، نمى خواهم مثل بعضى ها بگويم كوفه يك آمادگى واقعى داشت و امام حسين هم واقعا روى كوفه حساب مى كرد . نه ، اتمام حجت عجيبى بر امام حسين شد كه فرضا هم زمينه آماده نباشد او نمى تواند آن اتمام حجت را ناديده بگيرد . از نظر امام حسن چطور ؟ از نظر امام حسن اتمام حجت ، بر خلاف شده بود ، يعنى مردم كوفه نشان داده بودند كه ما آمادگى نداريم . آنچنان وضع داخلى كوفه بد بود كه امام حسن خودش از بسيارى از مردم كوفه محترز بود و وقتى كه بيرون مىآمد - حتى وقتى كه به نماز مىآمد - در زير لباسهاى خود زره مى پوشيد براى اينكه خوارج و دست پرورده هاى معاويه زياد بودند و خطر كشته شدن ايشان وجود داشت ، و يك دفعه حضرت در حال نماز بود كه به طرفش تيراندازى شد ، ولى چون در زير لباسهايش زره پوشيده بود ، تير كارگر نشد ، والا امام را در حال نماز با تير از پا در آورده بودند .

پس ، از نظر دعوت مردم كوفه كه بر امام حسين اتمام حجتى بود - و چون اتمام حجت بود بايد ترتيب اثر مى داد - در مورد امام حسن ، بر عكس ، اتمام حجت بر خلاف بوده و مردم كوفه تقريبا عدم آمادگيشان را اعلام كرده بودند .

عامل سومى كه در قيام امام حسين وجود داشت عامل امر به معروف و نهى از منكر بود ، يعنى قطع نظر از اينكه از امام حسين بيعت مى خواستند و او حاضر نبود بيعت كند ، و قطع نظر از اينكه مردم كوفه از او دعوت كرده بودند و اتمام حجتى بر امام حسين شده بود و او براى اينكه پاسخى به آنها داده باشد آمادگى خودش را اعلام كرد ، قطع نظر از اينها ، مسئله ديگرى وجود داشت كه امام حسين تحت آن عنوان قيام كرد ، يعنى اگر از او تقاضاى بيعت هم نمى كردند باز قيام مى كرد و اگر مردم كوفه هم دعوت نمى كردند باز قيام مى نمود . آن مسئله چه بود ؟ مسئله امر به معروف و نهى از منكر ، مسئله اينكه معاويه از روزى كه به خلافت رسيده است ، در مدت اين بيست سال هر چه عمل كرده است بر خلاف اسلام عمل كرده است ، اين حاكم ، جائر و جابر است ، جور و عدوانش را همه مردم ديدند و مى بينيد ، احكام اسلام را تغيير داده است ، بيت المال مسلمين راحيف و ميل مى كند ، خونهاى محترم را ريخته است ، چنين كرده ، چنان كرده ، حالا هم بزرگترين گناه را مرتكب شده است و آن اين كه بعد از خودش پسر شرابخوار قمار باز سگباز خودش را به عنوان ولايتعهد تعيين كرده وبه زور سرجاى خودش نشانده است ، بر ما لازم است كه به اينها اعتراض كنيم ، چون پيغمبر فرمود : «من رأى سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ، ناكثاً عهده ، مخالفاً لسنة رسول الله ، يعمل فى عباد الله بالاثم و العدوان ، فلم يغير عليه بفعل و لا قول ، كان حقاً على الله ان يدخله مدخله ، الا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشيطان . . .» (5) اگر كسى حاكم ستمگرى را به اين وضع و آن وضع و با اين نشانيها ببيند و اعتراض نكند به عملش يا گفته اش ، آنچنان مرتكب گناه شده است كه سزاوار است خدا او را به همان عذابى معذب كند كه آن حكمران جائر را معذب مى كند . اما در زمان معاويه در اينكه مطلب بالقوه همينطور بود بحثى نيست . براى خود امام حسن كه مسأله محل ترديد نبود كه معاويه چه ماهيتى دارد ، ولى معاويه در زمان على عليه السلام معترض بوده است كه من فقط مى خواهم خونخواهى عثمان را بكنم ، و حال مى گويد من حاضرم به كتاب خدا و به سنت پيغمبر و به سيره خلفاى راشدين صد در صد عمل بكنم ، براى خودم جانشين معين نمى كنم ، بعد از من خلافت مال حسن بن على است و حتى بعد از او مال حسين بن على است ، يعنى به حق آنها اعتراف مى كند ، فقط آنها تسليم امر بكنند (كلمه اى هم كه در ماده قرار داده بود ، كلمه «تسليم امر» است) يعنى كار را به من واگذار كنند ، همين مقدار ، امام حسن عجالتا كنار برود ، كار را به من واگذار كند و من با اين شرايط عمل مى كنم . ورقه سفيد امضا فرستاد ، يعنى كاغذى را زيرش امضا كرد ، گفت هر شرطى كه حسن بن على خودش مايل است در اينجا بنويسد ، من قبول مى كنم ، من بيش از اين نمى خواهم كه من زمامدار باشم والا من به تمام مقررات اسلامى صد در صد عمل مى كنم . تا آنوقت هم كه هنوز صابون اينها به جامه مردم نخورده بود .

حال فرض كنيم الان ما در مقابل تاريخ اينجور قرار گرفته بوديم كه معاويه آمد يك چنين كاغذ سفيد امضايى براى امام حسن فرستاد و چنين تعهداتى را قبول كرد ، گفت تو برو كنار ، مگر تو خلافت را براى چه مى خواهى ؟ مگر غير از عمل كردن به مقررات اسلامى است ؟ من مجرى منويات تو هستم ، فقط امر دائر است كه آن كسى كه مى خواهد كتاب و سنت الهى را اجرا بكند من باشم يا تو . آيا تو فقط به خاطر اينكه آن كسى كه اين كار را مى كند تو باشى مى خواهى چنين جنگ خونينى را بپا بكنى ؟ ! اگر امام حسن با اين شرايط تسليم امر نمى كرد ، جنگ را ادامه مى داد ، دو سه سال مى جنگيد ، دهها هزار نفر آدم كشته مى شدند ، ويرانيها پيدا مى شد و عاقبت امر هم خود امام حسن كشته مى شد ، امروز تاريخ ، امام حسن را ملامت مى كرد ، مى گفت در يك چنين شرايطى بايد صلح مى كرد پيغمبر هم در خيلى موارد صلح كرد ، آخر يك جا هم آدم بايد صلح كند ، آرى ، اگر ما نيز در آن زمان بوديم مى گفتيم غير از اين نيست كه معاويه مى خواهد خودش حكومت كند ، بسيار خوب خودش حكومت كند ، نه از تو مى خواهد كه او را به عنوان خليفه بپذيرى ، نه از تو مى خواهد كه او را اميرالمؤمنين بخوانى (6) ، نه از تو ميخواهد كه با او بيعت كنى ، و حتى اگر بگويى جان شيعيان در خطر است ، امضا مى كند كه تمام شيعيان پدرت على در امن و امان ، و روى تمام كينه هاى گذشته اى كه با آنها در صفين دارم قلم كشيدم ، از نظر امكانات مالى حاضرم ماليات قسمتى از مملكت را نگيرم و آن را اختصاص بدهم به تو كه به اين وسيله بتوانى از نظر مالى محتاج ما نباشى و خودت و شيعيان و كسان خودت را آسوده اداره كنى . اگر امام حسن با اين شرايط صلح را قبول نمى كرد امروز در مقابل تاريخ محكوم بود . قبول كرد ، وقتى كه قبول كرد ، تاريخ آن طرف را محكوم كرد . معاويه با آن دستپاچگى كه داشت تمام اين شرايط را پذيرفت . نتيجه اش اين شد كه معاويه فقط از جنبه سياسى پيروز شد ، يعنى نشان داد كه يك مرد صد در صد سياستمدارى است كه غير از سياستمدارى هيچ چيز در وجودش نيست ، زيرا همينقدر كه مسند خلافت و قدرت را تصاحب كرد تمام مواد قرار داد را زير پا گذاشت و به هيچكدام از اينها عمل نكرد و ثابت كرد كه آدم دغلبازى است ، و حتى وقتى كه به كوفه آمد صريحا گفت : مردم كوفه ! من در گذشته با شما نجنگيدم براى اينكه شما نماز بخوانيد ، روزه بگيريد ، حج بكنيد ، زكات بدهيد ، ولكن لاتأمر عليكم من جنگيدم براى اينكه امير و رئيس شما باشم . بعد چون ديد خيلى بد حرفى شد گفت اينها يك چيزهايى است كه خودتان انجام مى دهيد ، لازم نيست كه من راجع به اين مسائل براى شما پافشارى داشته باشم . شرط كرده بود كه خلافت ، بعد از او تعلق داشته باشد به حسن بن على ، و بعد از حسن بن على به حسين بن على . ولى بعد از هفت هشت سال كه از حكومتش گذشت شروع كرد مسئله ولايتعهد يزيد را مطرح كردن . شيعيان اميرالمؤمنين را كه در متن قرار داد بود كه مزاحمشان نشود به حد اشد مزاحمشان شد و شروع كرد به كينه توزى نسبت به آنها . واقعا چه فرقى هست ميان معاويه و عثمان ؟ هيچ فرقى نيست ، ولى عثمان كم و بيش مقام خودش را در ميان مسلمين (غير شيعه) حفظ كرد به عنوان يكى از خلفاى راشدين كه البته لغزشهايى هم داشته است ، ولى معاويه از همان اول به عنوان يك سياستمدار دغلباز معروف شد كه از نظر فقها و علماى اسلام عموما (نه فقط ما شيعيان ، از نظر شيعيان كه منطق ، جور ديگر است) معاويه و بعد از او ، از رديف خلفا ، از رديف كسانى كه جانشين پيغمبرند و آمدند كه اسلام را اجرا كنند به كلى خارج شدند و عنوان سلاطين وملوك و پادشاهان به خود گرفتند .

بنابراين وقتى كه ما وضع امام حسن را با وضع امام حسين مقايسه مى كنيم مى بينيم كه اينها از هيچ جهت قابل مقايسه نيستند . جهت آخرى كه خواستم عرض بكنم اين است كه امام حسين يك منطق بسيار رسا و يك تيغ برنده داشت . آن چه بود ؟ | من رأى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله . . . كان حقا على الله ان يدخله مدخله | . . . اگر كسى حكومت ستمگرى را ببيند كه چنين و چنان كرده است و سكوت بكند ، در نزد پروردگار گنهكار است . اما براى امام حسن اين مسئله هنوز مطرح نيست ، براى امام حسن حداكثر اين مطرح است كه اگر اينها بيايند ، بعد از اين چنين خواهند كرد . اينكه (اگر بيايند بعد از اين چنين مى كنند) غير از اين است كه يك كارى كرده اند و ما الان سند و حجتى در مقابل اينها بالفعل داريم .

اين است كه مى گويند صلح امام حسن زمينه را براى قيام امام حسين فراهم كرد . لازم بود كه امام حسن يك مدتى كناره گيرى بكند تا ماهيت امويها كه بر مردم مخفى و مستور بود آشكار شود تا قيامى كه بناست بعد انجام گيرد ، ازنظر تاريخ قيام موجهى باشد . پس از همين قرار داد صلح كه بعد معلوم شد معاويه پايبند اين مواد نيست عده اى از شيعيان آمدند به امام حسن عرض كردند : ديگر الان اين قرار داد صلح كأن لم يكن است - و راست هم مى گفتند زيرا معاويه آن را نقض كرد - و بنابراين شما بياييد قيام كنيد . فرمود : نه ، قيام براى بعد از معاويه ، يعنى كمى بيش از اين بايد به اينها مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن كنند ، آنوقت وقت قيام است . معنى اين جمله اين است كه اگر امام حسن تا بعد از معاويه زنده مى بود و در همان موقعى قرار مى گرفت كه امام حسين قرار گرفت قطعا قيام مى كرد . بنابراين از نظر هر سه عاملى كه انگيزه هاى صحيح و مشروع و جدى قيام امام حسين بود ، وضع امام حسن با وضع امام حسين كاملا متفاوت و متغاير بود . از او تقاضاى بيعت مى كردند و از اين بيعت نمى خواستند . (خود بيعت كردن يك مساله اى است). براى امام حسين از ناحيه مردم كوفه اتمام حجتى شده بود و مردم مى گفتند كوفه ديگر بعد از بيست سال بيدار شده است ، كوفه بعد از بيست سال معاويه غير از كوفه قبل از بيست سال است ، اينها ديگر قدرشناس على شده اند ، قدرشناس امام حسن شده اند ، قدر شناس امام حسين شده اند ، نام امام حسين كه در ميان مردم كوفه برده مى شود اشك مى ريزند ، ديگر درختها ميوه داده اند و زمينها سر سبز شده است ، بيا كه آمادگى كامل است . اين دعوتها براى امام حسين اتمام حجت بود . براى امام حسن بر عكس بود ، هر كس وضع كوفه را مشاهده مى كرد مى ديد كوفه هيچ آمادگى ندارد . مسئله سوم مسئله فساد عملى حكومت است (فساد حاكم را عرض نمى كنم ، فساد حاكم يك مطلب است ، فساد عمل حكومت مطلب ديگرى است) . معاويه هنوز در زمان امام حسن دست به كار نشده است تا ماهيت آشكار گردد ، و تحت عنوان امر به معروف و نهى از منكر زمينه اى براى قيام باشد ، يا به اصطلاح تكليفى بالفعل به وجود آيد ، ولى در زمان امام حسين صد در صد اينچنين بود .

مواد قرار داد

حال من مقدارى از مواد قرار داد را برايتان مى خوانم تا ببينيد وضع قرار داد چگونه بوده است . مواد قرار داد را به اين شكل نوشته اند :

1- حكومت به معاويه واگذار مى شود (7) بدين شرط كه به كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره خلفاى شايسته عمل كند .

در اينجا لازم است مطلبى را عرض كنم : اميرالمؤمنين يك منطقى دارد و آن منطق اين است كه مى گويد من به خاطر اينكه خودم خليفه باشم يا ديگرى ، با اينكه خلافت حق من است قيام نمى كنم ، آن وظيفه مردم است ، من آنوقت قيام مى كنم كه آن كسى كه خلافت را بر عهده گرفته است كارها را از مجرا خارج كرده باشد ، در نهج البلاغه است : «و الله لاسلمن ماسلمت امور المسلمين و لم يكن فيها جور الا على خاصة» (8) . يعنى مادامى كه ظلم فقط بر شخص من است كه حق مرا از من گرفته اند ، و منهاى اين ساير كارها در مجراى خودش است ، من تسليمم ، من آنوقت قيام مى كنم كه كارهاى مسلمين از مجرا خارج شده باشد .

اين ماده قرار داد اين است و در واقع امام حسن اينچنين قرار داد مى بندد : مادامى كه ظلم فقط به من است و مرا از حق خودم محروم كرده اند ولى آن غاصب متعهد است كه امور مسلمين را در مجراى صحيح اداره كند من به اين شرط حاضرم كنار بروم .

2- پس از معاويه حكومت متعلق به حسن است و اگر براى او حادثه اى پيش آمد متعلق به حسين. اين جمله مفهومش اين است كه اين صلح يك مدت موقتى دارد ، نه اينكه امام حسن گفت ديگر ما گذشتيم و رفتيم ، اين تو و اين خلافت ، تا هر وقت هر كار مى خواهى بكن ، نه ، تا معاويه هست ، اين صلح تا زمان معاويه است ، شامل بعد از زمان معاويه نمى شود ، پس معاويه حق ندارد براى بعد از زمان خودش توطئه اى بچيند : و معاويه حق ندارد كسى را به جانشينى خود انتخاب كند.

3- معاويه در شام لعن و ناسزاى به اميرالمؤمنين را رسم كرده بود . اين را در متن صلحنامه قيد كردند كه بايد اين عمل زشت موقوف باشد : معاويه بايد ناسزا به اميرالمؤمنين ولعنت بر او را در نمازها ترك كند و على را جز به نيكى ياد ننمايد كه اين را هم معاويه تعهد و امضاء كرد . اينها روى على تبليغ مى كردند ، مى گفتند على را ما به اين دليل لعنت مى كنيم كه - العياذ بالله - او از دين اسلام خارج شده بود . آدمى كه اينجا امضا مى دهد ، لااقل اين مقدار اتمام حجت بر او شده كه تو اگر على را يك آدمى مى خوانى كه واقعا مستحق لعن است پس چرا متعهد مى شوى كه او را جز به نيكى ياد نكنى ، و اگر مستحق لعن نيست و آن طور كه متعهد شده اى درست است پس چرا اينطور عمل مى كنى ؟ ! كه بعد ، اين را هم زير پا گذاشت و تا نود سال اين كار ادامه پيدا كرد .

4- بيت المال كوفه كه موجودى آن پنج ميليون درهم است مستثنى است و تسليم حكومت شامل آن نمى شود و معاويه بايد هر سالى دو ميليون درهم براى حسن بفرستد اين قيد را كرده بودند براى همين كه مى خواستند نياز شيعيان را از دستگاه حكومت معاويه رفع كنند كه اينها مجبور نباشند ، و بدانند اگر نيازى داشته باشند مى شود خود امام حسن وامام حسين مرتفع كنند . و بنى هاشم را از بخششها و هديه ها بر بنى اميه امتياز دهد و يك ميليون درهم در ميان بازماندگان شهدايى كه در كنار اميرالمؤمنين در جنگهاى جمل و صفين كشته شده اند تقسيم كند و اينها همه بايد از محل خراج دارابجرد تأديه شود . دارابجرد در اطراف شيراز است كه خراج و ماليات اين نقطه را به بنى هاشم اختصاص دادند .

5- مردم در هر گوشه از زمينهاى خدا ، شام يا عراق يا يمن و يا حجاز ، بايد در امن و امن باشند و سياهپوست و سرخپوست از امنيت برخوردار باشند و معاويه بايد لغزشهاى آنان را ناديده بگيرد مقصود كينه توزيهايى است كه به گذشته مربوط مى شود ، چون اينها اغلب كسانى بودند كه در گذشته با معاويه در صفين جنگيده اند و هيچكس را بر خطاهاى گذشته اش مؤاخذه نكند و مردم عراق را به كينه هاى گذشته نگيرد . اصحاب على در هر نقطه اى كه هستند در امن و امان باشند و كسى از شيعيان على مورد آزاد واقع نشود و ياران على بر جان و مال و ناموس و فرزندانشان بيمناك نباشند و كسى ايشان را تعقيب نكند و صدمه اى بر آنان وارد نسازد ، و حق هر حقدارى بدو برسد و هر آنچه در دست اصحاب على است از آنان باز گرفته نشود . به قصد جان حسن بن على و برادرش حسين و هيچيك از اهل بيت رسول خدا توطئه اى در نهان و آشكار چيده نشود اين مواد ، مخصوصا ماده 5 و ماده 3 - كه مسئله لعن اميرالمؤمنين است - اگر چه از همان شرط اول تأمين شده زيرا وقتى كه او متعهد ميشود كه به كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره خلفاى را شدين عمل كند ، طبعا اينها در آن مستتر است ، ولى معذلك اينها را كه مى دانستند مورد توجه خاص معاويه است و بر خلاف عمل مى كند ، براى اينكه بعدها هيچگونه تأويل و توجيهى در خصوص اين كارها به كار نبرد ، به طور خصوصى در مواد قرار داد گنجاندند و در هيچيك از آفاق عالم اسلام ارعاب و تهديدى نسبت به آنان انجام نگيرد. خواستند نشان بدهند كه ما از حالا به روش تو بد بين هستيم .

اينها بود مجموع مواد اين قرار داد . معاويه نماينده اى داشت به نام عبدالله بن عامر . او را با نامه اى كه زير آن را امضا كرده بود فرستاد نزد امام حسن و گفت شرايط همه همان است كه تو مى گويى ، هر چه تو در آن صلحنامه بگنجانى من آن را قبول دارم . امام حسن هم اين شرايط را در صلحنامه گنجانيد . بعد هم معاويه با قسمتهاى خيلى زيادى كه من خدا و پيغمبر را ضامن قرار مى دهم ، اگر چنين نكنم چنان ، اگر چنين نكنم چنان ، همه اين شرايط را گفت و اين قرار داد را امضا كردند .

بنابراين به نظر نمى رسد كه در صلح امام حسن ، در آن شرايطى كه امام حسن مى زيست ايرادى باشد ، ومقايسه كردن ميان صلح امام حسن در مسند خلافت با قيام امام حسين به عنوان يك معترض ، با اينهمه اختلافات ديگرى كه عرض كردم مقايسه صحيحى نيست ، يعنى به نظر اينجور مى رسد كه اگر امام حسن در آنوقت نبود و بعد از شهادت اميرالمؤمنين امام حسين خليفه شده بود ، قرار داد صلح امضا مى كرد ، و اگر امام حسن تا بعد از معاويه زنده بود ، مثل امام حسين قيام مى كرد ، چون شرايط مختلف بوده است .

پرسش و پاسخ

سئوال : اگر اميرالمؤمنين بجاى امام حسن مى بود آيا صلح مى كرد يا نه ؟ حضرت على مى فرمود من حاضر نيستم يك روز حكومت معاويه را تحمل كنم ، چگونه امام حسن راضى به حكومت معاويه شد ؟

جواب : اين سئوال را كه اگر حضرت امير در جاى حضرت امام حسن بود صلح مى كرد يا نه ، به اين شكل نمى شود جواب داد ، بله ، اگر شرايط حضرت على مثل شرايط حضرت امام حسن مى بود صلح مى كرد ، اگر بيم كشته شدنش در مسند خلافت مى رفت . ولى مى دانيم كه شرايط حضرت امير با شرايط امام حسن خيلى متفاوت بود ، يعنى اين نابسامانيها در اواخر دوره حضرت امير پيدا شد ، ولهذا جنگ صفين هم جنگى بود كه در حال پيشرفت بود و اگر خوارج از داخل انشعاب نمى كردند مسلم اميرالمؤمنين پيروز شده بود . در اين جهت بحثى نيست . و اما اينكه شما فرموديد چرا اميرالمؤمنين حاضر نيست يك روز حكومت معاويه را قبول كند ولى امام حسن حاضر مى شود ؟ شما اين دو را با همديگر مخلوط مى كنيد . حضرت امير حاضر نيست يك روز ، معاويه به عنوان نايب او و به عنوان منسوب از قبل او حكومت كند ، ولى امام حسن كه نمى خواهد معاويه را نايب و جانشين خود قرار دهد ، بلكه مى خواهد خود كنار برود . صلح امام حسن كنار رفتن است نه متعهد بودن . در متن اين قرار داد هيچ اسمى از خلافت برده نشده ، اسمى از اميرالمؤمنين برده نشده ، اسمى از جانشين پيغمبر برده نشده ، سخن اين است كه ما كنار مى رويم ، كار به عهده او ، ولى به شرط آنكه اين كه شخصا صلاحيت ندارد ، كار را درست انجام دهد ، و متعهد شده كه درست عمل كند . پس اين دو خيلى تفاوت دارد . اميرالمؤمنين گفت من حاضر نيستم يك روز كسى مثل معاويه از طرف من و نايب من در جايى باشد . امام حسن هم حاضر به چنين چيزى نبود ، و شرايط صلح نيز شامل چنين چيزى نيست .

سئوال : آيا اميرالمؤمنين راجع به چگونگى برخورد با معاويه ، وصيتى به امام حسن كرده بودند ؟

جواب : يادم نمىآيد كه تا به حال برخورد كرده باشم در وصيتهاى حضرت امير كه چيزى راجع به اين جهت گفته باشند ، ولى ظاهرا وضع روشن بوده ، اگر در متن تاريخ هم نمانده باشد وضع روشن بوده است . اميرالمؤمنين خودش تا آخر طرفدار جنگ با معاويه بود و حتى همان اواخر هم كه وضع اميرالمؤمنين نابسامان بود باز چيزى كه اميرالمؤمنين را ناراحت مى داشت وضع معاويه بود و معتقد بود كه بايد با معاويه جنگيد تا او را از ميان برد . شهادت اميرالمؤمنين مانع جنگ جديد با معاويه شد . آن خطبه معروفى كه در نهج البلاغه است كه حضرت مردم را دعوت به جهاد كرد و بعد از اصحاب با وفايش كه در صفين كشته شدند ياد كرد و فرمود : «اين اخوانى الذين ركبوا الطريق و مضوا على الحق ، اين عمار ؟ و اين ابن التيهان ؟ و اين ذوالشهادتين ؟» (9) و بعد گريست ، اين خطابه را در نماز جمعه خواند ، مردم را دعوت كرد كه حركت كنند ، ونوشته اند هنوز جمعه ديگر نرسيده بود كه ضربت خورد و شهيد شد . امام حسن هم در ابتدا تصميم به جنگيدن با معاويه داشت ، ولى آنچه كه از اصحابش ظهور و بروز كرد از عدم آمادگى و اختلافات داخلى ، تصميم امام حسن را از جنگ منصرف به صلح كرد ، يعنى امام حسن ديد اين جنگيدن يك جنگيدن افتضاح آميزى است ، با اين مردم جنگيدن ، افتضاح و رسوايى است . در ساباط اصحاب خودش آمدند با نيزه به پاى او زدند .

يكى از امتيازات بزرگ جريان امام حسين اين است كه امام حسين يك هسته نيرومند ايمانى به وجود آورد كه اينها در مقابل هر چه شدايد بود مقاومت كردند . تاريخ نمى نويسد كه يك نفر از اينها به لشكر دشمن رفته باشد ، ولى تاريخ مى نويسد كه عده زيادى از لشكر دشمن در همان وقايع عاشورا به اينها ملحق شدند ، يعنى در اصحاب امام حسين كسى نبود كه ضعف نشان دهد مگر يك نفر (يا دو نفر) به نام ضحاك بن عبدالله مشرقى كه از اول آمد به امام حسين گفت من با شما مىآيم ولى يك شرطى با شما دارم و آن اين است كه تا وقتى كه احتمال بدهم وجود من به حال شما مفيد است هستم ، ولى از آن ساعتى كه بدانم ديگر ذره اى به حال شما نمى توانم مفيد باشم ، مرخص شوم . با اين شرط حاضر شد ، امام هم قبول كرد . آمد و تا روز عاشوراو تا آن لحظات آخر بود ، بعد آمد نزد امام و گفت من طبق شرطى كه كردم الان ديگر مى توانم بروم چون حس مى كنم كه ديگر وجود من براى شما هيچ فايده اى ندارد . فرمود مى خواهى بروى برو . يك اسب بسيار دونده عالى يى داشت ، سوار اين اسب شد و چند شلاق محكم به آن زد كه اسب را به اصطلاح اجير وآماده كرده باشد . اطراف محاصره بود . نقطه اى را در نظر گرفت . يكمرتبه به قلب لشكر دشمن زد ولى نه به قصد محاربه ، به قصد اينكه لشكر را بشكافد و فرار كند . زد و خارج شد . عده اى تعقيبش كردند . نزديك بود گرفتار شود . اتفاقا در ميان تعقيب كنندگان شخصى بود كه از آشنايان او بود ، گفت كارى به او نداشته باشيد ، او كه نمى خواهد بجنگد ، مى خواهد فرار كند . رهايش كردند ، رفت . ولى غير از اين ، هيچكس ضعف نشان نداد ، اما اصحاب امام حسن ضعف و رسوايى نشان دادند . اگر حضرت صلح نمى كرد يك كشته شدنى بود براى امام حسن مقرون به رسوايى از طرف اصحاب خودش . پس اينها با همديگر تفاوت دارد .

غرض اين است كه اميرالمؤمنين باز هم تصميم به جنگ داشت و امام حسن هم در ابتدا تصميم به جنگ داشت ولى امورى كه از مردم كوفه ظهور و بروز كرد مانع شد كه امام به جنگ ادامه دهد . حتى امام لشكرش را به همان مقدار كمى هم كه آمدند بيرون ازشهر زد ، گفت برويد در نخليه كوفه ، خودش هم خطبه خواند ، مردم را دعوت كرد ، و وقتى هم كه خطبه خواند يك نفر جواب مثبت نداد تا عدى بن حاتم بلند شد و مردم را ملامت كرد و بعد گفت من خودم كه راه افتادم ، و خودش راه افتاد ، يك هزار نفرى هم داشت ، بعد ديگران راه افتادند ، و بعد خود امام حسن راه افتاد رفت به نخليه كوفه ، ده روز آنجا بود ، فقط چهار هزار نفر جمع شدند . بار دوم حضرت آمد مردم را بسيج كرد . اين بار جمعيت زياد آمدند ، ولى باز در همانجا ضعف نشان دادند ، به يك عده از رؤسايشان پول دادند ، شب فرار كردند ورفتند ، يك عده به شكل ديگر ، ويك عده به شكل ديگر ، حضرت ديد زمينه ديگر زمينه جنگيدن افتخار آميز نيست .

سئوال : اينكه فرموديد اگر امام حسن صلح نمى كرد تاريخ او را ملامت مى كرد كه چرا با اين كه مى توانستى شرايط خود را در صلحنامه بگنجانى اين كار را نكردى درست به نظر نمى رسد ، زيرا مردم فرستادن كاغذ سفيد امضاء براى امام حسن را يك نيرنگ تلقى مى كردند چرا كه اين كار بدين معنى است كه تو هر چه مى خواهى بنويس ، من كه حرفهاى تو را قبول ندارم . معاويه را مردم در زمان حضرت امير شناخته بودند . . .

جواب : اتفاقا در آن سفيد امضاء ، معاويه مى توانست نيرنگ ديگرى به كار ببرد و آن اين است كه ببيند شرايطى كه امام حسن مى نويسد يك شرايط اسلامى است يا شرايط غير اسلامى ؟ چون معاويه از نظر وضع و موقعيت خودش - از نظر واقعيت هم همينطور - مى خواست روشن شود كه امام حسن چه مى خواهد ؟ (هم امام حسن مى خواست اين كار بشود و هم معاويه) آيا شرايط او به نفع خودش است يا به نفع مسلمين ؟ ما ديديم همه شرايط به نفع مسلمين بود ، و غير از اين ، امام حسن نه مى توانست بكند و نه مى كرد . شما مى گوييد كه مردم اين را نيرنگ تلقى مى كردند . اتفاقا مردم مى گفتند چه آدم خوبى است ! و به امام حسن مى گفتند حرفهايت را بزن ، ببينيم آخر تو چه مى خواهى ؟ آيا حرفت فقط اين است كه من بايد خليفه باشم يا حرف ديگرى دارى ؟ اگر حرف ديگرى دارى ، اين كه حاضر است كه واقعا مسلمين را به سعادت برساند .

شما بعد فرموديد كه معاويه را مردم در زمان حضرت امير شناخته بودند . اتفاقا قضيه اينطور است كه مردم معاويه را بد آدمى شناخته بودند و خوب حاكمى ، و اين كه مردم كوفه سست شدند يكى به همين خاطر بود ، مى گفتند درست است كه معاويه آدم بدى است ولى با رعيت خيلى خوب است ، ببين با شاميها چگونه رفتار مى كند ! چقدر شاميها از او راضى هستند ! آنهايى كه معاويه را شناخته بودند به اين صورت شناخته بودند كه درست است كه آدم بدى است اما حاكم خوبى است ، اگر او حاكم شود هيچ فرقى ميان مردم كوفه و غير كوفه نخواهد گذاشت . مخصوصا معروف شده بود به حلم و بردبارى . معاويه يك حلم سياسى ئى داشت ومورخين به او عيب گرفته اند كه نتوانست حلم سياسى خود را در مورد كوفه عملى كند ، و اگر مى كرد از نظر معنوى هم پيروز مى شد . معاويه معروف بود به حلم سياسى . مردم مى رفتند به او فحش مى دادند ، مى خنديد و در آخر پول مى داد و آنها را جلب مى كرد . مى گفتند براى حكومت بهتر از اين ديگر نمى شود پيدا كرد ، حالا آدم بدى است آدم بدى باشد . امام حسن هم بر همين اساس تصميم به صلح گرفت ، و گويى به مردم مى گفت بسيار خوب ، ما اين آدم بد را آورديم كه كارها را خوب انجام دهد ، حال ببينيد آنطور كه شما انتظار داريد كه اين آدم بد كارها را خوب انجام دهد انجام خواهد داد يا انجام نخواهد داد . هرگز معاويه به عنوان يك حاكم جائر شناخته نشده بود ، به عنوان يك مرد جاه طلب شناخته شده بود نه بيش از آن . معاويه را واقعا دوران صلح امام حسن شناساند ، از نظر اينكه چگونه حاكمى است .

سئوال : آيا امام حسين هم صلحنامه را امضاء كرده اند يا خير ؟ و آيا ايشان به صلح امام حسن اعتراضى داشته اند يا خير ؟

جواب : من جايى نديده ام كه امام حسين هم صلحنامه را امضا كرده باشد ، از باب اينكه ضرورتى نداشته كه امام حسين امضا كند ، چون امام حسين ، آنوقت به عنوان يك نفر تابع بود و تسليم امام حسن ، و هر چه كه امام حسن مى كرد آن را قبول داشت و متعهد بود . حتى يك عده اى كه با صلح امام حسن مخالف بودند آمدند نزد امام حسين كه ما اين صلح را قبول نداريم ، آيا بياييم با تو بيعت كنيم ؟ فرمود نه ، هر چه برادرم امام حسن كرده من تابع همان هستم . از نظر تاريخ مسلم اين است كه امام حسين صد در صد تابع صلح امام حسن بود ، يعنى كوچكترين ابراز مخالفتى از امام حسين نسبت به اين صلح ابراز نشده ، و ديده نشده كه جايى اعتراض كند كه من با اين صلح موافق نيستم ، و بعد كه ببيند امام حسن مصمم به صلح است تسليم شود ، نه ، هيچ اعتراضى از او ديده نشده است .

پي نوشت ها

1 . حالا من كار ندارم كه در اين جهت تفاوتى هست كه امام حسين معترض بر حق بود و امام حسن امام بر حق و معترضش معترض باطل ، وضع را از نظر اجتماعى عرض مى كنم .
2 . كه به حق هم شورش كرده بودند ، يعنى اعتراض هايشان همه بجا بود (سنى ها هم اكنون قبول دارند كه معترضين به عثمان اعتراضهايشان بجا بود) و لهذا على (ع) در دوره خلافتش هم اين ها را گرامى مى داشت . در ميان معترضين و قتله عثمان افرادى مثل محمد بن ابى بكر و مالك اشتر بودند ، و اين ها بعدها از خواص و از خصيصين اميرالمؤمنين شدند چنان كه قبل از آن هم بودند .
3 . نهج البلاغه ، خطبه 240 .
4- مثل نويسنده (شهيد جاويد).
5 . تاريخ طبرى ، ج 7 ص 300 .
6 . قيد كردند كه معاويه هيچگاه توقع نداشته باشد كه امام حسن او را (يا اميرالمؤمنين) خطاب كند .
7 . تعبير اينجا حكومت است كه اين ، تعبير فارسى آن است ولى عبارت عربى تسليم امر است ، يعنى كار به او واگذار مى شود .
8 . نهج البلاغه ، خطبه 74 .
9 . نهج البلاغه ، خطبه 182 .

منبع: تاريخ اسلام در آثار شهيد مطهرى - جلد دوم

موضوعات: بصیرت
 [ 10:47:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  پدافند غيرعامل جنگ نرم ...

 

در جنگ سخت هر اقدام غير مسلحانه‌اي که موجب کاهش آسيب پذيري نيروي انساني، ساختمان‌ ها، تاسيسات، تجهيزات، اسناد و شريان هاي کشور در مقابل عمليات خصمانه و مخرب دشمن گردد، پدافند غيرعامل خوانده مي شود. به بيان ساده‌تر پدافند غيرعامل، مجموعه اقداماتي است که انجام مي شود تا در صورت بروز جنگ، خسارات احتمالي به حداقل ميزان خود برسد. هدف از اجراي طرح‌هاي پدافند غيرعامل كاستن از آسيب‌پذيري نيروي انساني و مستحدثات و تجهيزات حياتي و حساس و مهم كشور عليرغم حملات خصمانه و مخرب دشمن و استمرار فعاليت‌ها و خدمات زير بنايي و تامين نيازهاي حياتي و تداوم اداره كشور در شرايط بحراني ناشي از جنگ است.

هم اکنون جنگ نرم به عنوان آلترنانيو واقعي جنگهاي کلاسيک و نظامي مورد استفاده کشورها و دول متخاصم قرار مي گيرد. نمونه اخير جنگ را مي توان در سطح گسترده در فتنه پس از انتخابات جستجو کرد. جنگ نرم کليه مولفه هاي يک جنگ تمام عيار را براي شکست دادن دشمن داراست. ماهواره ها، سايتهاي ضد اتقلابي، تحليلهاي سياسي هراس انگيز و قطعنامه ها ابزار جنگي دشمن هستند. پدافند عامل اين ابزار نيز ماهواره ها، و سايتهاي خودي و حتي بعضي امور فني مانند ارسال پارازيت و مقابله با سايتهاي مخرب و دروغ پرداز است.

عوارض و پيامدهاي جنگ سخت در شکل تلفات جاني و مالي و از بين رفتن سرمايه هاي ملي قابل مشاهده است. برخلاف جنگ سخت، عوارض جنگ نرم عمدتا با چشم قابل مشاهده نيست. جنگ نرم روي باورهاي عمومي هدف گذاري مي کند. متاسفانه اين عوارض حتي پس از فروکش کردن جنگ نرم در افکار عمومي باقي مي ماند. در صورتي که توجهي جدي به اين عوارض صورت نگيرد، ممکن است در آينده زمينه ساز فتنه و يا جنگ نرم ديگري شود.

پدافند غيرعامل جنگ نرم به مسائلي مي پردازد که موجب کاهش صدمات و شکافها در باورهاي نيک افراد جامعه در حين جنگ و پس از آن شود. اين پدافند ميزان تاثير گذاري حملات نرم را کاهش داده و قدرت بازپروري افکار را در مدت کوتاهي پس از آن افزايش مي دهد.

تفاوت پدافند عامل و پدافند غير عامل جنگ نرم
پدافند عامل مسئول اجراي عمليات بازدارنده بر ضدحملات دشمن است. روي پدافند عامل به سمت دشمن قرار دارد. در جنگ نرم دشمن با ابزارهايي مانند ماهواره ها، فضاي مجازي، اعتصابات و شايعه سازي و امثال آن ضربت خود را وارد مي کند. پدافند عامل وظيفه دارد از اصابت هر يک از حملات به نيروهاي خودي جلوگيري نموده و يا عامل حمله کننده را نابود نمايد . مثلا ارسال پارازيت روي فرکانس ماهواره ها، فيلتر کردن سايتهاي مخرب و يا مقابله با شورشها و اعتصابات براندازنده از موارد پدافند عامل جنگ نرم است. تخريب مسجد ضرار با دستور خداوند متعال در قرآن و توسط پيامبر گرامي اسلام يک مورد از پدافند عامل جنگ نرم است.

پدافند عامل قادر به دفع همه حملات نيست. در مواقعي حملات به هدف اصابت کرده و ايجاد تلفات مي کند. مثلا ماهواره هاي دشمن بدون مانع مشغول شايعه پراکني و ارسال اخبار نادرست هستند. در اين شرايط پدافند غيرعامل براي کاهش تلفات نيروهاي غير رزمي و حفاظت از افکار عمومي موضوعيت پيدا مي کند. مثلا اطلاع رساني بموقع و درست به مردم و روشنگري خواص مي تواند از ميزان تاثير بمباران فرهنگي و خبري دشمن در جنگ نرم جلوگيري کند.

تفاوت پدافند غيرعامل جنگ نرم و فرهنگ سازي
آنچه مسلم است هر دوي پدافند غيرعامل جنگ نرم و فرهنگ سازي، در حوزه افکار، باورها و انديشه هاي مردم فعاليت مي کنند. اگرچه شباهتهايي در روشها و محتواي آنها وجود دارد، ولي از لحاظ کارکرد اجرايي با يکديگر متفاوت هستند. در ذيل به اين تفاوتها اشاره مي کنيم:

1.در فرهنگ سازي به اهداف دراز مدت فرهنگي و زير ساختهاي ذهني و باورهاي مردم پرداخته مي شود که يک امر دراز مدت و تدريجي است. ولي پدافند غير عامل براي امور فرهنگي سريع الانتقال و براي بازسازي سريع انديشه هاي آسيب ديده پس از جنگ نرم براي حفظ بدنه فرهنگي جامعه است. در هنگامه تشديد جنگ نرم فرصتي براي فرهنگ سازي نيست و فقط مي بايستي سريعا جلوي خنثي شدن فکري نيروهاي خودي و عناصر ضعيفتر گرفته شود.

2.در فرهنگ سازي اختلاف سليقه ها و نوع برداشتهاي متفاوت از اوضاع مجاز است. در اين حالت مردم با تعاطي و مراودات فرهنگي و با داشتن سليقه هاي متفاوت در کنار يکديگر زندگي مي کنند. جنگ نرم در صدد تبديل اختلاف سليقه ها به دشمني و معارضه است. پدافند غيرعامل وظيفه دارد شکافهاي ايجاد شده در بين مردم را بسرعت، حتي موقتي، بازسازي کرده و آنها را از هم گسيختگي نجات دهد.

3.وظايف پدافند غيرعامل جنگ نرم موقتي و حتي غيرعادي است. هدف آن است که جلوي تخريب و تلفات بزرگتر گرفته شود. اين همانند آن است که در هنگام وقوع سيل، مردم براي حفاظت از خانه خود که بيشترين اهميت دارد، حاضرند وسايل منزل را در مقابل در قرار داده تا از ورود سيل جلوگيري کرده و خانه را از تخريب نجات دهند. در اين شرايط قرباني کردن بعضي امور داراي اهميت کمتر مجاز است. به عنوان مثال کنترل اطلاع رساني از اين موارد است. اين در حالي است که در فرهنگ سازي، که يک امر دائمي و پايدار است، هيچ چيز فداي چيز ديگر نمي شود.

4.در فرهنگ سازي تربيت براي علم اولويت دارد. اصولا هدف از فرهنگ سازي تربيت و پرورش رفتار و روش زندگي مردم بر اساس آموزه هاي ديني و جامعه مدني است. ولي در پدافند غير عامل، علم، و يا به عبارت ديگر اطلاع رساني به موقع، نسبت به تربيت اولويت دارد. در جنگ نرم فرصتي براي تربيت نيست، بلکه فقط بايد با اطلاع رساني صحيح نقاط خطر را به مردم گوشزد کرد که آماده حوادث پيش رو باشند.

5.آماده سازي پدافند غيرعامل جنگ نرم نيازمند فرهنگ سازي است. مثلا مقاوم سازي افکار عمومي يک کار درازمدت فرهنگي است. در شرايط فتنه و جنگ نرم، افکار مقاوم به عنوان سپر محافظ عمل کرده و ضربات فرهنگي را دفع مي کند.

مردم مي بايستي نسبت به اين تفاوتها توجيه شوند. آنها بايد بدانند شرايط در زمان جنگ نرم و شرايط عادي متفاوت است. در صورتي که اين توجيه صورت نگيرد امکان دارد برداشتهاي نادرستي صورت گيرد که جنبه تخريبي داشته باشد. آنها بايد بدانند اوضاع در جنگ نرم از لحاظ فرهنگي، پرفشار بوده و روشها با زمان عادي تفاوت دارد. اين آمادگي آنها را از شوک مضاعف بازمي دارد.

ضرورت اعلام حالت اضطراري جنگ نرم به مردم
در جنگ سخت بمباران شهرها و احساس ناامني به وضوح قابل لمس است. مردم هم بطور طبيعي براي حفاظت از خود هشدارهاي امنيتي را جدي گرفته و خود را براي حالت جنگي آماده مي کنند.

ولي جنگ نرم حالتي خزنده، فريبکارانه و غير شفاف دارد. بسياري از مردم قادر به درک شرايط جنگ نرم نيستند. فقط افراد بصير و مطلعين مي توانند وقوع جنگ نرم را حتي قبل از وقوع يپش بيني نمايند.

مردم مي بايستي از وقوع جنگ نرم باخبر شده و خود را براي آن آماده کنند. در اين اعلام نبايد آرامش مردم بهم خورده و باعث ترس و دلهره شود. در اين راه، ضمن تقويت روحيه مردم، انجام امور زير لازم است:

1.علائم و نشانه هاي حمله فرهنگي براي مردم توضيح داده شود.

2.نقاط آسيب پذير شناسايي شوند.

3.ويژگيهاي عوامل داخلي دشمن تبيين شود.

4.پناهگاههاي جنگ نرم مانند خواص، روحانيون، مساجد، دانشگاه، مدرسه، بسيج، روزنامه ها، سايتهاي اينترنتي، صدا و سيما و حتي خانواده نيز حالت جنگي گرفته تا در صورت لزوم به ياري افراد آسيب ديده بشتابند.

شناخت نقاط ضربه پذير فرهنگي و اهداف دشمن براي برنامه ريزي پدافند غيرعامل
مسلح کردن جامعه به پدافند غير عامل جنگ نرم نيازمند شناخت نقاط ضعف و نقاطي است دشمن آنها را مورد هدف قرار مي دهد. پس از شناساسي اهداف دشمن مي بايستي نسبت به مقاوم سازي آنها اقدام کرد. در حال حاضر اهداف دشمن در جنگ نرم در امور زير خلاصه مي شود:

1.سست کردن باورهاي ديني و انقلابي مردم.

2.پشيمان کردن مردم از انقلاب

3.تبليغ و ننگ زدايي از سازش با استکبار

4.عادي سازي خودفروختگي سياسي

5.تبليغ مصرفگرايي و تجمل پرستي

6.القاي ترس و خودباختگي و تبليغ ضرورت تسليم و عقب نشيني در مقابل دشمن

7.القاي بي اعتمادي مردم به مسئولين

8.ترساندن از تحريم و انزواي جهاني ايران

9.بزرگنمايي اشکالات کوچک و کوچک نمايي موفقيتهاي نظام

10. القاي وجود بحران در جامعه

نظام در فتنه 88 به پيروزي رسيد. آخرين خاکريزهاي دشمن در 9 دي و 22 بهمن 88 فتح گرديد. اما به تحقيق بايد گفت آنچه فتنه 88 را تا اين اندازه بزرگ کرد، ضعف ما در پدافند غيرعامل بود. فتنه 88 آنقدر سريع و غافلگير کننده بود که تا مدتها افراد را از درک شرايط و پشت پرده ناتوان ساخت. نمونه اين وضعيت را در زمان غصب خلافت اميرالمومنين در ماجراي سقيفه ديديم که چگونه نور ولايت علي در غوغاي عناصر خوش ظاهر به جايي نرسيد تا آنکه پس از 25 سال قدر علي دوباره شناخته شد. درست است که علي بالاخره پس از سالها به قدرت رسيد ولي متاسفانه آثار سوء رفتار خلفاي پيشين در رفتار و اذهان مردم باقي مانده بود. اين رسوبات دوران گذشته باعث شد تا خط امامت و ولايت از جامعه اسلامي دور شود.

پدافند غير عامل جنگ نرم، مردم را هميشه آماده نگاه مي دارد. اين آمادگي فکري مردم باعث ميشود در صورت بروز جنگ نرم براحتي بازي نخورند و با صبر و انديشه راهي را که کمترين خسارت را داشته باشد برگزينند. روشهاي پدافند غير عامل جنگ نرم مي بايستي تضمين کننده موارد زير باشد:

1.اطلاع رساني بموقع براي ايجاد آمادگي دائمي در مردم

2.جلب اعتماد عمومي به منابع اطلاع رساني داخلي

3.تمرکز زدايي و توزيع مراکز اطلاع رساني براي ارائه کمکهاي اوليه جنگ نرم

4.مقاوم سازي فکري مردم براي کاهش خسارات جنگ نرم

5.ايجاد سوء ظن دائمي نسبت به دشمن

6.تقويت اعتماد به نفس مردم به داشته هاي فرهنگي و ملي خود

7.تقويت مسئوليت پذيري نسبت به سرنوشت کشور

موارد فوق روشهاي پدافند غيرعامل است. هريک از اين روشها نيازمند ابزاري است که بتوان بوسيله آنها اين روشها را بکار گرفت. در اينجا به هريک از موارد فوق اشاره و راه حل و ابزارهاي هر يک را بر مي شماريم.

اطلاع رساني بموقع براي ايجاد آمادگي دائمي در مردم
اگر مردم براي حوادث آماده باشند هيچگاه گرفتار شبيخون نمي شوند. غافلگير شدن هميشه تلفات را افزايش مي دهد. لذا يکي از اصول پدافند غيرعامل جنگ نرم ايجاد آمادگي فکري براي کاهش تلفات ناشي از شبيخون جنگ نرم است. شبيخون جنگ نرم به معناي آن است که فردي به يکباره احساس شکست نمايد. مثلا انتخابات 88 با شرکت 85 درصد مردم يک پيروزي بزرگ براي نظام به شمار مي رود. بناگاه گروهي با اعلام تقلب در شب انتخابات، خواستار ابطال آن را مي شوند. اين يعني القاي احساس شکست در ملت بلافاصله پس از يک احساس پيروزي بزرگ.

عوامل داخلي فتنه با کمک حاميان خارجي تدارک يک شبيخون جنگ نرم را ديده بودند. شوک وارد شده ناشي از اين شبيخون باعث گرديد روز 25 خرداد افرادي بدون ديدن عوامل پشت پرده به راه پيمايي عليه انتخابات بپردازند. اين شوک بزرگ بسياري از خواص را نيز در بر گرفت و آنها نيز تا مدتها با اين جريان انحرافي همراهي کردند.

براي آنکه دوباره دچار اينگونه شبيخونها نشويم، لازم است مردم را در جريان اوضاع قرار دهيم. حاکميت بايد خوشيها و سختيها را با مردم بگذراند. محرم دانستن مردم آنها را از بي تفاوتي در مي آورد. بسياري از پنهان کاريها با استدلال اينکه موجب ضربه به انقلاب و ارکان آن مي شود، انصافا توجيهي ندارد. وقتي همه چيز روي دايره باشد و مردم آنها را از اتاق شيشه اي تماشا کنند، آنگاه بسرعت ربط مسائل را تشخيص داده و دچار غافلگيري نمي شوند.

تجربه در تمام دنيا نشان داده است که ملت از پنهانکاري متنفر است و به محض ديدن پنهانکاري احساس بيگانگي کرده و خود را کنار مي کشد. روايتي از ائمه معصومين که مي فرمايد “الناس عدو ما جهلوا. مردم دشمن چيزي هستند که آن را نمي شناسند.” مويد اين تجربه است. لذا در حکومت داري اسلامي بايد اصل بر اطلاع رساني باشد مگر آنگه ضرر بسيار زيادي را به همراه داشته باشد. ثابت شده است براي هر پنهانکاري هزينه اي وجود دارد که دير يا زود بايد پرداخت شود. در شبيخون جنگ نرم همين پنهانکاريها در بدترين زمان آشکار مي شوند که بيشترين خسارت را به افکار عمومي وارد کرده و باعث تشديد بي اعتمادي شده و خسارت جنگ نرم را افزايش مي دهد.

پدافند غيرعامل اطلاع رساني عميق و کامل را براي جلوگيري از غافلگيري و تبديل شدن اطلاعات به ضد اطلاعات، ضروري مي داند. براي اين منظور مي بايستي منابع اطلاع رساني را در جبهه خودي افزايش داده و ضريب درستي تحليل هاي مردم را بالا ببريم. گسترش مطبوعات و رسانه ها، مناظرات سياسي و اقتصادي و اجتماعي و حمايت قوه قضائيه از اطلاع رساني از ضروريات پدافند غير عامل براي ايجاد آمادگي در مردم براي تحليل صحيح مسائل است.

جلب اعتماد عمومي به منابع اطلاع رساني داخلي
مهمترين پارامتر براي جذب مخاطب به منابع اطلاع رساني، ايجاد اعتماد عمومي به آنها است. اعتماد مهمترين نقطه کليدي در پدافند غير عامل جنگ نرم است. دشمن براي خنثي سازي منابع خبري نخست از آنها اعتماد زدايي مي کند. اگر اين مسئله اتفاق بيفتد، هرگونه سرمايه گذاري بي نتيجه خواهد بود. منبع اطلاع رساني غيرقابل اعتماد مانند طناب پوسيده اي است که کسي با آن به چاه نخواهد رفت. يک منبع اطلاع رساني قابل اعتماد داراي ويژگيهاي زير است:

1.حداکثر پوشش نسبت به وقايع داشته باشد. سانسور اعتماد را از بين مي برد. اصولا در دنياي کنوني سانسور تقريبا امکان ندارد. شنيدن خبر از کانال ديگر و نشنيدن از کانال خودي مانند سم عمل مي کند. در صورت خطرناک بودن خبر مي توان در صورت لزوم آنرا با اخبار ديگر تحت الشعاع قرار داد. ولي هيچگاه نبايد خبري را که احتمال انتشار آن از منابع ديگر مي رود، در منبع خودي سانسور کرد.

2.گرايش به نياز مخاطب بيشتر از تامين خواسته حزبي و جناحي باشد.

3.تحليل از خبر جدا شود. بدين معنا که حدالامکان از جهت دار کردن خبر خودداري شود. حتي بي طرفي ظاهري هم خوب است.

4.در شنيدن اخبار، مخاطب هميشه بايد خود را در مقام قاضي احساس کند. مخاطب خود مي بايست نتيجه گيري کند.

5. مقابله با مخالفين (حتي دشمنان) حدالامکان غيرمستقيم و مستند باشد.

تمرکز زدايي و ايجاد مراکز متعدد پناهگاههاي فرهنگي براي ارائه سريع کمکهاي اوليه جنگ نرم

همانگونه که گفته شد اطلاع رساني به موقع بمانند کمکهاي اوليه در جنگهاي سخت ميزان تلفات را را کاهش مي دهد. در هنگام نياز اين اطلاع رساني بايد سريع صورت گيرد تا قبل از آنکه موجب بدبيني و تشويش اذهان شود، فرد را به حالت عادي بازگرداند.

در بحبوحه جنگ صفين يک از سربازان بناگاه به چادر فرماندهي اميرالمومنين آمد و گفت من مردد شده ام. سوالي در مورد توحيد دارم. فردي اعتراض کرد که مگر وسط آتش جنگ جاي اين سوال است. اميرالمومنين فرمود هميشه جاي اين اين سوال است. ما براي پاسخگويي به اين سوالات مي جنگيم. آنگاه ايشان پاسخ آن سرباز را فرمودند.

ترديد در جبهه خودي قدرت جنگيدن را از سرباز سلب مي کند. در صورت عدم پاسخگويي به موقع بسرعت متورم شده و باعث بدبيني شديد مي شود. سرعت پاسخگويي به شبهات در جنگ نرم اولا باعث از رفتن ترديد مي شود. ثانيا از ورود شبهات ديگر جلوگيري مي کند.

تمرکز در اطلاع رساني اوليه جنگ نرم فقط در مواردي خاص پاسخگوست. مردم مايل نيستند جواب تمامي سوالات خود را فقط از يک کانال دريافت نمايند. به همين دليل، تمرکز در اطلاع رساني موجب کاهش تاثير اين کانال مي شود. دشمن هم اگر دريابد که حريف فقط يک منبع اطلاع رساني دارد، آنگاه منتهاي سعي خود را در تخريب آن بکار مي گيرد. در فتنه 88 بجرات مي توان گفت روشنگريهاي رهبر معظم انقلاب آتش فتنه را خواباند. يکي از دلايل هجمه بي سابقه دشمنان و جنبش سبز به ولايت فقيه و شخص رهبر انقلاب، همين تاثير شگرف بيانات ايشان بوده است.

ما بايد تنهايي رهبري انقلاب را در اطلاع رساني يک تهديد تلقي کنيم. فصل الخطاب بودن فرمايشات ايشان از مسئوليت ديگران براي روشنگري کم نمي کند. براي اين منظور بايد منابع اطلاع رساني متعددي را آماده کنيم تا در موقع لزوم به کمک رهبر معظم بيايند.

مراکز پاسخگويي به شبهات مي بايستي به صورت غير متمرکز و توزيع شده باشد تا هر فرد بتواند بنا به مقتضيات خود به آن مراجعه کند. خواص، مساجد، پايگاههاي بسيج، مدارس و خانواده ها و سايتهاي اينترنتي مي توانند کمکهاي اوليه فکري را در زماني کوتاه به افراد مردد بدهند.

خواص در اين ميان اهميت زيادي دارند. خواص بهترين پناهگاه فرهنگي در جنگ نرم هستند. دليل اهميت خواص در سرعت تاثير گفته هاي آنهاست. مدرسه فرهنگ سازي مي کند. ولي نمي تواند به عنوان کمک اوليه جنگ نرم عمل نمايد. خانواده نيز به دليل يکسان بودن فهم اعضا از شرايط موجود نمي تواند پاسخگوي سريع شبهات باشد. مردم به خواص اعتماد دارند. تاثير سخنان خواص مانند رهبر معظم انقلاب ولي در سطحي پايينتر است. آنها مي توانند در اوضاعي که افکار مسموم شده اند و قدرت تحليل را از دست داده اند و عليرغم داشتن قدرت، نمي دانند حق کدام است، راه درست را به مردم نشان داده و افکار آنها را در زماني کوتاه بازپروري کنند.

مقاوم سازي فکري مردم براي کاهش خسارات جنگ نرم
مقاوم سازي فکري مردم يک از عوامل موثر در کاهش تلفات و خسارات جنگ نرم است. مقاوم سازي فکري بدان معناست که افکار عمومي هميشه سپري به همراه داشته باشد تا از ضربات مصون بماند. سپر فکري باعث مي شود که القائات دشمن به باور مردم تبديل نشود. در بهترين حالت، فکر مقاوم، جوسازي هاي دشمن را به عنوان سم تلقي کرده و خود را از آن دور نگاه مي دارد و يا اجازه رسوب شدن در ذهن و تبديل شدن به باور را نمي دهد.

مقاوم سازي فکري يک کار فرهنگي است و بايد در يک پروسه دراز مدت پيگيري شود. ولي کاربرد آن به عنوان پدافند غيرعامل در زمان جنگ نرم است. مسئولين فرهنگي مي بايستي بتوانند نقاط حمله دشمن را پيش بيني کرده و براي هريک جوابي قانع کننده يافته و سپس آن را به باور عمومي تبديل نمايند. مردم بايد بدانند محل استفاده هريک از اين باورها در جنگ نرم کجاست تا بتوانند آنرا بموقع استفاده کرده و از صدمات مصون بمانند.

کلمات حکيمانه از ائمه معصومين و بزرگان اسلام اگر چه کوتاه هستند ولي کليدي طلايي براي زمانهايي هستند که مي توانند اثر معجزه آسايي داشته باشند. مسئولين فرهنگي پس از شناسايي و آموزش نقاط حمله فرهنگي و آثار آنها و روش مقابله آنها، مي بايستي يک جمله کليدي به عنوان کد براي هريک قرار دهند تا در مواقع لزوم با ذکر آن جمله ساده، مردم بتوانند اوضاع را بسرعت تشخيص داده و وظايف خود را انجام دهند. اين همانند کاربرد ضرب المثلها است که يک جمله انسان را از تکرار گفتاري مشروح بي نياز مي کند.

نتيجتا پيشنهاد مي شود براي مقاوم سازي فکري، کلمات و ضرب المثلهاي جديدي رايج شود که با بکار بردن آنها به عنوان پدافند غيرعامل بخشي از آسيبهاي فکري جنگ نرم را برطرف شود.

خوشبختانه مذهب شيعه و آموزه هاي انقلاب اسلامي از نظر مقاوم سازي فکري بسيار غني است. توجه به اين آموزه ها توانسته است شيعه را در طول قرنهاي متمادي از تاثيرات عوامل مخرب در امان نگاه دارد. به عنوان نمونه، به تعدادي از اين آموزه ها اشاره مي کنيم:

1.قران کريم مي فرمايد: “خداوند از مومنين حمايت مي کند.” اين باور باعث مي شود که مومنين بزرگ نمايي دشمن را به هيچ انگارند. دشمن در بسياري از مواقع با بزرگنمايي خود در صدد ترساندن مردم است. اگر مردم باور داشته باشتند که خداي متعال از آنها در مقابل دشمنان حمايت مي کند، ديگر ترسي از دشمن نخواهند داشت.

2.سيد الشهدا زندگي پر ارزش خود را براي اسلام فدا کرد. ما هميشه خطاب به ايشان مي گوييم. “يا ليتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظيما. اي کاش ما با شما بوديم و با شما شهيد شده و به رستگاري مي رسيديم.” اين باور نه فقط ترس از کشته شدن را کاهش مي دهد، بلکه بجاي آن انتظار فوز شهادت را جايگزين مي کند. آيا کسي که اين باور را داشت، از تشرهاي دشمن مي هراسد؟

3.جمله تاريخي امام خميني رحمه الله مبني بر اينکه آمريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند، ضعف اين قدرت استکباري را در مقابل ملت مسلمان ايران به چالش مي کشد. اين همان ترجمه آيه “ان کيد الشيطان کان ضعيفا” است. سابقه سي ساله انقلاب اين امر را تاييد کرده است. با نگاهي به وضعيت کشورهاي دوست آمريکا و مقايسه آنها با شرايط ايران اين نکته را تاييد مي کند. در صورتي که مردم وظيفه خود را انجام دهند، کاري از آمريکا بر نمي آيد.

4.جملاتي از امام مانند “هرچه فرياد داريد سر آمريکا بکشيد” و “اگر ديديد دشمنان از شما تعريف کردند به خودتان شک کنيد.” ، “پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا مملکت آسيب نبيند."، “اختلاف از شيطان است."، “ميزان حال فعلي افراد است."، از مواردي است که مي توان از آنها به عنوان کد استفاده کرد.

باورهاي ايجاد شده قادر هستند به عنوان معيار تشخيص حق از باطل عمل نمايند. در زماني اوضاع غبارآلود است و مردم حيران از فهم شرايط هستند، اين معيار هاي مانند چراغي روشن، راه درست را نشان مي دهد.

ايجاد سوء ظن دائمي نسبت به دشمن
جمله تاريخي ديگر امام “آمريکا شيطان بزرگ است.” يکي از اصول پدافند غير عامل است. امام اين جمله را با استناد به آيات قرآن متذکر شده است. قرآن مي فرمايد: ” اي مردم! … به تحقيق شيطان دشمن شماست. پس او را دشمن خود بدانيد.” تفسير عيني اين آيه اين است که: “اي مردم ايران! آمريکا دشمن شماست. پس اورا دشمن خود بدانيد.”

قرآن در باره شيطان چه مي گويد:

1.شيطان دشمن قسم خورده انسان است. او هيچگاه با انسان کنار نخواهد آمد.

2.شيطان ظاهري فريبنده دارد و گاهي در شکل خيرخواهي و با وعده هاي زيبا وارد مي شود. او با ظاهري خوش و وعده عمر جاودان باعث فريب آدم و حوا شد و آنها را از بهشت خارج ساخت.

3.شيطان به تدريج انسان را آلوده مي کند. هرکه از ابتدا پا در جاي پاي شيطان گذاشت بداند که او را تا حد انکار خداوند پيش خواهد برد.

4.شيطان در مواقع خطر انسان را تنها گذاشته و از او حمايت نمي کند.

5.شيطان يک مفهوم است. يکي از مصاديق بارز آن ابليس است. هر چيزي که انسان را از راه حق دور کند شيطان است. لذا يک انسان، يک فيلم، يک کانال ماهواره و حتي يک کشور هم مي تواند شيطان باشد.

6.شيطان داراي اعوان و انصار است. قرآن از آنها به عنوان حزب الشيطان نام مي برد. هر يک از اين شياطين به نسبت قدرت طرف مقابل انتخاب مي شوند. گاهي مردم يک شهر توسط يک بچه شيطان اداره مي شوند و گاهي صدها شيطان بزرگ و گوچک تلاش مي کنند تا يکي از اولياء الله مرتکب ترک اولي شود.

7.شيطان در بين مومنين ايجاد اختلاف مي کند.

8.شيطان دوستان خود را از فقر مي ترساند. شيطان حرامخواري را به عنوان تجارت مجاز مي شمارد. اين فريب خودگان شيطان در عمل ضعيف شده و توانايي مقابله را از دست مي دهند.

9.شيطان مريدان خود را هميشه در حالت ترس و وحشت نگاه مي دارد.

10. شيطان تبليغ برهنگي کرده و انسان را وادار به برهنه شدن مي کند و آو را به سمت فحشا و منکر مي برد.

11. شيطان اگر توانست، انسان را فريب مي دهد و اگر نتوانست او را مبتلا به فراموشي و غفلت از ياد خدا ميکند.

12. شيطان دروغ پردازي و شايعه پراکني مي کند.

