بسم الله الرحمن الرحیم

در قرآن كريم دربارة عقوبت ترك امر به معروف و نهي از منكر حكايتهايي دربارة امتهاي گذشته نقل شده است كه داستان اصحاب سبت يكي از آنهاست. داستان اصحاب سبت در سوره‌هايي از قرآن مجيد نظير سورة‌ بقره، مائده، اعراف و سوره‌هاي ديگر بيان شده است. تكرار اين داستان در سوره‌هاي مختلف دليل بر اهميت آن است.

 در زمانهاي قديم در روستايي نزديك ساحل دريا مردماني زندگي مي‌كردند كه شغل آنها ماهي‌گيري بود. پيامبر آن مردم، به فرمان خداوند، به آنان دستور داد كه روز شنبه ماهي نگيرند و اين نوعي امتحان الهي بود. از قضا روز شنبه بيشتر از روزهاي ديگر ماهي روي آب مي‌آيد، به خصوص حركت آزادانه ماهي‌هاي بزرگ بر روي آب مردم را وسوسه مي‌كرد كه آنها را بگيرند و چشم‌پوشي از آن ماهي‌ها براي مردم آن سرزمين مشكل بود. آنان به گمان خود مي‌خواستند، خداوند را فريب دهند و با پروردگار حيله كنند. به اين دليل حوضچه‌هايي ساختند كه با دريچه‌هايي به دريا ارتباط داشت، وقتي آب دريا به اين حوضچه‌ها مي‌ريخت، ماهي‌ها هم در آن حوضچه‌ مي‌افتادند و با بسته شدن دريچه‌ها ديگر نمي‌توانستند خارج شوند. مردم هم روز يك‌شنبه اين ماهي‌ها را مي‌گرفتند و به خيال خود، حيله شرعي به  كار مي‌بردند.

 قرآن كريم مي‌فرمايد كه پروردگار عالم، اهل قريه را به سبب نافرماني از دستور الهي به صورت خوك و ميمون درآورد و حسب برخي روايات آنان بعد از سه روز به هلاكت رسيدند.

 در قرآن مجيد آمده است كه اين مردم سه دسته بودند: يك دسته كساني بودند كه با سرپيچي از فرمان الهي به گرفتن ماهي مبادرت مي‌كردند و از گناهكاران بودند. دسته دوم، افرادي بودند كه امر به معروف و نهي از منكر مي‌كردند و كار گناهكاران را نيرنگ و خدعه با خداوند مي‌دانستند و دستة سوم، كساني بودند كه ماهي نمي‌گرفتند، اما امر به معروف و نهي از منكر نيز نمي‌كردند و به مسائل موجود در جامعة خود بي‌اعتنا بودند.

 هنگامي كه عذاب الهي نازل شد،از ميان اين گروهها، فقط كساني نجات يافتند كه امر به معروف و نهي از منكر مي‌كردند و گناهكاران و بي‌اعتنايان به هلاكت رسيدند، زيرا كساني كه گناهي را شاهد باشند و امر به معروف و نهي از منكر نكند، در آن گناه با گناهكار شريك‌اند.

 داستان ديگري كه در قرآن كريم دربارة ترك امر به معروف و نهي از منكر آمده است، دربارة قوم شعيب است. به حضرت شعيب(ع) خطاب شد، اي شعيب! صدهزار نفر از قوم تو بايد هلاك شوند:«چهل هزار نفر از گناهكاران و شصت هزار نفر از نيكوكاران.» حضرت شعيب(ع) عرض كرد:«پروردگارا! انسانهاي بدكار به سبب گناهشان بايد هلاك شوند و مستوجب عذاب هم هستند، اما نيكوكارن به چه سبب بايد نابود شوند؟» خطاب شد:«اي شعيب! به اين سبب كه آنان شاهد ارتكاب گناه بودند و سكوت كردند؛ يعني به وظيفة امر به معروف و نهي از منكر عمل نكردند.»

 پيامبر اكرم(ص) دربارة امر به معروف و نهي از منكر مي‌فرمايند:

 لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر او ليسطن الله شراركم علي خياركم فيدعو خياركم فلا يستجاب لهم.[1]

 همانا بايد كه ديگران را به معروف امر كنيد و از منكر بازداريد، در غير اين صورت خداوند بدترين شما را بر بهترين‌تان مسلط مي‌كند، آن‌گاه نيكان شما خدا را مي‌خوانند، ولي دعايشان مستجاب نمي‌شود.

 هنگامي‌ كه در ميان ملتي اداي فريضة مهم امر به معروف و نهي از منكر فراموش شود، انسانهاي ستمگر بر آنان مسلط مي‌شوند و نيكان امت در نمازها، دعاها و مجالس عمومي به درگاه خداوند دعا مي‌كنند كه گرفتاريهاي آنان رفع شود، اما دعاي آنان مستجاب نمي‌شود و خداوند رحمت خود را از آنها مي‌گيرد.

 پيامبر اكرم(ص) بارها تأسف خود را از عمل نشدن به وظيفة امر به معروف و نهي از منكر ميان مسلمانان ابراز مي‌داشتند و مي‌فرمودند:«روزي فرا مي‌رسد كه مردم امر به معروف و نهي از منكر را ترك مي‌كنند، زماني نيز مي‌رسد كه مردم به جاي اينكه امر به معروف و نهي از منكر كنند، نهي از معروف و امر به منكر مي‌كنند، در چنين روزگاري بلا و مصيبت همچون باران بر سر اين ملت مي‌بارد.»

 مصداق نهي از معروف و امر به منكر اين است كه عده‌اي نه تنها خود در نماز جماعت شركت نمي‌كنند، بلكه ديگران را هم از حضور در مسجد و شركت در نماز جماعت منع مي‌كنند. برخي خودشان خمس نمي‌دهند و مانع از آن مي‌شوند كه ديگران هم خمس بدهند. گروهي غيبت مي‌كنند، در جامعه شايعه‌پراكني مي‌كنند و آبروي ديگران را به خطر مي‌اندازند و ديگران را هم به انجام دادن اين اعمال ترغيب مي‌كنند. گاهي اوقات عده‌اي از مردم، از اداي وظيفة امر به معروف و نهي از منكر هم جلوگيري مي‌كنند.

 پيامبر اكرم(ص) در حديث ديگري مي‌فرمايند:

 «ليس منا لم يوقر الكبير و يرحم الصغير و يأمر بالمعروف و ينه عن المنكر.»[2]

 از ما نيست كسي كه به بزرگتر احترام نگذارد، به كوچكتر مهرباني نورزد و به وظيفة امر به معروف و نهي از منكر عمل نكند.

 چنانچه بر اثر ترك امر به معروف و نهي از منكر يا انجام دادن آن به روش نادرست موجبات گمراهي و انحراف فردي از انسانها فراهم شود، گناه آن معادل گمراهي تمام افراد جامعه است. قرآن كريم مي‌فرمايد:

 … من قتل نفساً بغير نفس او فساد فكانما قتل الناس جميعا و من احياها فكانما احيي الناس جمعا.[3]

 هر كس انسان ديگري را، نه به قصاص قتل كسي يا ارتكاب فسادي بر روي زمين، بكشد، چنان است كه همة مردم را كشته باشد و هر كس كه به او حيات بخشد، چون كسي است كه همة مردم را حيات بخشيده باشد.

 اين آية شريف يك معناي ظاهري و يك معناي تأويلي دارد. معناي ظاهري آن چنين است كه اسلام نمي‌خواهد كه شخصيت انساني پايمال شود و جان و مال و ناموس او مورد تعرض قرار گيرد. انسان نزد خداوند به اندازة يك دنيا ارزش دارد.

 بنابراين، اگر كسي انساني را بكشد، مانند آن است كه همة مردم دنيا را كشته باشد و اگر كسي بتواند انساني را از مرگ نجات دهد، به مثابه آن است كه به همة مردم زندگي بخشيده است.

 امام صادق(ع) در تفسير اين آية شريفه به يك معناي تأويلي اشاره مي‌كنند و آن معنا اين است كه اگر كسي موجب انحراف شخص ديگري شود، مانند اين است كه مردم جهان را به گمراهي كشانده و از ميان برده است. با اين تفسير اگر معلمي با سخنان خود موجب گمراهي دانش‌آموز مي‌شود، به منزلة‌ آن است كه تمام مردم جامعه را گمراه كرده است. همين طور اگر مادر و پدري در منزل با رفتار ناشايست خود باعث شوند كه فرزند آنان به انحاف كشيده شود، گناهي در حد گمراهي كل جامعه بر گردن آنهاست.

 عكس اين موضوع نيز صادق است، اگر معلمي با سخنان خود موجب هدايت دانش‌آموزي شود يا پدر و مادري با انجام دادن اعمال شايسته و اهميت دادن به واجبات دين، سبب شوند كه فرزند آنان فضيلت‌ها را كسب كند و به انجام  دادن احكام ديني پايبند شود، از اجر و پاداش بزرگي بهره‌مند مي‌شوند و ثواب آن به حدي است كه گويا تمام مردم جهان را زندگي بخشيده‌اند. اگر ما براي امر به معروف و نهي از منكر جز اين آية شريفه دستوري نداشتيم، همين آيه كفايت مي‌كرد.

 پي نوشت ها:

  [1]. بحارالانوار، ج‌ 93، ص378.

 [2]. نهج‌الفصاحه، ص510.

 [3]. قرآن، مائده/32.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مظاهری (مدظله) / آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر در جامعه

موضوعات: مذهبی
[سه شنبه 1394-11-27] [ 07:44:00 ب.ظ ]