شعر زیبا در مورد شهادت بانوی عالم حضرت فاطمه (س) | ... | |
بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را با گریه می بینم غروب آخرت را من التماس لحظه های درد هستم آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟ دست مرا بستند و پشتم را شکستند می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟ حالا که روی پای من از حال رفتی فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را! پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد می دید اگر یک مشت از خاکسترت را افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت واکن دوباره چشمهای نوبرت را بر زانوی تنهایی خود سر گذارم وقتی ندارم بر سر زانو سرت را
[یکشنبه 1394-12-09] [ 01:43:00 ب.ظ ]
لینک ثابت گل، بر من و جوانی من گریه میکند از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست گلهای من هنوز شکوفا نگشتهاند در هر قدم نشینم و خیزم میان راه گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها این آبشار نیست که ریزد، که چشم کوه فردا مدینه نشنود آوای گریهام 1394/12/23 @ 15:10
|