موارد فوق صراحتا در آيات قرآن ذکر شده است. با کمي تامل در مي يابيم تمامي اين موارد به تمامه در آمريکا و اعوان و انصار آن وجود دارد. کيست که نداند ماهواره هاي مستهجن دشمن تبليغ فحشا و برهنگي کرده و با برنامه هاي کثيف بذر غفلت و انحراف را در مومنين مي کارد. هم اکنون بيش از هشتاد ماهواره و هزاران سايت فارسي زبان مردم را با هر سليقه اي مورد حمله قرار داده اند. به جرات مي توان گفت در روي زمين هيچ ملتي به اندازه ملت ايران مورد تهاجم شبانه روزي قرار نمي گيرد.

اين ماهواره ها علاوه بر اشاعه فحشاء، دروغ پردازي و شايعه پراني گسترده را در برنامه کار خود دارند. تلويزيون هاي بي بي سي فارسي و يا صداي آمريکا از مصاديق بارز بنگاههاي دروغ پرداز و شايعه پراکن است. آنها همواره ملت مومن ما را از حمله و تحريم مي ترسانند.

اعوان و انصار شيطان بزرگ در اروپا و کشورهاي عربي و عناصر داخلي آنها هميشه در صدد ايجاد اختلاف ميان ملت با عناوين اصولگرا و اصلاح طلب، شيعه و سني، روحاني و دانشگاهي، حاکميت و مردم، سنت و مدرنيته، و امثال آن هستند.

آمريکا پس از آنکه استفاده کامل از نوکران خود برد، در مواقع خطر آنها را تنها مي گذارد. ما شکي در سرسپردگي شاه و صدام به آمريکا نداريم. اولي در غربت و دربدري دق کرد و مرد و دومي از سوراخ موش بيرون کشيده شده و به دار آويخته شد.

کشورهاي بسياري، باآنکه دوستي با آمريکا را برخلاف مصلحت کشور خود مي دانند، ولي به جهت هراسي که از آمريکا دارند نه فقط با آن مقابله نمي کنند بلکه در مجبورند با آن همراهي کنند.

اين حملات که به عنوان تهاجم فرهنگي نام برده مي شود از همان ابتداي انقلاب بصورت لاينقطع ادامه داشته است. اوج اين حملات را مي توان در حوادث پس از انتخابات ديد.

امريکا با وجود خصلت شيطاني خود هرگز با ايران کنار نخواهد آمد. لذا ما بايد همواره با سوء ظن به رفتارهاي آن نگاه کنيم. هرگونه اعتماد به آمريکا نشانگر سادگي و فريب خوردگي است. پدافند غيرعامل جنگ نرم، سوء ظن به آمريکا و اعوان انصار آن را در داخل و خارج را به عنوان يک اصل تلقي مي کند. اين بدبيني و سوء ظن در موارد زير کاربرد دارد:

1.بايد مطمئن باشيم ماهواره هاي فارسي زبان خارجي هيچگاه خيرخواه نبوده و هر کدام بخشي از تفکرات و رفتارهاي ما را هدف قرار گرفته است. در اين ميان تفاوتي آنچنان ميان ماهواره هاي سياسي، تفريحي و تبليغي نيست.

2.هرگونه ارتباط و همکاري افراد با اين ماهواره ها را با بدبيني دنبال کنيم. بايد نسبت به سلامت مواضع وانديشه هاي کساني که با اين ماهواره ها و سايت ها مصاحبه کرده بشدت مشکوک باشيم. آمريکا حاضر شده است ده ميليون دلار براي ده دقيقه مصاحبه شهرام اميري بدهد. بدانيم ايرانياني که حقوق بگير اين بنگاهها هستند بي ترديد عمله هاي شيطان هستند.

3.گرفتن جايزه از سازمان هاي صهيونيستي به هر عنوان فريبنده مانند نوبل و حقوق بشر، نه فقط نقطه اعتماد به آنها نيست، بلکه سندي از سرسپردگي آنها به دشمن است. لذا پدافند غير عامل هرگونه مراوده و نشست و برخاست با بنگاههاي تبليغاتي استکباري را نقطه منفي و هشدار دهنده تلقي مي کند.

ذکر اين نکته ضروري است که هرگونه حضور در خارج از کشور، حتي آمريکا، نشان دهنده همکاري با استکبار نيست. چه بسا دوستداران انقلاب اسلامي که سالهاست در اين کشورها زندگي مي کنند. منافقين همکاري خود با بوقهاي استکباري را با اقامت امام خميني در پاريس توجيه مي کنند. ولي حضور موقتي امام در پاريس و مقابله با نظام سرسپرده آمريکا در ايران کجا و اقامت دائم و حقوق بگيري از دشمنان و خصومت با ملت مظلوم ايران کجا!

4.ايران مي داند که رسالت خود را در نهايت بايد به تنهايي انجام دهد و با اميد به فرج بقيه الله به آرامش و اطمينان برسد. لذا در اين راه نبايد از جا ماندن افراد و کشورها نگراني به خود راه دهد. چه بسا کشورهايي که در مقطعي دوست ما هستند و در زماني که به شدت به آنها نيازمنديم در کنار دشمن قرار گيرند. نمونه اين کشورها روسيه است که با رفتار موذيانه خود اعتماد ملت مارا از دست داده است. افرادي هم هستند که تا چندي پيش در زمره خوديها محسوب مي شدند ولي اکنون در اردوگاه دشمن هستند. پدافند غيرعامل دل نبستن دائمي به اين کشورها و افراد را براي مقاوم سازي فکري ملت توصيه مي کند.

5.کساني در داخل حاضر به مرز بندي شفاف با حاميان وايسته به نظان استکباري خود نيستند از کشتي انقلاب پياده شده اند. ديگر نمي توان به مواضع آنها اعتماد کرد.

تقويت اعتماد به نفس مردم به داشته هاي فرهنگي و ملي خود
فرق انسان کريم با لئيم در نوع شناختي است او از خود دارد. لئيم خود را حقير و پست مي داند. ولي کريم در درون احساس عظمت مي کند. احساس عظمت دروني، انسان کريم را از انجام امور پست باز ميدارد.

دشمن در جنگ نرم، با سياه نمايي و تحقير در صدد القاي حقارت در ملت ماست. ملتي که حقير شد تن به هر سازش و پستي مي دهد. ماهواره هاي دشمن عمدتا براي اين منظور راه اندازي شده اند. اين روش فرعوني است که در قرآن به آن اشاره شده است. قرآن روش مديريت فرعون را بر اساس تحقير شخصيت زيردستان اعلام مي کند. قرآن مي فرمايد: “فاستخف قومه فاطاعوه” فرعون قوم خود را خوار و خفيف مي کرد تا آنها را مجبور به اطاعت از خود کند.

پدافند غيرعامل در مقابل وظيفه دارد به تقويت روحيه و افتخار به داشته هاي فرهنگي ملت بپردازد. تلبيغ دفاع از کشور و اسلام، خودباوري علمي و تلاش براي کسب استقلال فرهنگي در اين راستا توصيه مي شود.

نتيجه عمل به اين توصيه آن مي شود که خانواده ها از مشاهده برنامه هاي کثيف ماهواره احساس شرم مي کنند و خود را بزرگتر از آن مي دانند که ايمان و وقت خود را براي ديدن آنها تلف کنند.

تقويت مسئوليت پذيري نسبت به سرنوشت کشور
مسئوليت پذيري براي عکس العمل سريع در زمان جنگ نرم بسيار مهم است. سرعت در حمايت از جريان حق باعث کاهش آسيب به افکار عمومي مي شود. افرادي که سريعتر از ديگران وارد عمل شوند ممکن است صدمات بيشتري را تحمل کنند ولي در عوض باعث جلوگيري از خسارات بزرگتر مي شوند. اين افراد در نزد خداوند از منزلت زيادي برخوردار بوده و اگر گشته شوند در همان لحظه به بهشت رضوان الهي وارد مي شوند.

( منبع : پدافند غيرعامل جنگ نرم ، سعيد معصومي ، سايت الف ، ۱۲ مرداد ۱۳۸۹ )

موضوعات: بصیرت
[سه شنبه 1394-09-17] [ 07:06:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  هدف اصلی دشمن از جنگ نرم استحاله جمهوری اسلامی و تغییر باورهای مردم است ...

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح (دوشنبه) (۱۳۹۴/۰۷/۲۰ - ۱۴:۲۰)مورخه  در دیدار مسئولان و مدیران رسانه ملی و اعضا شورای نظارت بر صدا و سیما با تبیین اهداف «جنگ نرمِ برنامه ریزی شده، گسترده و همه جانبه نظامِ سلطه با جمهوری اسلامی»، تغییر باورهای مردم را مهمترین هدف این جنگ پیچیده خواندند و با تأکید بر نقش منحصر به فرد رسانه ملی در این کارزار جدی، برنامه ریزی دقیق و عالمانه را برای تحقق وظایف رسانه ملی مورد تأکید قرار دادند.
حضرت آیت الله خامنه ای در ابتدای سخنان خود به موضوع اهمیت رسانه ملی در نظام جمهوری اسلامی ایران پرداختند و با اشاره به حرکت عظیم رسانه ای که با کمک رسانه های نوپدید، بوجود آمده گفتند: رسانه ملی در صحنه چنین نبرد عجیب و عظیم و درگیری ناخواسته و ناگزیر قرار دارد که همان عرصه پیچیده و بسیار مهم جنگ نرم است.
رهبر انقلاب اسلامی افراد صاحبنظر، دلسوز و دارای انگیزه را به مطالعه و بررسی دقیق ابعاد جنگ نرم فراخواندند و گفتند: در جنگ نرم، همان اهداف جنگ سخت دنبال می شود اما بصورتی فراگیرتر و عمیق تر.
ایشان به برخی پیچیدگی ها و خطرات بیشتر جنگ نرم در مقایسه با جنگ سخت اشاره کردند و افزودند: جنگ نرم برخلاف جنگ سخت، آشکار، قابل فهم و ملموس نیست و حتی در برخی موارد طرف مقابل ضربه خود را می زند اما جامعه هدف، دچار خواب آلودگی و عدم احساس حمله است.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: جنگ های سخت معمولاً موجب برانگیخته شدن احساسات مردم و ایجاد وحدت و انسجام ملی می شود در حالیکه جنگ نرم، انگیزه های مقابله را از بین می برد و زمینه ساز ایجاد اختلاف نیز می شود.
حضرت آیت الله خامنه ای بعد از بیان خطرات به مراتب بیشتر و نگران کننده تر جنگ نرم در مقایسه با جنگ سخت گفتند: جنگ نرم فقط مخصوص ایران نیست اما در موضوع ایران، هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است.
ایشان با تأکید بر اینکه تغییر باطن و سیرت به معنای تغییر انگیزه ها، شعارها، معارف انقلابی و اهداف بزرگ است، افزودند: در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین کننده اهداف امریکا، صهیونیسم و شبکه قدرت جهانی باشد.
رهبر انقلاب اسلامی، مسئولان و مردم  را آماج اصلی چنین جنگِ نرمی دانستند و خاطرنشان کردند: در مورد برنامه ریزی که در جنگ نرم برای مسئولان وجود دارد با آنان صحبت کرده و خواهم کرد اما مخاطبان اصلی جنگ نرم مردم به ویژه نخبگان، دانشگاهیان، دانشجویان، جوانان و عناصر فعال هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: آنها بدنبال تأثیرگذاری بر مردم و تغییر طیف وسیعی از باورهای آنان بویژه جوانان و نخبگان هستند که باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی مردم از جمله این باورها است.
ایشان گفتند: مردم ما باورهای اعتقادی درخصوص دین، خانواده، مسئله «زن و مرد»، استقلال، مقابله با بیگانه، مردم سالاری اسلامی و مسائل گوناگون فرهنگی دارند و طرف مقابل تلاش دارد این باورها را دستکاری کند و یا تغییر دهد.
رهبر انقلاب اسلامی، تغییر باور به گذشته را از دیگر اهداف مورد نظر در جنگ نرم برشمردند و تأکید کردند: مردم ما نسبت به رژیم فاسد و مستبد گذشته باورهایی دارند که در جنگ نرم تلاش بر این است تا این گذشته زشت و پلید و سیاه به گذشته ای درخشان و زیبا تغییر یابد.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: آنها می خواهند با تغییر باور به گذشته، نتیجه بگیرند که لزومی به وقوع انقلاب اسلامی برای از بین بردن آن گذشته، وجود نداشته است.
ایشان تغییر باور به آینده و حال را از دیگر اهداف جنگ نرم دانستند و خاطرنشان کردند: آنها می خواهند به جوان امروزی القاء کنند که وضع کنونی کشور مایه شرمندگی است و رسیدن به پیشرفت در آینده نیز غیرممکن است تا نشاط و تحرک و علم آموزی و امید به آینده را از نسل جوان بگیرند.
رهبر انقلاب اسلامی ایجاد باورهای غیرواقعی در جوانان نسبت به جهان بویژه امریکا و اروپا و ترسیم  کشورهایی پیشرفته، راحت، امن و بدون مشکل از آنها را یکی دیگر از اهداف جنگ نرم برشمردند و در جمع بندی این بخش از سخنان خود گفتند: هدف اصلی و نهایی جنگ نرم طراحی شده، انحلال درونی و استحاله داخلی جمهوری اسلامی از طریق تغییر باورها و سست کردن ایمان مردم و بویژه جوانان است.
رهبر انقلاب با اشاره به امکانات سخت افزاری و نرم افزاری دشمن در جنگ نرم افزودند: همه پیشرفتهای روزافزون محیط مجازی در خدمت تحقق اهداف جنگ نرم است اما مهمتر از این امکانات و پیشرفتهای سخت افزاری، لشکر عظیم نخبگان فکری، سیاسی، ادبی، اجتماعی، و فعالان برجسته ارتباطات و رشته های مختلف هنری است که عقبه ی نرم افزاری قوی و تأثیرگذاری را برای تحقق اهداف جنگ نرم فراهم آورده است.
ایشان برنامه ریزی و کار و تلاش منسجم را از ویژگیهای بارز طراحان و مجریان جنگ نرم برشمردند و خاطرنشان کردند: در همه تولیدات و فراورده های صوتی، تصویری و مکتوب جبهه مقابل ملت ایران، مقاصد و اهداف جنگ نرم، البته عمدتاً بطور غیرمستقیم، پیگیری و القا می شود.
رهبر انقلاب در همین زمینه ترویج دین حداقلی و دین سکولار را که با هر رفتار شخصی و اجتماعی قابل انطباق است از جمله اهداف پنهان برنامه های عمدتاً اجتماعی رسانه های بیگانه خواندند و افزودند: آنها در پیگیری پیچیده اهداف خود، کاملاً جدی و دارای برنامه هستند اما ما در این زمینه عقب هستیم.
حضرت آیت الله خامنه ای، تلاشهای رسانه ملی را قابل توجه دانستند و در عین حال افزودند: باید این تلاشها را به عمق برد و اهداف مورد نظر را بدون تظاهر و درشت نمایی، در حد ظرفیت همه برنامه های صدا و سیما به صورت هنرمندانه ترویج کرد تا مخاطبان اقناع شوند و بپذیرند.
رهبر انقلاب مهمترین کار برای تحقق مشهود اهداف رسانه ملی در قبال جنگ نرم دشمنان را، دست یابی به تحلیلی مبنایی، صحیح و واقع بینانه از شرایط داخلی، منطقه ای و جهانی جمهوری اسلامی خواندند و افزودند: این تحلیل، ذهنها و جهت گیریهای سطوح مختلف مدیریتی و بدنه سازمان را منسجم می کند و پایه همه فعالیتها قرار می گیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای، پرهیز از اغراق در تواناییها، توجه به مشکلات، تأثیرناپذیری از تبلیغات گمراه کننده بیگانگان، پرهیز از سطحی نگری، و توجه به ظرفیتهای بالفعل و بالقوه را در دستیابی به تحلیل مبنایی در صدا و سیما مؤثر دانستند و افزودند: مقایسه صحیح موقعیت کشور با دوران متناظر انقلابهای مهم جهانی، می تواند به درک و اقع بینانه از شرایط کشور، کمک کند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به مشکلات فراوان، جنگهای داخلی خونین و حتی بازگشت برخی انقلابهای معاصر جهان به رژیم های گذشته افزودند: باید موقعیت کنونی ایران را با موقعیت امریکا در حدود چهل سال پس از اعلامیه مهم استقلال آن کشور و موقعیت فرانسه پس از 4 دهه از انقلاب کبیر فرانسه مقایسه کرد تا شرایط امروز ایران و پیشرفتهای چشمگیر کشور بهتر درک شود.
رهبر انقلاب که در تبیین ضرورت دست یابی به تحلیل مبنایی و جامع الاطراف در صدا و سیما سخن می گفتند خاطرنشان کردند: در این چارچوب باید سیاه نمایی های بیگانگان را مد نظر داشت و متوجه بود که آنها در تحقق اهداف جنگ نرم، ایران را به جهانیان و حتی به خود ایرانیان واژگونه معرفی می کنند ضمن اینکه تصویر رسانه ای آنها از جهان نیز کاملاً مغرضانه است.
حضرت آیت الله خامنه ای به مسئولان و مدیران رسانه ملی پیشنهاد کردند برای دستیابی به تحلیلی پایه و واقع بینانه به مقایسه موقعیت جمهوری اسلامی با برخی کشورهای منطقه بپردازند که در 4 دهه اخیر زیر سایه آمریکا زندگی کرده اند.
ایشان گفتند: این مقایسه نشان می دهد که تسلیم، چه نتایجی دارد و ایستادگی به چه خیرات و پیشرفتهایی منجر می شود.
رهبر انقلاب پس از تشریح ضرورت برخورداری صدا و سیما از تحلیل مبنایی به عنوان پایه همه تولیدات و برنامه ها در تبیین دومین کار رسانه ملی برای پیگیری محسوس تر و هنرمندانه وظایف خود، تعریف و تدوین یک تفکر مبنایی و اصولی را ضروری خواندند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به راهبردهایی که در آغاز مسئولیت آقای سرافراز به رسانه ابلاغ شده تأکید کردند: همه این راهبردها باید دنبال و برای اجرای آنها برنامه ریزی دقیق و عالمانه شود که البته در برخی موارد کارهای خوبی شده است.
حضرت آیت الله خامنه ای برنامه ریزی عالمانه و دقیق برای تحقق راهبردهای ابلاغی صدا و سیما و راهبردی جمهوری اسلامی را از دیگر ضروریات حرکت رسانه ملی برشمردند.
ایشان رسانه ملی را رسانه نظام و کشور و انقلاب دانستند و تأکید کردند: صدا و سیما قرارگاه مقدم و فعال مقابله با جنگ نرم است و مدیران و کارکنان رسانه ملی، سرداران و سربازان این جنگ نرم هستند.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با تشکر از زحمات مدیران و کارکنان رسانه ملی بویژه آقای سرافراز رئیس سازمان صدا و سیما، ایشان را فردی پرکار، سخت کوش، با همت، منظم، ساده زیست و بدور از تشریفات و تجملات، پاک دست، حساس در مورد بیت المال، شجاع، دارای جسارت در تصمیم گیری و خلاق و مبتکر و نوآور دانستند و خاطرنشان کردند: این ویژگی ها بسیار با ارزش و مورد تحسین است که باید استمرار داشته باشند و برای سازمان صدا و سیما به عنوان یک سازمان فرا قوه ای لازم و ضروری است.

موضوعات: بصیرت
 [ 06:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ده راه برای دل کندن از فضای مجازی ...

انشجویی را فرض کنید که فردا امتحان دارد، ولی نمی تواند بی خیال وایبر شود و پای کتاب و درس اش بنشیند. مردی را فرض کنید که از صبح که به محل کارش رفته، موفق نشده است هیچ کاری انجام دهد چراکه مدام مشغول سر زدن به فیس بوک است، زنی را فرض کنید که تا دقایقی دیگر شوهر و فرزندانش به خانه می آیند در حالی که هنوز ناهار را آماده نکرده است و نمی تواند از مشاهده عکس های دوستانش در اینستاگرام دست بکشد. این دانشجو، این مرد و این زن جزو افرادی هستند که در حالی به سراغ استفاده از شبکه های اجتماعی می روند که کارهای مهم تری برای انجام دادن دارند. اگر شما هم جزو این دسته از افراد هستید و تا به حال چنین رفتاری از شما سر زده است، به احتمال زیاد باید بگوییم که شما دچار اعتیاد به شبکه های اجتماعی شده اید و باید با ترک این عادت نامناسب، به سراغ کارهای مهم ترتان بروید.

۱ - قبول کنید که شبکه های اجتماعی وقت گیر است

توجه داشته باشید که نخستین گام برای رهایی از این مشکل این است که بپذیرید استفاده بیش از حد از این شبکه ها، آسیب رسان و تلف کننده وقت است. البته و در صورتی که در استفاده بیش از حد از این شبکه ها افراط کرده اید و احساس می کنید که معتاد این شبکه ها شده اید، نگران نباشید چراکه با سخت کوشی، نظم و به کار بردن چند اصل، می توانید بر این اعتیاد خود غلبه کنید.

۲ - برنامه ریزی مناسب و منطقی داشته باشید

بدون شک اگر بخواهید که یک باره ارتباط خودتان را با شبکه های اجتماعی قطع کنید، امکان موفقیت شما بسیار کم خواهد شد؛ بنابراین بهتر است با تدوین یک برنامه ریزی مناسب، تلاش کنید تا روز به روز میزان فعالیت تان در شبکه های اجتماعی را کاهش دهید تا به حد معقول و منطقی برسد. برای رسیدن به این هدف بهتر است همیشه فهرستی از کارهایی را که باید انجام دهید، همراه تان داشته باشید تا برای حضور در شبکه های اجتماعی با مدیریت زمانی بهتری عمل کنید.

۳ - از همراهی و همدلی خانواده کمک بگیرید

در طول مدت زمانی که شما برای قطع وابستگی تان به فضای مجازی تلاش می کنید، همراهی دیگر اعضای خانواده با شما ضروری به نظر می رسد. بنابراین از هر فرصتی برای بودن در کنار خانواده استفاده کنید چراکه برای آرامشی که در این فضا به دست می آورید، هیچ جایگزینی وجود ندارد.

۴ - عضویت خود در گروه ها را محدود کنید

نیازی نیست که به طور مثال در ۱۵ شبکه اجتماعی عضو باشید. در واقع حتی نیازی نیست در ۲ شبکه اجتماعی که کارایی یکسانی دارند عضو شوید؛ به طور مثال یا وایبر را انتخاب کنید یا واتس آپ را نه این که هر دو را. به احتمال زیاد همین کار، تعداد گروه هایی را که در آن ها عضو هستید و زمانی را که صرف فعالیت در آن ها می کنید، نصف خواهد کرد.

۵ -خودکنترلی تان را تقویت کنید

فقط زمان هایی از شبکه های اجتماعی استفاده کنید که کارتان را انجام داده اید یا مشغول استراحت هستید. وقتی کاری دارید که باید انجام شود، زمان خود را صرف به روزکردن پروفایل تان یا عوض کردن عکس تان نکنید. این گونه علاوه بر این که زمان تان را هدر نمی دهید، خودکنترلی هم در شما تقویت می شود.

۶ - بررسی کنید که چه چیزهایی را در شبکه های اجتماعی از دست می دهید

هرچند حضور در شبکه های اجتماعی علاوه بر معایب، مزایایی هم دارد اما توجه داشته باشید که اگرچه با عضویت در این گروه ها می توانید چیزهایی به دست آورید، اما به نظر می رسد که چیزهای زیادی را نیز از دست خواهید داد.

۷ - بدون هدف عضو گروه ها نشوید

تنها عضو گروه هایی بشوید که هدف شان مشخص باشد و اعضای آن نیز شناخته شده باشند. به طور مثال، فعالیت در یک گروه کاری، تحصیلی یا خانوادگی می تواند برای شما مفید باشد. با این حال و اگر متاهل هستید تلاش کنید تا از ارتباط با خانم ها و آقایان دیگری که در فضای مجازی پای درد دل های شما می نشینند، خودداری کنید چراکه رفته رفته انسان در ارتباط با جنس مخالف در چنین فضاهایی احساس امنیت می کند و با تداوم ارتباط ممکن است احساس ها و پیوندهای عاطفی ایجاد شود و به طور جدی زندگی زناشویی شما را هدف قرار دهد و زمان زیادی از شما بگیرد. فراموش نکنید که برای درد دل کردن هیچ جایی بهتر از خانواده و هیچ کسی بهتر از همسر شما نیست.

۸ - بیکار و بی برنامه نباشید

بیکار و بی برنامه بودن در زندگی، شما را به استفاده بیشتر از این نرم افزارها ترغیب می کند؛ بنابراین اوقات فراغت خود را به تفریحات دیگر که مورد علاقه تان است، اختصاص دهید تا به مرور، فعالیت تان در فضای مجازی کاهش یابد.

۹ -نیازی را که برای رفع آن در شبکه های اجتماعی هستید کشف کنید

بررسی کنید که حضور در شبکه های اجتماعی چه نیازهایی را در شما برطرف می سازد که این قدر به فعالیت در آن ها علاقه دارید. تلاش کنید تا آن نیازها را کشف و برای تامین آن ها به شیوه ای سالم تر با شریک زندگی تان گفت و گو کنید.

۱۰ -محدودیت های زمانی تعیین کنید

برای استفاده از شبکه های اجتماعی، محدودیت زمانی قایل شوید؛ به عنوان مثال شما می توانید روزی ۱۵ دقیقه تا نیم ساعت را به این کار اختصاص بدهید. در ضمن در زمان هایی که در کنار همسرتان هستید، تا حدامکان از این نرم افزارها استفاده نکنید.

شما می توانید زمانی را که آنلاین هستید و از شبکه های اجتماعی یا دیگر خدمات آنلاین تلفن های همراه هوشمند بهره می برید حساب کنید چراکه این آسان ترین راه برای فهمیدن این است که وقت تان را تلف کرده اید یا نه؟ حتی می توانید از ثانیه شمار هم استفاده کنید. در یک برنامه ریزی دقیق، مدت زمان منطقی و موردنیاز بهره برداری از این فعالیت ها را تعیین کنید و وقتی زمان آن به سر آمد، بدون در نظر گرفتن این که کارتان به پایان رسیده است یا نه، آن فعالیت را قطع کنید.
منبع: ویژه نامه نوروزی خراسان

کد مطلب: 414630
موضوعات: بصیرت
[جمعه 1394-09-13] [ 06:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مهارت های دهگانه زندگی ...

 

مهارت های زندگی مهارت هایی هستند که توانایی اجتماعی و روحی فرد را افزایش می دهند و موجب می شوند تا او بتواند به نحوی بهتر و موثرتر با مشکلات و دشواری های زندگی مواجه شود. هر قدر مهارت های زندگی فردی بالاتر باشد، او بهتر می تواند سلامت روان و رفتار خود را حفظ کند و به شیوه ای منطقی و کارآمد مشکلات پیش آمده را برطرف کند.


مهارت های زندگی قدرت سازگاری افراد را بالا می برد، شخص می توان مسئولیت های اجتماعی و شخصی زندگی را بهتر بپذیرد و توانمندی هایش را بروز دهدو از آسیب های ناشی از ناتوانی در حل مشکلات در امان بماند.

سازمان بهداشت جهانی مهارت های دهگانه ای را معرفی کرده است که هر کس باید این توانایی ها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:

1- مهارت خودآگاهی
2- مهارت همدلی
3- مهارت روابط بین فردی
4- مهارت ارتباط موثر
5- مهارت مقابله با استرس
6- مهارت مدیریت هیجان
7- مهارت حل مسئله
8- مهارتت تصمیم گیری
9- مهارت تفکر خلاق
10- مهارت تفکر نقادانه

مهارت خودآگاهی
مهارت خودآگاهی توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت هر فرد است. اگر هر فرد بتواند تصویری واقع بینانه از خود کسب کند و نیازها و تمایلاتش را به خوبی بشناسد، می تواند با حقوق فردی، اجتماعی و مسئولیت های فردی و اجتماعی اش آشنا شود.

مهارت همدلی
همدلی به این معنی است که فرد در هر شرایطی، چه خوب و چه بد، بتواند دیگران و مشکلاتشان را درک کند. به این ترتیب، دیگران را دوست دارد و دیگران نیز او را دوست دارند و به هم توجه می کنند که در نتیجه، روابط اجتماعی افراد با یکدیگر بهتر می شود.

مهارت روابط بین فردی
این مهارت، مشارکت و اعتماد واقع بینانه و همکاری با دیگران را مشخص می کند و موجب می شود تا روابط دوستانه ای را با دیگران ایجاد کند و دوستی های ناسالم را خاتمه دهد تا کسی از چنین روابطی آسیب نبیند.

 

مهارت ارتباط موثر
با کسب این مهارت، افراد می آموزند برای درک بهتر دیگران، به شیوه ای درست، به صحبت های آنها گوش دهند. همچنین فرد بتواند نیازها و احساسات خودش را با دیگران در میان بگذارد تا هم نیازهای دیگران و هم نیازهای خودش برآورده شود و در نتیجه ارتباطی رضایت بخش شکل گیرد.

مهارت مقابله با فشار عصبی
زندگی در دنیای مدرن با فشارهای روحی و روانی بسیاری همراه است. اگر این فشارها بیش از حد به طول بینجامد بر زندگی افراد تاثیر منفی می گذارد و زمینه ساز بروز مشکلات جدی می شود. با آموختن این مهارت افراد هیجان های مثبت و منفی را در خود و دیگران می شناسند و سعی می کنند واکنشی نشان دهند که این عوامل مشکلی برای آنها ایجاد نکنند.

مهارت مدیریت هیجان
هر انسانی که در زندگی خود با هیجانات گوناگونی از جمله غم، خشم، ترس، خوشحالی، لذت و موارد دیگر مواجه است که همه این هیجانات بر زندگی او تاثیر می گذارد. شناخت و مهار این هیجانات، همان مدیریت هیجان است. برای کسب این مهارت فرد به طور کامل باید بتواند احساسات و هیجانات دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانات را مهار کند.


مهارت حل مسئله
زندگی سرشار از مسائل ساده و پچیده است. با کسب این مهارت بهتر می توانیم مشکلات و مسائلی را که هر روز در زندگی برایمان رخ می دهند، از سر راه زندگی مان برداریم.

مهارت تصمیم گیری
برای برداشتن هر قدمی در زندگی باید تصمیم گیری کنیم، مسیر زندگی انسان را تصمیم گیری کنیم، مسیر زندگی انسان را تصمیم گیری های او مشخص می کند. با آموختن این مهارت اهداف خود را واقع بینانه تعیین و از میان راه حل های موجود بهترین را انتخاب می کنیم و مسئولیت عواقب آن را نیز به عهده می گیریم.

مهارت تفکر خلاق
تفکر یکی از مهمترین مهارت های زندگی است. مهارت تفکر خلاق، همان قدرت کشف، نوآوری و خلق ایده ای جدید است تا در موارد گوناگون بتوانیم راهی جدید و موثر بیابیم. با آموختن تفکر خلاق، هنگام مواجهه با مشکلات و دشواری ها احساسات منفی را به احساسات مثبت تبدیل می کنیم.

هنگامی که تفکر خلاق را می آموزیم دیگر مشکلات زندگی مزاحم ما نیستند، بلکه هر کدام فرصتی هستند تا راه حل های جدید بیابیم و مشکلات را به گونه ای حل کنیم که کسی تاکنون این کار را نکرده باشد.

مهارت تفکر نقادانه
مهارت تفکر نقادانه موجب می شود هر چیزی را به سادگی قبول یا رد نکنیم و پیش از آن، موضوع مورد نظر را به خوبی مورد بررسی قرار دهیم و پس از آن، در مورد رد یا پذیرش آن تصمیم گیری کنیم. با آموختن تفکر نقادانه فریب دیگران را نمی خوریم و به عاقبت امور به خوبی فکر می کنیم و دقیق و درست تصمیم می گیریم و ارتباطات درستی برقرار می کنیم.***

منبع:مجله موفقیت

 

موضوعات: بصیرت
 [ 06:46:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  بصیرت، درس مهم عاشورا برای منتظران ...

يكي از درس­هاي مهم عاشورا كه ويژگي ياران حضرت امام حسين  عليه السلام و ياران حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است و بايستي سرلوحه منتظران قرار گيرد، بصيرت است. بصيرت يكي از خصلت­هاي ستودني حضرت عباس عليه السلام است كه در زيارت ايشان و در  وصفي كه حضرت سجاد عليه السلام از ايشان دارد، به آن تأكيد شده است؛ «كان عمنا نافذ البصيره؛ عموي ما ، اهل بصيرت بود». بصيرت به معناي ورود دقيق و آگاهانه است. بصيرت جلوه­هايي دارد كه به برخي از آنها اشارتي مي­شود.
امام شناسي
معرفت به امام در اوج جلوه­هاي بصيرت است. بصيرت به آنكه امام چه جايگاهي دارد؟ چه اهدافي را دنبال مي­كند؟ چه دغدغه اي دارد؟ منتظر چيست؟ چگونه بايد او را ياري كرد؟ وظيفه ديگران در قبال او چيست؟
منتظر وقتي جايگاه بي بديل ولي خدا را دريافت كه سخن و رفتار او نشانة الهي دارد و رفتار او باذن و ادارة الهي است جز بر مسير الهي نمي­گويد و نمي­رود وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ J إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ [1]؛ «از هوا و هوس سخن نمي­گويد،سخنان او وحي الهي است».
چون فهميد ولي خدا، تنها راه هدايت است نه يكي از راه ها و كشتي نجات امّت است كه جز همراهي با آن، طوفان بلاست و غرق شدن هرچند اگر پسر نوح باشي با كشتي و نوح اگر نباشي غرقي.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَبِيلَ اللَّهِ الَّذِي مَنْ سَلَكَ غَيْرَهُ هَلَك‏[2]؛ سلام بر تنها راه الهي كه اگر كسي جز آن رود هلاك مي­شود».
« مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمِثْلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق[3]؛ اهل بيت من ، چون كشتي نوح اند، كه هر كه سوار كشتي نوح گردد، نجات يافته و هر كه آن را ترك گويد، غرق شود».
آن گاه خود را با تمام وجود همراه ولي خدا مي­كند « فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ غَيْرِكُم‏[4]؛ با شماييم، با شما، نه با غير شما».
چون دريافت ولي خدا دلسوزترين و مهربانترين است؛
با تمام وجود به او عشق مي­ورزد، عشقي آگاهانه به ولي خدا كه مهربان و دلسوز است و جز او راهي به هدايت نيست. پس باتمام وجود خود را تسليم راه و مسير او مي­كند.«فَأَبْذُلَ نَفْسِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ جَمِيعَ مَا خَوَّلَنِي رَبِّي[5]‏؛ فدايت پدر و مادرم، اهل و مال و خانواده­ام و آنچه خدا به من داده است».
بصيرت اين كه امام از او چه مي­خواهد؟ چه وظيفه اي در قبال او دارد. ولو امام او در دوران غيبت است، ولي از منظر او غيبت به مثابه مشاهده و ديدار اوست .چرا كه به وظيفه آشنا و به آن عمل مي­نمايد.
زمان شناسي
« الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس[6]؛آنكه زمان و زمانه خود را بشناسد، دچار ترديدها و سردرگمي نخواهد بود.»در برخي روايات، زماني به معناي سلطان و حكومت آمده است كه «إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ [7]؛ چون حكومت تغيير مي كند،زمان تغيير مي يابد». حتي آمده است:«إذا تغيرت نية السلطان تغير [فسد] الزمان [8] ؛چون نيت و اداره حاكمان تغيير مي يابد، زمان و زمانه تغيير مي يابد». ارادة آنان در زمان تأثير دارد . اهل بصيرت به زمان و اوضاع سياسي و اجتماعي زمان خود آگاهند.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزندش فرمود :« عاقل بايستي كه … اهل زمان خود را بشناسد».[9]‏
يار امام حسين عليه السلام و يار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و منتظر واقعي ، اهل بصيرت است. چون بصيرت دارد و در حد توان شناخت به امام و جايگاه بي بديل او دارد؛ در مي يابد كه چرا ولي خدا «صلح حديبيه» را مي پذيرد و آنگاه بر او نمي آشوبد و بر او اعتراض نمي كند.
فهم اينكه ولي خدا به دنبال حفظ دين است . روزي دين با شهادت او حفظ مي­شود و روزي با عدم شهادت او و ماندن و تحمل كردن اذيت و آزارها، روزي حفظ دين با شهادت حسين عليه السلام است و روزي با آتش­بس امام حسن عليه السلام و باقي اهلبيت  عليهم السلام تا مهدي  عجل الله تعالي فرجه الشريف كه عمري تحمل مي­كند و روزي ظهور مي­نمايد.
دشمن شناسي
دشمنان امام و حقيقت و خوبي ها ـ آنان كه ارزش ها را به مسلخ مي برند و با خرافه سازي و بدعت سازي و تحريف، پليدي ها را به جاي دين و به جاي هاديان قرار مي دهند ـ دلسوزان دين و ولايت را دشمن و دشمنان دين و اهلبيت را دوست معرفي مي كنند.
شهيدان و مجاهدان ميدانهاي مختلف تاريخ از جمله انقلاب اسلامي را ناجوانمردانه بيگانه از دين و مسير اهل­بيت، حسين عليه السلام و مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي مي‌كنند. و دشمنان راحت طلب عزلت گزيده، جان و دل به بيگانه داده و به دليل ترس از ميدان گريزان را ولايتي معرفي مي‌كنند. (بصيرت جبهه واحد دشمنان در شكل استكبار (صهيونيسم و نفاق) و چهره دجال گونه تفرقه افكني و اتهام كفر و شرك به اين و آن).
آينده نگري و برنامه ريزي
.« يَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوطِئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَه‏[10]؛ گروهي از مشرق برمي خيزند و زمينه ساز تسلط و حكومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي گردند».
حركت براي ظهور و زمينه سازي ظهور بدون برنامه ريزي معنا ندارد. بدون آينده نگري و برنامه ريزي انتظار ادعايي بيش نيست كه منتظران واقعي خستگي ناپذير، پنهان و آشكارا در تلاش و كوششند.« الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْرا».[11]
——————————————————————————–

1.سوره نجم ،آيه 3و4.
2. بحار الانوار،ج99،ص 98 . 
3.  بحارالأنوار،ج 23 ،ص 105 .
4. بحارالأنوار،ج97 ،ص341 .
5 .بحارالأنوار،ج99 ،ص 118 .
6. الكافي ،ج1 ،ص26 .
7. بحارالأنوار،ج72 ،ص358 . 
8. غررالحكم، حكمت 343 .
9. سوره حجرات،آيه 1.
10. بحارالأنوار،ج51،ص87.
11. بحارالأنوار،ج36 ، ص386.
پدیدآونده: محمد صابر جعفری

موضوعات: بصیرت
 [ 06:26:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت