سخى‏ ترين مردم بود، تا حدى كه هيچ شبى پول نقدى را در پيش خود نگه نمى ‏داشت و اگر شب مى ‏شد و پولى به همراه داشت آن قدر بيرون از خانه مى ‏ماند تا آن را به كسى كه استحقاقش را دارد بپردازد.

عقیق:اشرف مخلوقات خداى تعالى وجود مقدس حضرت رسول اكرم(ص) است، وجود مباركش از نظر حسن خلق در چنان درجه اعلائى قرار گرفته كه قرآن كريم درباره‏ اش مى‏ فرمايد: «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ‏ (1)؛ و راستى كه تو را خويى والاست

و در جاى ديگر او را الگوى تمام مؤمنين به مبدأ و معاد قرار داده مى ‏فرمايد: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا(2)؛ قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏ كندلذا براى كسانى كه در راه تهذيب نفس و كسب مكارم اخلاق در تلاشند سزاوار است كه به اين وجود شريف اقتداء كرده و سعى كنند آنچه را كه در رفتار و كردار و حركات و سكنات آن حضرت وجود داشت در خود مجسم كنند.

يكى از علماء صفات رسول خدا (ص) را در موارد ذيل جمع نموده:

1 - بردبارترين مردم.

2 - شجاع‏ ترين مردم.

3 - عادل‏ ترين مردم.

4 - عفيف‏ ترين مردم.

5 - هرگز دستش دست زن نامحرمى را لمس نكرد.

6 - سخى‏ ترين مردم بود، تا حدى كه هيچ شبى پول نقدى را در پيش خود نگه نمى ‏داشت و اگر شب مى ‏شد و پولى به همراه داشت آن قدر بيرون از خانه مى ‏ماند تا آن را به كسى كه استحقاقش را دارد بپردازد.

7 - متواضع‏ ترين مردم بود تا جايى كه با دستان مباركش كفش پينه مى ‏زد، لباس وصله مى ‏كرد، به خانواده ‏اش كمك مى نمود، حتى براى تكه ‏تكه كردن گوشت آنها را يارى مى‏ كرد، دعوت هر مؤمنى را چه بنده و چه آزاد مى ‏پذيرفت هر هديه ‏اى را حتى اگر يك جرعه شير، مى ‏پذيرفت و آن را تلافى مى ‏كرد.

خوردن برايش مهم نبود، هر غذايى كه حاضر بود مى‏ خورد، از خوردن حلال پرهيز نمى ‏كرد. هر لباسى كه برايش امكان داشت مى‏ پوشيد، لباسش هميشه بالاتر از قوزك پايش بود، هر وسيله ‏اى كه در اختيار داشت سوار مى‏ شد گاهى بر شترى سوار مى ‏شد و گاهى بر استرى سياه و سفيد و گاهى بر الاغى و حتى پشت سر ديگران بر مركب مى ‏نشست، و با فقرا همنشين مى ‏شد.

8 - هرگز صدقه نمى ‏خورد.

9 - براى خدا غضب مى‏كرد ولى به خاطر خودش غضبناك نمى‏شد، دير غضب مى‏كرد و زود راضى مى‏ شد و غضب و رضايش در چهره‏ اش مشخص بود.

10 - از مريض ها حتى در دورترين نقاط شهر عيادت مى‏ كرد.

11 - در تشييع جنازه شركت مى ‏كرد.

12 - در بين دشمنانش بدون نگهبان حركت مى‏ كرد.

13 - با وقارترين مردم بود در حالى كه هيچ تكبرى نداشت‏ (3).

14 - در سخن گفتن بليغ و فصيح و شيرين ‏زبان‏ترين مردم بود بدون اينكه سخنش را طولانى كند سخنان جامع مى‏ گفت و آنچه را مى ‏خواست بگويد در جملات كوتاه جمع مى‏ كرد، بسيار سكوت مى‏ كرد، بدون حاجت سخن نمى ‏گفت، سخن زشت بر زبان نمى ‏راند و در حال غضب و رضا جز حق نمى‏ گفت.

15 - زيباترين مردم بود.

16 - هيچ امرى از امور دنيا براى او مهم نبود.

17 - هيچ گاه سه روز خود را از نان گندم سير نمى‏ كرد، در حالى كه نه بخيل بود و نه فقير بلكه فقط خدا را ترجيح مى ‏داد، از گرسنگى سنگ به شكم مى ‏بست، نان جو با سبوس مى‏ خورد محبوب‏ ترين غذا نزد او غذايى بود كه دستان بيشترى در آن باشد، با انگشتان سه گانه اش غذا مى ‏خورد و گاهى از انگشت چهارمش كمك مى ‏گرفت، سير و پياز و تره نمى‏ خورد، هرگز غذايى را مذمت نمى‏ كرد اگر دوست داشت مى‏ خورد و اگر دوست نداشت نمى‏ خورد، كاسه‏ اش را پاك مى‏ كرد سپس مى‏ فرمود: «آخر غذا با بركت‏ تر است و انگشتانش را مى ‏ليسيد تا سرخ مى ‏شد، با مساكين هم غذا مى ‏شد

18 - بوهاى خوش را دوست مى‏ داشت و از بوهاى بد ناراحت مى‏ شد.

19 - اهل فضل را احترام مى ‏كرد و بر اهل شرف نيكى روا مى ‏داشت.

20 - صله رحم به جا مى ‏آورد بدون اينكه آنها را بر بهتر از خودشان برترى دهد، هر كس را كه بر او وارد مى ‏شد احترام مى ‏كرد تا جايى كه لباس و زيراندازش را به كسى كه بر او وارد مى ‏شد مى‏ داد و اگر قبول نمى ‏كرد با اصرار به او مى ‏قبولاند.

21 - به احدى ظلم نمى‏ كرد، هرگز خادم يا همسرش را فحش نمى‏ داد، اگر كسى از او معذرت مى‏ خواست عذرش را مى پذيرفت و در عين قدرت عفو مى‏ كرد، با او سخنان درشت مى‏ گفتند و او صبر مى‏ كرد، بدى را با بدى جبران نمى‏ كرد بلكه از بدی ها چشم پوشيده وآنها را مى‏ بخشيد.

22 - خنده ‏اش بدن قهقهه بود و شوخى ‏هايش جز حق نبود، در سلام پيشى مى‏ گرفت، هرگاه با كسى دست مى‏ داد قبل از او دستش را نمى‏ كشيد.

23 - هيچ گاه بدون ياد خدا نشست و برخاست نمى ‏كرد.

24 - هرگاه مى‏ نشست معمولاً دستش را دور پاهايش مى ‏پيچيد معمولاً رو به قبله مى‏ نشست، جاى معلومى براى نشستن نداشت، هر كجا خالى بود در آنجا مى ‏نشست.

25 - پوست بدنش نازك و لطيف بود، ظاهر و باطنى آراسته داشت.

26 - سعه صدرش از همه بيشتر بود.

27 - راستگوترين مردم بود.

28 - در تعهدات باوفاترين آنها بود.

29 - نرمخو و خوش خلق‏ترين مردم بود.

30 - رؤف‏ ترين مردم بود.

31 - بهترين و سودمندترين مردم به حال مردم بود.

32 - از نظر اصل و نسب از همه برتر بود.

33 - هر كس براى اولين بار او را مى‏ديد مى‏ترسيد چون داراى هيبت بود و هر كس با شناخت با او معاشرت مى‏كرد شيفته ‏اش مى شد، هيچ گاه مسلمانى از او چيزى تقاضا نكرد مگر اينكه به او عطا كرد. 

34 - هيچ گاه اصحابش پيش پايش برنمى‏ خاستند چون مى ‏دانستند اين كار را دوست ندارد.

از اميرالمؤمنين على (ع) نقل است که فرمودند: در روز جنگ بدر پيامبر اكرم (ص) از همه ما به دشمن نزديك‏تر بود و ما همه به او پناهنده مى ‏شديم زيرا قوي ترين و شجاع ‏ترين مردم بود(13).

روزى مردى با حضرت رسول اكرم (ص) مواجه شد و از هيبت آن حضرت به خود لرزيد، حضرت فرمود: راحت باش من پادشاه نيستم، من پسر همان زن قريشم كه نان خشك شده مى‏خورد (14).

به صورتى بين اصحابش مى ‏نشست كه انگار يكى از آنهاست و اگر غريبى وارد مجلس مى ‏شد نمى‏ دانست كدام يك از آنها پيامبر است تا اينكه اصحاب از حضرت خواستند كه محلى براى نشستن خود معين كند و سكويى از گل ساختند كه حضرت روى آن مى ‏نشست.

 

پی نوشت ها:

1. سوره مبارکه قلم آیه 4

2. سوره مبارکه احزاب آیه 21

3.علت اينكه همراه با اثبات وقار، تكبر را از آن حضرت نفى مى ‏كند اين است كه وقار معمولاً همراه با نوعى تكبر است و غالباً اين دو صفت كه يكى از آنها پسنديده و ديگرى نكوهيده است با هم اشتباه مى ‏شوند.

موضوعات: بصیرت
[دوشنبه 1394-09-23] [ 04:01:00 ب.ظ ]