بصیرت سرا
ولا یحمل هذه العَلَم الا اهل البصر و الصبر




مرداد 1399
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31




جستجو





رتبه


 
  فقط گناهکاران بخوانند! ...

سید بن طاووس می فرماید: سحرگاهی در سرداب مقدس سامرا بودم، ناگاه صدای مولایم امام زمان را شنیدم که برای شیعیان خود دعا میکردند و میفرمودند: “خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و باقیمانده گِلِ ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت و ولایت ما انجام داده اند؛ اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت اصلاح کن… و آنها را از آتش جهنم نجات بده، و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما”

کجایند گناهکارانی که به بهانه گناه و معصیت، از امام رئوفشان می ترسند و ظهورش را به ضرر خود می دانند؟

منبع:
کتاب برکات حضرت ولیعصر ص۳۹۹ ؛ به نقل از صفحه اینستاگرام shahab_lsgri

موضوعات: مذهبی, تصویر نوشته
[شنبه 1399-05-11] [ 05:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ماجرای جالب دیدار یک کفاش با امام زمان(عج) ...

حضرت صاحب الزمان(عج) با اینکه از نظر ما غایب هستند، اما همواره از اعمال آگاهند .

ماجرای جالب دیدار یک کفاش با امام زمان (عج)

حضرت صاحب الزمان(عج) با اینکه از نظر ما غایب هستند، اما همواره از اعمال آگاهند، و این گناهان ماست که باعث شده تا ایشان را نبینیم، و تعداد کمی از افراد قادر به دیدار با ایشان هستند؛ در ادامه، داستانی از تشرف مردی کفاش خدمت امام زمان(عج) را بخوانید.
سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»، سید عرض کرد: «آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم».
حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد. پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»، سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت: «قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید “کفش مرا پینه می زنی” داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید!»
حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.»

منبع:
کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی

موضوعات: مذهبی, اخلاقی
 [ 05:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اگر صیاد شیرازی شدید هم دنیا دارید ، هم آخرت ...

منبع : سایت ویسگون

موضوعات: بصیرت, داستان, تصویر نوشته
 [ 04:56:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت