لزوم وحدت مسلمین | ... | |
وحدت میان مذاهب مختلف بویژه وحدت بین شیعه و سنی از جمله مسایل مورد تاكید امام خمینی (ره) بوده است، چراكه این وحدت می تواند بر اعتلای اسلام و در نتیجه اعتلای تمدن بزرگ اسلامی تاثیرگذار باشد . البته باید توجه داشت كه وحدت بین ادیان و مذاهب به معنای پذیرفتن عقاید سایر ادیان یا دست کشیدن از عقاید خود نیست؛ بلکه بدین معناست كه نباید بین ادیان و انشعابات دینی نزاع وجود داشته باشد و ضروری است بر روی اشتراکات اتحاد و اتفاق نظر وجود داشته باشد.
در برهه ای از تاریخ، اهل تسنن مانند حکومت عثمانی به واسطه قدرتی كه پیدا کرده بودند، علیه شیعه موضع گیری کردند و در برهه ای نیز برخی حکومت های شیعی علیه اهل تسنن موضع گیری کرده اند، اما پس از آنكه در مقاطع مختلف تاریخی نزاع های كوچك و بزرگ میان شیعه و سنی در می گرفت، امام خمینی (ره) صحبت از ضرورت وحدت شیعه و سنی و حتی وحدت جهان اسلام به میان آوردند. در همین راستا، روایات رسیده از بزرگان تشیع و خاصه ائمه اهل البیت علیهم السلام حاکی از سفارش آن حضرات به حفظ وحدت و در عین حال حفظ حدود حقیقی تشیع است. ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که تفرقه ایجاد نشود و حتی به نماز خواندن پشت سر برادران اهل سنت، جهت تقویت شوکت جهان اسلام سفارش و تشویق كرده اند. امام خمینی نیز به عنوان معمار و رهبر انقلاب اسلامی ایران درباره ضرورت وحدت شیعه سنی بیانات زیادی داشته اند که از جمله آنها میتوان به این اشاره کرد که فرمودند: «ما با مسلمین اهل تسنن یكی هستیم واحد هستیم كه مسلمان و برادر هستیم . اگر كسی كلامی بگوید كه باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود بدانید كه یا جاهل هستند یا از كسانی هستند كه می خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه و سنی اصلا در كار نیست ما همه با هم برادریم.» مقام معظم رهبری نیز در سخنان مختلفی در همین رابطه، با اشاره به فهم متفاوت شیعه و سنی درباره واقعه غدیرخم تاکید کردند: «با وجود این، شیعه و سنی در اصل وقوع حادثه غدیر و عظمت شخصیت امیرمۆمنان، هم نظرند و آحاد امت اسلامی، حضرت علی ابن ابیطالب رضی الله عنه را، نقطه عالی و قله دست نیافتنی علم و تقوا و شجاعت می دانند.» حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با تأکید بر لزوم هوشیاری کامل شیعه و سنی در مقابله با توطئه های تفرقه انگیز افزودند: «اعتقاد عمیق به امامت امیرمۆمنان رضی الله عنه بعد از نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوسلم پایه اصلی عقیده شیعی است و شیعیان، این اعتقاد و دیگر معارف و علوم درخشان خود را حفظ کرده و خواهند کرد اما به هیچ وجه اجازه نمی دهند که این اعتقاد، در جهان اسلام مایه اختلاف و دعوا قرار گیرد.» یکی از دلایلی که موجب شده است بحث وحدت در بین مسلمانان از گذشته تا کنون مورد توجه و تاکید بزرگان باشد و حتی سخن از امت واحده اسلامی به میان بیاید این است که وحدت بین شیعه و سنی می تواند سبب اعتلای اسلام و در نتیجه اعتلای تمدن اسلامی شود. به دلیل همین تاثیرگذاری است که دشمنان همواره سعی کرده اند بحث اختلاف و تفرقه افکنی میان مسلمانان را پیگیری کنند چراکه به خوبی می دانند تشکیل یا تقویت امت واحده اسلامی می تواند برای حکومت های غیردینی و حتی غیراسلامی خطرآفرین باشد.
یکی از نکاتی که همواره درباره اسلام گفته شده این است که اسلام دینی است که با فطرت انسان ها سر و کار دارد و بویژه زمانی که مردمی تحت ظلم، ستم، تبعیض و بی عدالتی هستند، اسلام حرف های زیادی برای گفتن دارد و همین امر سبب می شود که انسان ها در صورت پرورش صحیح اسلامی، آگاه تر شوند و در نتیجه مطالباتی داشته باشند که برآورده کردنش برای برخی دولت ها گران تمام شود. بر همین اساس و به دلیل همین اهمیت فراوان است که می بینیم مبتکر تعیین هفته ای با عنوان هفته وحدت، حضرت امام خمینی (ره) بودند تا توطئه های دشمنان اسلام مبنی بر ایجاد اختلاف میان امت اسلامی و شیعه و سنی را نقش بر آب کنند. امام خمینی(ره) نظرشان این بود که برادران شیعه و سنی با استفاده از مشترکات فراوانی از جمله قرآن، قبله، شهادتین، نماز و سایر احکام اسلامی در مقابل دشمن مشترک به خصوص آمریکا و اسرائیل بایستند. تلفیق آموزه های اسلامی با تفکرات اصلاحی و انقلابی، چیزی بود که در نهضت امام خمینی به وضوح مشاهده شد و این مساله، به خودی خود خطر گسترش اسلام را برای مخالفانش خطرناک تر می کرد، چه رسد به اینکه این تفکر بخواهد گسترش یابد، از مرزهای ایران فراتر رود و دیگر مذاهب اسلامی را تحت تاثیر خود قرار دهد. بر این اساس، امام خمینی برادران اهل سنت را به پرهیز از گرفتار شدن در دام اختلاف و تفرقه توصیه می کردند: «عوامل اجانب كه منافع خود و اربابشان را در خطر می بینند برای تحریك برادران اهل سنت و دامن زدن به برادر كشی، قضیه شیعه و سنی را طرح نموده و می خواهند با شیطنت بین برادران اختلاف ایجاد كنند. در جمهوری اسلامی همه برادران سنی و شیعه در كنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوی هستند. هر كس خلاف این را تبلیغ كرد دشمن اسلام و ایران است و برادران كُرد باید این تبلیغات غیر اسلامی را در نطفه خفه كنند.» ایشان همچنین تاکید کردند: «من مكرر اعلام كرده ام كه در اسلام نژاد زبان قومیت و ناحیه مطرح نیست . تمام مسلمین چه اهل سنت و چه شیعی برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزایا و حقوق مسلمین اسلامی هستند. از جمله جنایتهایی كه بدخواهان به اسلام مرتكب شده اند ایجاد اختلاف بین برادران سنی و شیعی است . من از همه برادران اهل سنت تقاضا دارم كه این شایعات را محكوم و شایعه سازان را به جزای اعمالشان برسانند.» ضرورت وحدت میان مسلمانان، دغدغه امروز و دیروز نیست بلکه مدتهاست این دغدغه مطرح است و همواره این انتظار به همراه امیدهای فراوان وجود داشته است که شاید روزی دولتمردان کشورهای اسلامی بیشتر به این مساله و تاثیر آن در شکل گیری یک تمدن بزرگ اسلامی توجه کنند و این مساله را در رفتار و عملکرد خود نیز نشان دهند. حسین هرمزی بخش سیاست تبیان
[پنجشنبه 1394-09-19] [ 12:12:00 ب.ظ ]
لینک ثابت |
قطعاً رهبري يک کشور مي تواند در نحوه جهت گيري نظام به سمت ليبراليسم نقش آفرين بوده و كشور را به پرتگاه ليبراليسم سوق دهد و يا از آن نجات دهد و به همين دليل بود كه حضرت امام خميني ره معتقد بودند كه در صورتي كه آقاي منتظري در جايگاه رهبري نظام جمهوري اسلامي ايران قرار بگيرند كشور را عملا به دست ليبرال ها خواهند سپرد كما اينكه شواهد تاريخي نيز حاكي از اين است كه ليبرال ها نيز كه از صحنه سياسي كشور طرد شده بودند تمام چشم اميد خود را به دوران پس از رهبري حضرت امام خميني ره و آغاز رهبري آقاي منتظري كه در آن مقطع قائم مقام رهبري به شمار مي آمدند دوخته بودند كه با استعفاي آقاي منتظري از اين سمت عملا اميد ليبرال ها به ياس تبديل شد .
ليبراليسم در ايران و برخورد مقام معظم رهبري با آن :
تاريخچه رشد و گسترش ليبراليسم و تفكرات ليبرال به دوران تاريخ معاصر و به ويژه دوران پس از نهضت مشروطه كه ديدگاههاي منور الفكرانه در فضاي جديد به سرعت رو به افزايش يافت باز مي گردد و به باور برخي هم مسلكان معاصر وي ، فروغي را مي توان بنيانگذار ليبراليسم ايراني دانست ( رامين جهانبگلو ، فروغي و بنياد ليبراليسم ايراني ، ترجمه حسين فراستخواه ، نقل از سايت آفتاب ) اما ليبراليسم در تاريخ پس از پيروزي انقلاب اسلامي سرنوشت ديگري يافته و فراز و فرودهاي مختلفي از سر گذرانده . به عبارتي جريانات ليبراليستي در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي و به مدد فرصتي كه حضرت امام خميني ره رهبر كبير انقلاب اسلامي در اختيار يكي از سران مذهبي اين جريان گذاشته و البته در عين حال از وي خواسته بودند تا بدون در نظر گرفتن وابستگي هاي حزبي و تعلقات گروهي ، به اداره كشور بپردازند ، به ناگاه شروع به رشد نموده و زمام امور را در تمامي عرصه هاي اجرايي كشور بر دست گرفت و حتي تلاش كرد تا در مسير قانونگذاري به سبك اسلامي نيز خلل ايجاد نمايد (همچون تلاش براي انحلال مجلس خبرگان قانون اساسي به دنبال آغاز بررسي اصل مربوط به ولايت فقيه در اين مجلس) ولي عدم توانايي اين جريان براي همراهي با ايده هاي انقلابي مردم و رهبر انقلاب كه در جريان استعفاي دولت موقت به دنبال تسخير لانه جاسوسي آمريكا خود را به صورت واضح نشان داد، باعث شد تا به مرور اين جريان از صحنه سياسي كشور حذف شده و ديگربار هرگز نيز نتواند به عرصه باز گردد و حتي برخي تلاشهايي كه در دوران اخير صورت گرفت (همچون مشاركت فعال در انتخابات دوم شوراهاي اسلامي شهر و روستا كه آزادانه در آن شركت كرده و ذره اي با اقبال مردم مواجه نشدند) نيز كمكي به انزواي سياسي آنان نكرد . (براي مطالعه در مورد روند ليبراليسم در ايران رك : ليبراليسم ايراني ، جهاندار اميري ، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي)
بنابر اين جريانات ليبرال در همان آغازين سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي از صحنه كشور حذف شدند ولي آنچه كه در اين ميان باقي مانده و در واقع وقتي سخن از خطر حاكميت ليبرالها به ميان مي آيد بيشتر مربوط به آن مي باشد تفكرات ليبرالي مي باشد كه در قالب هاي اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي و … خود را نشان مي دهند و ممكن است حتي توسط كساني كه ظاهرا ارتباطي با جريانات ليبراليستي نداشته باشند و گاه به صورت ناخواسته اشاعه پيدا كند و آنچه كه در دوران رهبري مقام معظم رهبري در زمينه گسترش ليبراليسم ممكن است مطرح شود در واقع مربوط به همين مساله مي باشد . از طرفي با بررسي دوران رهبري مقام معظم رهبري در مي يابيم كه اگر چه جريانهاي منتسب به ليبراليسم همچنان در اين مقطع منزوي هستند اما تفكرات ليبراليستي در سه قالب اقتصادي ، سياسي و فرهنگي به شدت فعال مي شود كه اولي بيشتر در دوران موسوم به سازندگي رخ مي نمايد و بعد سياسي در دوران موسوم به اصلاحات بيشتر نمود پيدا مي كند و بعد فرهنگي هم در هر دو مقطع فعال بوده است .
اما در مورد نوع برخورد مقام معظم رهبري با هر يك از جلوه هاي افكار ليبراليستي مذكور بايد بدانيم كه ايشان نه تنها در مواجهه با اين افكار سكوت نكرده اند بلكه به عنوان رهبر و كشتيبان انقلاب اسلامي دست به اقدامات مفيدي در اين زمينه زده اند كه توجه به برخي از فرمايشات معظم له در اين مقطع حاكي از اقداماتي است كه ماهيت آن درواقع تقابل با حاكميت چنين تفكراتي مي باشد كه در ادامه به تفكيك مي آيد :
1 - مقام معظم رهبري و ليبراليسم اقتصادي :
مقام معظم رهبري در برابر ديدگاههاي اقتصاد ليبرال كه در دوران پس از دفاع مقدس و به ويژه در دوران دولت سازندگي به شدت وارد جامعه شده و تلاش مي كرد تا مسير توسعه و پيشرفت جمهوري اسلامي ايران را از كانال ليبراليسم اقتصادي غربي هدايت كند به طراحي و اجراي برنامه هايي پرداختند كه ضمن توسعه و پيشرفت كشور مضرات ديدگاههاي ليبرالي نيز حداقل كمتر دامنگير جامعه ما گردد . ايشان در اين زمينه ضمن توجه دادن مسئولان كشور به اقتصاد اسلامي كه از جمله اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي نيز مي باشد بر سالم سازي محيط اقتصادي ، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض ، توامان بودن عدالت اجتماعي با توسعه و پيشرفت اقتصادي و در نهايت لزوم طراحي و استفاده از الگوي ايراني اسلامي پيشرفت به جاي تكيه بر الگوهاي وارداتي غربي به عنوان راه حل اساسي مقابله با ديدگاههاي اقتصادي ليبرال كه به بهانه پيشرفت و توسعه كشور خود را بر دست اندركاران امر تحميل مي كردند تاكيد داشته و دارند :
« اقتصاد كشور بايد براساس برنامهها و سياستهايي كه در داخل كشور تنظيم و ترسيم شده، شكوفا گردد و نه با تسليم شدن در برابر توصيههاي بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول». ۱۰/۰۴/۱۳۸۰
«هر روش، توصيه و نسخه اقتصادي كه اين دو هدف را تأمين كند مورد قبول است و هر طرح و بحث ديگري كه به افزايش ثروت ملي و عدالت اجتماعي بي توجه باشد، به درد كشور و مردم نمي خورد .» (۱۳۸۵/۱۱/۳۰)
«فلسفهي وجودي ما، عدالت است. اين كه ما برنامهي رشد اقتصادي درست كنيم و بگذاريم بعد از حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادي، به فكر عدالت بيفتيم، منطقي نيست. رشد اقتصادي بايد همپاي عدالت پيش برود؛ برنامهريزي كنند و راهش را پيدا كنند. حالا عدالت چيست؟ البته ممكن است درمعنا كردن عدالت، افرادي، كساني يا گروههايي اختلاف نظر داشته باشند؛ اما يك قدر مسلّمهايي وجود دارد: كم كردن فاصلهها، دادن فرصتهاي برابر، تشويق درستكار و مهار متجاوزان به ثروت ملي، عدالت را در بدنهي حاكميتي رايج كردن – عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها – مناطق دوردست كشور و مناطق فقير را مثل مركز كشور زير نظر آوردن، منابع مالي كشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالك اين منابع دانستن، از قدرِ مسلّمها و مورد اتفاقهاي عدالت است كه بايد انجام بگيرد.»(۲۹/۳/۱۳۸۵)
«فساد مالي و اقتصادي در مسؤولان، موجب گسترش آن به بدنه اقتصادي و كل كشور خواهد شد». (10/4/1380)
«مبارزه قاطع با فساد اقتصادي و مالي زمينهساز احساس امنيت براي سرمايهگذار سالم است». (۱۰/۰۴/۱۳۸۰)
راه حل مشكلات كشور از لحاظ اقتصادي افزايش توليد و كاهش مصرف است و دشمن نيز با آگاهي از اين مسئله سياستهاي خود را در ايجاد موانع و مشكلات مختلف و انواع خباثتها در صحنه خارجي و نيز ترويج قاچاق و اجناس لوكس بوسيله عوامل داخلي خود متمركز كرده است اما با اين وجود دولت اسلامي موفق به حل بسياري از مشكلات شده است و انشاءالله با همراهي مردم و مسئولين خباثتهاي دشمن بياثر خواهد شد.» (۰۸/۱۰/۱۳۷۲)(نقل از سايت راسخون ، مروري بر ديدگاهها و راهبردهاي اقتصادي مقام معظم رهبري(مد ظله العالي) .
همانگونه كه مشاهده مي شود بسياري از ديدگاههايي كه توسط مقام معظم رهبري ارائه مي شود همچون همراهي عدالت اجتماعي با پيشرفت اقتصادي ، صرفه جويي ، مبارزه با مفاسد اقتصادي ، استفاده از الگوهاي بومي و اسلامي ايراني پيشرفت و … در تعارض آشكار با ايده هاي ليبراليسم اقتصادي و در واقع با هدف تقابل با آنها مطرح شده است .
2 – مقام معظم رهبري و ليبراليسم سياسي :
جلوه سياسي افكار ليبراليستي در دوران پس از 2 خرداد 76 كه اصطلاحا دوران اصلاحات ناميده شد به شدت اوج گرفت و با طرح شعارهايي همچون جامعه مدني ، آزادي و … ، گسترش مطبوعات و … نمود بيشتري به خود گرفت و به دليل عدم شفاف سازي نسبت به اين مفاهيم توسط مبدعان آن ، مورد سوء استفاده فراواني قرار گرفت و تلاشهاي فراواني شد تا از فرصت ايجاد شده به القاي تفكرات ليبراليستي در حوزه سياست پرداخته شود كه برخي از آنها به دليل ناسازگاري با فرهنگ ديني و انقلابي مردم ايران مي توانست در نهايت به هرج و مرج سياسي منجر گردد و از طرفي سردمداران و طراحان اين شعارها نيز حاضر به ابهام زدايي از شعارهاي خود نبودند . در اين مقطع بود كه مقام معظم رهبري با طرح مفهوم «مردم سالاري ديني» و نيز طرح موضوعاتي همچون آزادي ، حقوق بشر ، جامعه مدني به تبيين اين مفاهيم از منظر اسلام و انقلاب اسلامي ، تفاوتهاي آنها با انواع غربي و شرقي و نيز امتيازات نمونه هاي بومي آن نسبت به مشابهات ديگر آن پرداختند .
3 – مقام معظم رهبري و ليبراليسم فرهنگي :
ليبراليسم فرهنگي نيز از جمله تفكرات ليبراليستي بود كه به دنبال پايان جنگ تحميلي و فراهم شدن فضا براي روشنفكر نمايان از فرنگ برگشته به ايران ، به شدت فعال شد و در واقع به ابزاري براي مبارزه دشمنان نظام اسلامي با انقلاب اسلامي تبديل شد كما اينكه يكي از فعالان اين عرصه در اين زمينه در آن مقطع چنين گفته بود : ما با جمهوري اسلامي، مبارزه سياسي نخواهيم كرد، بلكه كار ما صرفاً فرهنگي و اصولاً استراتژي جديد ما مبارزه فرهنگي است. ما بايد بينش و فرهنگ مردم را عوض كنيم تا جمهوري اسلامي ساقط شود. (شجاع الدين شفا، نويسنده ضد انقلاب در خارج از كشور، كتاب هويت ص 19 به نقل از پايگاه اطلاع رساني حوزه)
تفكرات ليبراليستي فرهنگي مهمترين تفكراتي بود كه هم در دوران سازندگي و هم در دوران اصلاحات به شدت فعال شده بود و به ويژه در دوران اخير با طرح موضوعاتي همچون تساهل و تسامح فرهنگي به شدت به تزريق باورهاي ليبراليستي در فضاي فرهنگي جامعه مشغول شده بود . در اين ميان مقام معظم رهبري از همان آغازين روزهاي اشاعه اين تفكرات با طرح موضوعاتي همچون تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي به مقابله جدي با اين پديده شوم و نامبارك برخاستند و در دوران اخير نيز با طرح موضوع ناتوي فرهنگي خواستار مقابله با امواج آن شدند كه گذري به ديدگاههاي معظم له در اين زمينه گوياي ديدگاههاي ايشان در تقابل با اين موج ضد فرهنگي دارد :
مقام معظم رهبري، در همان ماه هاي آغازين دولت سازندگي، خطاب به مسئولين مربوطه فرمودند:
در حال حاضر، يك جبهه بندي عظيم فرهنگي كه با سياست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سيلي راه افتاده، تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامي نيست، بسيج عمومي هم در آن جا هيچ تأثيري ندارد. آثارش هم به گونه اي (است) كه تا به خود بياييم گرفتار شده ايم. (مقام معظم رهبري، 7 آذر 1368)
امروز به نظر من، از همه خطرناك تر در داخل، روش هاي فرهنگي است. . . از اساسي ترين مسايل ما، مسايل فرهنگي است و من احساس مي كنم كه در زمينه ي اداره ي فرهنگ اسلامي اين جامعه داريم دچار يك نوع غفلت و بي هوشي مي شويم - يا شده ايم - كه بايستي خيلي سريع و هوشيارانه آن را علاج كنيم. (مقام معظم رهبري، 14 آذر1369)
آن طور كه من احساس كرده ام و از مجموع كارهايي كه دارد مي شود، فهميده ام، اين است كه حمله ي همه جانبه اي سازماندهي شده است. . . آن كاري كه مي خواهند بكنند، اين است كه پشت جبهه ي انقلاب را كلاً در بازوهاي خودشان بگيرند، پشت جبهه ي انقلاب مردمند، خط مقدم مسؤولانند، بعد وابستگان شديد به مسئولين، بعداً هم خيل انبوه آحاد ملت، اين ها فكر كردند كه اگر ما بتوانيم كمندي دور اين خيل انبوهي كه پشت سر مسئولين بيندازيم و اين ها را در اختيار بگيريم، همه چيز حل خواهد شد. . . احساس مي شود كه در سينما، در مطبوعات، حتي در راديو تلويزيون - كه متعلق به دولت است، اما بالاخره عناصر آن طوري در آن جا حضور دارند - در سالن هاي فرهنگي، در جشنواره ها و در جابه جاي مناطق فرهنگي، يك بخش يا يك مهره از آن مجموعه در آن جا حاضر است و دارند كار مي كنند. . . اما حالا سياسي اش هم كرده اند. . . اين كار، كار بسيار خطرناكي است.
البته خطرناكي كه مي گوييم، نه اين كه بي علاج يا صعب العلاج است، نه بسيار سهل العلاج است، به شرط اين كه بيمار و طبيب احساس كنند كه بيماري هست، اگر احساس كردند بيماري است، آن وقت ديگر صعب العلاج نيست، خيلي سهل العلاج است، خطر آن جاست كه من و شما نفهميم كه چنين چيزي وجود دارد و من دارم الان عرض مي كنم ما فرهنگي هستيم، ما اهل تشخيص فرهنگي هستيم، انساني كه در يك فضاي فرهنگي استشمام مي كند، لازم نيست دست بزند يا ببيند تا چيزي را بفهمد، امروز براي من كاملاً محسوس است. اين را هم روزنامه نگاران ما، هم راديو تلويزيون ما و هم دستگاه هاي تبليغاتي ما - مثل وزارت ارشاد و سازمان تبليغات اسلامي و آموزش و پرورش و ديگران - بدانند، امروز مسئله اين است. (مقام معظم رهبري، 23 مرداد 1370)
اين مسئله تهاجم فرهنگي كه ما بارها روي آن تأكيد كرده ايم، واقعيت روشني است. با انكار آن ما نمي توانيم اصل تهاجم را از بين ببريم. تهاجم فرهنگي را نبايد انكار كرد، وجود دارد. به قول اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه)، «من نام لم ينم عنه»، اگر شما در سنگر خوابت برد، معنايش اين نيست كه دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است، تو خوابت برده، سعي كن خودت را بيدار كني، ما بايد توجه داشته باشيم كه انقلاب فرهنگي در تهديد است كما اين كه اصل فرهنگ ملي و اسلامي ما در تهديد دشمنان است. . . ما نبايستي چيزي را كه روشن و واضح است، انكار كنيم. در دانشگاه، در بيرون دانشگاه، حتي در رسانه هاي جمعي ما، در كتاب هايي كه مي نويسند، در ترجمه هايي كه مي كنند، در شعرهايي كه مي سرايند، در برنامه هاي فرهنگي علي الظاهر بي ارتباط به ما كه در دنيا وجود دارد و خبرش را قاعدتاً شما آقايان - كه عناصري فرهنگي هستيد - مي شنويد، همه جانبه آرايش نظامي فرهنگي بسيار خطرناك عليه انقلاب درست شده است و وجود دارد. . . امروز دشمن در مقابل وضع كنوني ما آن ژست و آرايش نظامي صد سال يا پنجاه سال پيش را به خود نمي گيرد. ما بايد آرايش جديد دشمن را بشناسيم، اگر نشناختيم و خوابيديم از بين رفته ايم. (مقام معظم رهبري، 20 آذر .1370)
در پايان اين بخش لازم به تذكر است كه به طور كلي مراجعه اي به ديدگاههاي مقام معظم رهبري در زمينه تفكر ليبراليسم نشان مي دهد كه ايشان از جمله مهمترين منتقدان اين تفكر غلط هستند و بيشترين تاثير را در ناکارامدي تسلط آن بر کشور پس از حضرت امام (ره) داشته اند. بنابر اين كسي كه چنين ديدگاهي نسبت به اين ايدئولوژي دارد را نمي توان عامل حركت كشور به سمت اين تفكر و ايدئولوژي دانست :
ليبرال دمكراسي غرب كه يك روز گفته مي شد اوج تكامل فكر و عمل انسان است و بالاتر از آن چيزي وجود ندارد امروز به دست خود , خودش را رسوا كرده است اين ليبراليسم همان چيزي است كه امروز ماجراي افغانستان و سالهاست مساله فلسطين را به وجود آورده است , اين اومانيسم دروغين غرب همان چيزي است كه پنجاه سال ملت فلسطين را نديده مي گيرد.( بيانات رهبر انقلاب در ديدار جوانان استان اصفهان 12/8/80)
ليبراليسم غربي و كمونيسم و سوسياليسم و غيره همه امتحان خود را داده و ناتواني خود را ثابت كردهاند امروز هم مانند گذشته اسلام تنها نسخه شفابخش و فرشته نجات است(بيانات مقام معظم رهبريدر مراسم گشايش هشتمين اجلاس سران كشورهاي اسلامي 1376/09/18)
نگذاريد الگوهاي لائيك يا ليبراليسم غربي يا ناسيوناليسم افراطي يا گرايشهاي چپ ماركسيستي خود را بر شما تحميل كند.اردوگاه شرق چپ فرو ريخت و بلوك غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خيري براي آن متصور نيست.گذشت زمان به زيان آنها و به سود جريان اسلام است.هدف نهائي را بايد امت واحدهي اسلامي و ايجاد تمدن اسلامي جديد بر پايهي دين و عقلانيت و علم و اخلاق قرار داد(بيانات در نخستين اجلاس بيداري اسلامي 1390/06/26)
ليبراليسم منحرف غربي كه امروزه ملتهاي اروپا و آمريكا در فضاي آلودهي آن دست و پا ميزنند و اخلاق و فضيلت و روابط انساني و اساس خانواده و پيوند نسل جديد را با پدران و مادران و به طور كلي معنويت و ايمان خود را در سايهي شوم آن فاني شده مييابند در ميدان سياست و اقتصاد توقعات نا مشروعي را از نظام اسلامي و مسؤولان بلند پايهي آن مطرح ميكند وظيفهي مجلس شوراي اسلامي در مرتبهي اول ايستادگي در برابر اين توقعات و پاي فشردن بر راه روشن و صراط مستقيم اسلام و انقلاب اسلامي است و اين مهمترين توقع اينجانب و ملت بزرگ و شجاع ايران از نمايندگان منتخب مردم است (پيام به مناسبت افتتاح دوره پنجم مجلس شوراي اسلامي 12/3/75)
هيچ لزومي ندارد كه ما به ليبراليسم قرن هجدهم اروپا مراجعه كنيم و دنبال اين باشيم كه «كانت» و «جان استوارت ميل» و ديگران چه گفته اند! ما خودمان حرف و منطق داريم….(ديدار با اساتيد ودانشجويان دانشگاه مدرس ، 24/6/77)
ولى امر مسلمين با اشاره به شكست و ناتوانى ليبراليسم غربى، كمونيسم، سوسياليسم و ديگر مكاتب بشرى در حل مسائل و مشكلات جوامع انسانى فرمودند: امروز هم مانند گذشته، اسلام تنها شفابخش و فرشته نجات بشر است بشرط آن كه چهره نورانى و بىپيرايه اسلام، از وراى تصوير تيرهاى كه دوستان نادان و غافل، كجفهميها و سودطلبىهاى برخى خوديها و بويژه تبليغات ظريف و موذيانه دشمنان ترسيم كرده است، ديده و شناخته شود.